برای حفاظت و در امان بودن از خطر زلزله و دیگر خطرات و بلاها
[ از کانال نشریه عبرتهای عاشورا]
امام صادق (ع) فرمودند: هر گاه در شب و هنگام خوابیدن از وقوع زلزله و خراب شدن خانه می ترسی آیه «۴۱ سوره فاطر» را قرائت کن.
دعای ایمن شدن از خطر زلزله
إنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَکَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا
محققا خدا آسمانها و زمین را از اینکه از جای خود بلغزند نگاه میدارد، و اگر رو به لغزش و انحراف از مسیر خود نهند گذشته از او هیچ کس آنها را محفوظ نتواند داشت، (و بدانید) که خدا (بر کفر و گناه خلق) بسیار بردبار و آمرزنده است.
ebratha_org@
++++
این برای شب بود برای روزهم به قصد رجاء و امید بخونید همچنین اگر 5 بار ایت الکرسی بخونید به خونه، دیگه از خرابی در امان خواهد بود برای حفاظت خودتون هم 5 بار بخونید و به خودتون فوت کنید . میتونید به نیت حفاظت شدن از فر د دیگه هم 5 بار بخونید بهش فوت کنید.
آیت الکرسی برای دفع بلاها و شر جن و انس و خطرات مختلف خوبه از همه اینها حفاظت میشه.
دعای امان از سوختن و هر بدی هم بسیار جالبه ، یه داستان زیبا هم داره در حاشیه مفاتیح هست صبح وشب بخونید دیگه بلا و مکروه بهتون نمیرسه.
همه و خصوصا تهرانیها از بی حجابی و بد حجابی توبه کنید با حیا بشید (لباس تنگ و چسبان نپوشید ،با نامحرم ارتباط عاطفی نداشته باشید حتی در فضای مجازی) از گناهان پرهیز کنید در احادیث آمده گناه زنا که زیاد بشه زلزله هم زیاد میشه
به فقرا و محرومین به زلزله زدگان رحم کنید کمک کنید تا خدا هم از شما بلا را دور کنه. هر جای ایران که هستید
حدیث کسا بصورت جمعی (حداقل سه نفر)بخونید به نیت تعجیل در فرج امام زمان صلوات الله علیه و دور شدن بلاها خصوصاً زلزله و مداومت کنید حداقل تا 40 روز .عادت کنید همیشه برای سلامتی امام زمان صدقه بدید واگر پول نداشتید 5 مرتبه ایت الکرسی بخونید تا این بلا ازتون دور شه گناه کردن عذاب و تنبیه هم به دنبال داره.
خدا به حضرت شعیب وحی کرد که 40هزار گناهکار و 60 هزار از مومنین قوم را عذاب نابود خواهد کردگفت
خدایا گناهکار را میدانم چرا ولی مومن را چرا عذاب میکنی گفت برای اینکه
گناه گناهکاران را دیدند و روی ترش نکردند اخم نکردند امر به معروف و نهی
از منکر نکردند
وقتی وارد شده چشمم به جمال آقا افتاد، سلام کرده با شتاب به سویش رفته و خود را به دست و پای ایشان انداختم و صورت و دست و پای آن حضرت را بوسیدم.
دیدم حضرت(علیه السلام) بر جایی نشستهاند، قدشان مانند چوبه درخت بان بود و پارچهای بر روی لباس پوشیده که قسمتی از آن را روی دوش مبارک انداختهاند.
اندامشان در لطافت مانند گل بابوبه و رنگ مبارکشان گندمگون و در سرخی همچون گل ارغوانی است، ولی در عین حال چندان سرخ نبود. قطراتی از عرق مثل شبنم بر آن نشسته بود، پاکیزه و پاک سرشت و نه بسیار بلندقد و نه چندان کوتاه بود.
بلکه متوسط القامة، سر مبارکشان گرد، پیشانی گشاده، ابروانش بلند و کمانی، بینی کشیده و میان برآمده، صورت کم گوشت، و بر گونه راستشان خالی مانند پاره مشکی بر روی عنبر کوبیده شده بود.
وقتی سلام کردم، جوابی از سلام خود بهتر شنیدم.
فرمودند: ای ابوالحسن، ما شب و روز منتظر ورودت بودیم، چرا این قدر دیر نزد ما آمدی؟
عرض کردم: آقای من! تاکنون کسی را نیافته بودم که دلیل و راهنمای من به سوی شما باشد.
فرمودند: آیا کسی را نیافتی که تو را راهنمایی کند؟!!
بعد انگشت مبارک را به روی زمین کشیده، سپس فرمودند:
نه لکن شماها اموالتان را فزونی بخشیدید، و بر بینوانان از مؤمنین سخت گرفته، آنان را سرگردان و بیچاره کردید، و رابطه خویشاوندی را در بین خود بریدید (صله رحم انجام ندادید) دیگر شما چه عذری دارید؟
گفتم: توبه، توبه، عذر میخواهم. ببخشید، نادیده بگیرید.
سپس فرمودند: ای پسر مهزیار، اگر نبود که بعضی از شما برای بعضی دیگر استغفار میکنید، تمام کسانی که بر روی زمین هستند، نابود میشدند به جز خواص شیعه؛ همانهایی که گفتارشان با رفتارشان یکی است.
سپس مرا مخاطب ساختند و احوال مردم عراق را پرسیدند. عرض کردم: آقا چرا شما از ما دور و آمدنتان به طول انجامیده است؟
فرمودند: پسر مهزیار، پدرم ـ ابومحمد(علیه السلام) ـ از من پیمان گرفته... و به من امر فرموده که جز در کوههای سخت و بیابانهای هموار نمانم. به خدا قسم، مولای شما امام حسن عسکری(علیه السلام) خود رسم تقیه پیش گرفت و مرا نیز امر به تقیه فرمود. و اکنون من در تقیه به سر میبرم تا روزی که خداوند به من اجازه دهد و قیام کنم.
▪️عرض کردم: آقا چه وقت قیام میفرمایید؟
فرمودند: موقعی که راه حج را بر روی شما بستند و خورشید و ماه در یک جا جمع شدند و نجوم و ستارگان در اطراف آن به گردش درآمدند.
▪️عرض کردم: یابن رسولالله این کجا خواهد بود؟
فرمودند: در فلان سال، دابةالارض(احتمالا منظور خود حضرت هست)، در بین صفا و مروه قیام کند در حالیکه عصای موسی و انگشتر سلیمان با او باشد و مردم را به سوی محشر سوق دهد...
به سوی کوفه میآیم و مسجد آن را ویران میکنم و طبق ساختمان اول، آن را بنا میکنم و ساختمانهایی را که ستمگران ساختهاند خراب مینمایم. و به همراه مردم حجّ اسلامی را انجام میدهم و به مدینه میروم،
حجره (اطاق خاص حضرت رسول خدا) را خراب کرده، آن دو تن را که در آنجا مدفون هستند، بیرون میآورم و دستور میدهم آنها را با بدنهای تازه به کنار بقیع بیاورند. به دو شاخة خشکیده امر میکنم آنها را به دار بیاویزند و مردم به وسیله آن دو آزمایش میشوند، امّا سختتر از آزمایش اول.
منادی از آسمان صدا میزند! ای آسمان! نابود کن. و ای زمین! بگیر. در آن روز بر روی زمین کسی باقی نمیماند جز مؤمنی که قلبش خالص به ایمان باشد.
عرض کردم: مولای من! بعد از آن چه میشود؟
فرمود: رجعت،رجعت(بازگشت)، بعد این آیه را تلاوت فرمود:
ثمّ رددنا لکم الکرّة علیهم و أمددناکم بأموالٍ و بنینٍ و جعلناکم أکثر نفیراً
پس (از چندی) دوباره شما را بر آنان چیره نمودیم و شما را با اموال و پسران یاری دادیم و [تعداد] نفرات شما را بیشتر کردیم.
علی بن مهزیار گوید: چند روزی میهمان آن حضرت در آن خیمه بودم، و استفاده از انوار و علومش میکردم! تا آنکه خواستم به وطن برگردم. مبلغ پنجاه هزار درهم داشتم، خواستم به عنوان وجوهات تقدیم حضورش کنم.
امام(علیه السلام) فرمودند: از قبول نکردنش ناراحت نشوی، این به علت آن است که تو راه دوری در پیش داری و این پول مورد احتیاج تو خواهد بود.
پس خداحافظی کردم و به طرف اهواز به راه افتادم.
شیخ طوسی در کتاب الغیبة و شیخ صدوق در کتاب کمال الدین و تمام النعمة ـ باب 43 ـ و مرحوم محدث کبیر علامه سید هاشم بحرانی در کتاب تبصرة الولیّ فی من رأی القائم المهدی(ع)
مهدی موعود،ترجمه بحارالانوار،ص730تا 734