مباهله شیعه با وهابیت و اهل سنت ، مولوی ها ماموستا ها اگر جرات دارید تشریف بیارید.دفع شر جن و همزاد باطل السحر قوی و مجرب

گذاشتن لینک های وب دیگران به معنی تائیدآنها نیست کپی و انتشار مطالب با ذکرمنبع مجاز است و الا شرعاً حرام است( بجزمطالبی که درمورد حقانیت شیعه و گمراهی وهابیت و اهل سنت است )

مباهله شیعه با وهابیت و اهل سنت ، مولوی ها ماموستا ها اگر جرات دارید تشریف بیارید.دفع شر جن و همزاد باطل السحر قوی و مجرب

گذاشتن لینک های وب دیگران به معنی تائیدآنها نیست کپی و انتشار مطالب با ذکرمنبع مجاز است و الا شرعاً حرام است( بجزمطالبی که درمورد حقانیت شیعه و گمراهی وهابیت و اهل سنت است )

زهراست آن که وصف شکوهش نگفتنی است * زهراست آنکه شأن و مقامش پیمبری است. شعر فاطمی


وقتی هوای روضه ما باز مادری است
حال و هوای گریه ما جور دیگری است

وقتی که مادر همه ماست فاطمه
حسی که بین ماست، همانا برادری است

مداح و روضه خوان و سخنران و چای ریز
کارِ تمام ما درِ این خانه نوکری است

شاهان روزگار به ما غبطه می خورند
این نوکری خودش به خدا عین سروری است

این اشک ها نشان دل بی قرار ماست
عالم بداند اینکه دل شیعه مادری است

زهراست آن که وصف شکوهش نگفتنی است
زهراست آنکه شأن و مقامش پیمبری است

زهراست آن که ام ابیهای احمد است
زهراست مادر همه ما، چه مادری است

زهراست آن که شیعه به او کرده اقتدا
از لطف فاطمه است، اگر شیعه حیدری است

زهراست آنکه در ره حیدر خمیده شد
بگذاشت سر به پای ولایت ... شهیده شد

وحید محمدی

نقل شد با کمی تغییر!!

منبع: http://beithayesookhte.blogfa.com



عکس پروفایل شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

سلام ما به چهره خجسته ‏ات * سلام ما به پهلوى شکسته ‏ات / اشعار فاطمیه


سلام ما به رحمت و به وجود تو
سلام ما به چهره کبود تو

سلام ما به قلب داغدیده ‏ات
سلام ما به قامت خمیده‏ ات

سلام ما به طفل ناامید تو
سلام ما به محسن شهید تو

سلام ما به چهره خجسته ‏ات
سلام ما به پهلوى شکسته ‏ات

سلام ما به گریه‏ هاى دخترت
سلام ما به ناله‏ هاى شوهرت

سلام ما به نغمه حجاز تو
سلام ما به آخرین نماز تو

سلام ما به صحنه مدینه ‏ات
سلام ما به خون زخم سینه ‏ات

سلام ما به قلب پر ز داغ تو
سلام ما به قبر بى چراغ تو


http://mahmel.ir/pages/zahra-sher9.htm

شعر در بیان مصیبت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

فاطمیه


آن شب که شب از صبح محشر تیره تر بود
آن شب که از آن مرغ شب هم بی خبر بود

آن شب که رخت غم به مه پوشیده بودند
آن شب که انجم هم سیه پوشیده بودند

آن شب که خون از دامن مهتاب می‌ریخت
اسما برای غسل زهرا آب می‌ریخت

آن شب خدا داند خدا داند که چون بود
قلب علی زندانی از فریاد و خون بود

طفلی گرفته آستین را غم به دندان
تا نالۀ خود را کند در سینه پنهان

آن شب امیرالمؤمنین با اشک دیده
می شست تنها پیکر یار شهیده

می شست در تاریک شب مخفیانه
گه جای سیلی گاه جای تازیانه

صد بار از پا رفت و دست از خویشتن شست
جانان خود را در درون پیرهن شست

می شست جسم یار خود آرام و خاموش
میکرد بر دستش نگه طفلی سیه پوش

خود در کفن پیچید آن خونین بدن را
خونین بدن نه بلکه جان خویشتن را

چشم از نگه نای از نوا لب از سخن بست
بگشود دست حسرت و بند کفن بست

ناگه فتاد آن تیره کوکب را نظاره
گریان بگرد آفتابش دو ستاره

دو گوشواره که زگوش افتاده بودند
بر خاک تنهائی خموش افتاده بودند

دو طایر در آشیان بی آشیانه
دو بلبل گردیده خاموش از ترانه

از بی کسی در بال هم سر برده بودند
گوئی کنار جسم مادر مرده بودند

داغ دل مولا دوباره گشت تازه
ریحانه‌ها را زد صدا پای جنازه

کای گوشه گیران شب غربت بیائید
آخر وداع خویش با مادر نمائید

آن پر شکسته طایران از جا پریدند
افتان و خیزان جانب مادر دویدند

چون جان شیرین جسم او در برگرفتند
گل بوسه از آن لالۀ پرپر گرفتند

یکباره از عمق کفن آهی برآمد
با ناله بیرون دستهای مادر آمد

در قلب شب خورشید خاموش مدینه
بگذاشت روی هر دو ماهش را به سینه

می خواست بی تابی زطفلان جان بگیرد
میرفت تا عمر علی پایان بگیرد

ناگه ندا آمد علی بشتاب بشتاب
دُردانه‌های وحی را دریاب دریاب

مگذار زهرا را چنین در بر بگیرند
مگذار روی سینه مادر بمیرند

خیل ملک را رحمی از بهر خدا کن
از پیکر مادر یتیمتان را جدا کن


مادری خورد زمین و همه جا ریخت بهم / همه ی زندگی ِ شیر خدا ریخت بهم



مادری خورد زمین و همه جا ریخت بهم

همه ی زندگی ِ شیر خدا ریخت بهم

داغی و تیزی ِ مسمار اذیّت میکرد

تا که برخاست ز جا عرش خدا ریخت بهم

بشکند پای کسی که لگدش سنگین بود

تا که زد سلسله ی آل عبا ریخت بهم

ثلث سادات میان در و دیوار افتاد

نسل سادات به یک ضربه ی پا ریخت بهم

گُر گرفته بدنِ فاطمه ، ای در بس کن

وسط شعله ببین زمزمه ها ریخت بهم

رویِ او ریخت بهم پهلویِ او ریخت بهم

دهنش غرق به خون گشت و صدا ریخت بهم

شدتِ ضربه چنان بود که سر خورد به در

رویِ آشفته یِ اُمّ النُجَبا ریخت بهم

پشتِ در سینه یِ سنگین شده هم ارثی شد

گیسوانِ پسرش کرب و بلا ریخت بهم

مادرش آمده گودال نچرخان بدنش

استخوان های گلویش ز قفا ریخت بهم

با ترک های لبش با نوک پا بازی کرد

همه ی صورت او با کف پا ریخت بهم…


منبع:http://golbanghosseini.ir

 همین حالا از این عکس برای پروفایل خود در تلگرام و دیگر شبکه های اجتماعی استفاده کنید

مقتول اگر نمی‌شد، محسن در آستانه *** ما داشتیم از تو، یک شیرخواره مادر


تا قلب من نگشته ازغصّه پاره مادر!
خیز و نوازشم کن با یک اشاره مادر
تـو آفتاب مغرب، مـن ماهپارۀ تـو
بنگر چگونه ریزد چشمم ستاره، مادر!
دردا که بعد جـدّم، کشتنـد مـادرم را
آمد به روی داغم، داغ دوبــاره مـادر
پایت به روی قبله،دستت به روی صورت
داری چرا به گوشت یک گوشواره مادر؟
قلبم درآتش افروخت، یکبار صورتم سوخت
تـا بررخ کبودت، کـردم نظـاره مـادر
وقتی پناه بردی در پشت در، به دیوار
دیـوار بهر ما شـد، دارالزیاره مادر
با داغ توست هـردم، سوز هزار سالم
هر لحظه در عزایت، دارم هزاره مادر
مقتول اگر نمی‌شد، محسن در آستانه
ما داشتیم از تو، یک شیرخواره مادر
با چشم خویش دیدم می‌زد تو را مغیره
گویـی نفس به قلبم می‌شد شراره مادر
باشد که «میثمت» راچشمی کنی کرامت

تـا در مصیبت تو، گرید همـاره مادر

http://kanonemaddahan110.blogfa.com


تصویر زیر  را برای پروفایل خود قرار دهید اجرتان با حضرت زهرا سلام الله علیها



هر قدر گفت دختر پیغمبرم نزن اهل مدینه فاطمه را بیشتر زدند


اهل مدینه فاطمه ام را نظر زدند

با برق چشم خرمن جان را شرر زدند

در اول ربیع ، خزان شد بهار من

ماه مرا به آخر ماه صفر زدند

بهر تسلیِّ دلِ زهرا یهودیان

باهیزم و لگد به عزاخانه سر زدند

از چوب ، خون تازه روان شد به روی خاک

از بس که با غلاف به پهلوی در زدند

دیدند که با تو راه به جایی نمیبرند

نزدیکتر شدند و سرت را به در زدند

زهرا نبود آنکه بیافتد به روی خاک

سیلی به صورت زن من بی خبر زدند

تا آمدم به خویش جمالش کبود شد

بد سیرتان جمال مرا بی خبر زدند

هر قدر گفت دختر پیغمبرم نزن

اهل مدینه فاطمه را بیشتر زدند

این جایِ دستهای فلانی فقط نبود

این نقش را مُسَلمِّ چندین نفر زدند

معنی ور شکسته چو خواهی مرا ببین

سرمایه یِ امیدِ مرا از کمر زدند

مردی که هیچ ضربه به پشتِ کسی نزد

زهراش را جماعتی از پشتِ سر زدند

افتاد روی جفت علی لنگه ی دری

از بس که جفت جفت و فُرادی به در زدند

اهل مدینه با همه ی کینه های خود

سرو  رشید باغ مرا با تبر زدند

http://golbanghosseini.ir

تصویر زیر را یا مشابه این تصویر را برای پروفایل خود قرار دهید

یاد پهلوی مادر گلها خم شده دست بر کمر بزنیم


ای برادر بیا بسر بزنیم

ناله از پرده‌‌ی جگر بزنیم

پیش پرهای سرخ پروانه

تا نفس هست بال و پر بزنیم

لااقل ما به جای مردم شهر

به عیادت رویم و در بزنیم

نفسش در شماره افتاده

سر به بیمار محتضر بزنیم

یاد پهلوی مادر گلها

خم شده دست بر کمر بزنیم

روضه‌های نگفته را گوئیم

ضجه‌ها را بلندتر بزنیم

منبع: http://kanonemaddahan110.blogfa.com