مادری خورد زمین و همه جا ریخت بهم
همه ی زندگی ِ شیر خدا ریخت بهم
داغی و تیزی ِ مسمار اذیّت میکرد
تا که برخاست ز جا عرش خدا ریخت بهم
بشکند پای کسی که لگدش سنگین بود
تا که زد سلسله ی آل عبا ریخت بهم
ثلث سادات میان در و دیوار افتاد
نسل سادات به یک ضربه ی پا ریخت بهم
گُر گرفته بدنِ فاطمه ، ای در بس کن
وسط شعله ببین زمزمه ها ریخت بهم
رویِ او ریخت بهم پهلویِ او ریخت بهم
دهنش غرق به خون گشت و صدا ریخت بهم
شدتِ ضربه چنان بود که سر خورد به در
رویِ آشفته یِ اُمّ النُجَبا ریخت بهم
پشتِ در سینه یِ سنگین شده هم ارثی شد
گیسوانِ پسرش کرب و بلا ریخت بهم
مادرش آمده گودال نچرخان بدنش
استخوان های گلویش ز قفا ریخت بهم
با ترک های لبش با نوک پا بازی کرد
همه ی صورت او با کف پا ریخت بهم…
منبع:http://golbanghosseini.ir
همین حالا از این عکس برای پروفایل خود در تلگرام و دیگر شبکه های اجتماعی استفاده کنید
ای خدا صبربده درغم بی مادری ام
سخت لبریز شده عاطفه ی دختری ام
مادرم کو که کِشد دست نوازش به سرم
یا مرا هم ببرد یا کند از غم بری ام
خانه داری شده کار من طفل معصوم
نیست ای مادر من تجربه ی مادری ام
زیر بار غم سنگین تو من می میرم
گر تسلی ندهی یا نکنی دلبری ام
فضه فکر من و فکر حسنین است ولی
من غم خانه نشین دارم و ازخود بری ام
تربت مخفی تو هست همه دلخوشی ام
همه آرامشم این است که من کوثری ام
گل بستر نظرم را به خودش جلب کند
تا زیادم نرود زخم تو ای بستری ام
با نگاه در و دیوار شود پایم سست
پشت در زائر قبر پسر آخری ام
کاشکی رنگ در خانه عوض می گردید
من خودم سوخته از این درخاکستری ام
ای خدا شکر که بابا و برادر دارم
وای ازآن دم که سر نیزه کند سروری ام
زیر خورشید سرت محمل بی سایه رود
تابشی کن که نبینند به بی معجری ام
++++++
گرفته باز دلم در هوای تو مادر
به غیر اشک چه ریزم به پای تو مادر
چرا چو شمع نسوزم چرا که از نظرم
نمیرود به خدا ماجرای تو مادر
مدینه بود و سیاهی ، مدینهبود و عزا
مدینه بود و غم و غصههای تو مادر
ز کوچههای مدینه هنوز میشنوم
در آن غروب دوشنبه صدای تو مادر
مرا میانه آن در هزار مرتبه کشت
صدای نالهی مهدی بیای تو مادر
درآن کشاکش خونین کوچهها ای کاش
مرا عدوی تو میزد به جای تو مادر
کنار قبر تو هر شب دعا کنم روزی
بنا شود حرم با صفای تو مادر
به کار بستهام آخر گره گشایی نیست
مگر که کارگر افتد دعای تو مادر
بیا به خانه که عشقت گناه شد مادر
بیا که شانهی من تکیهگاه شد مادر
قباله فدکت بود و شاد میگفتم
پدر بیا و ببین روبراه شد مادر
ولی چه شد چه بگویم جواب بابا را
که راه آمدنت نیمه راه شد مادر
برای آنکه نگریی کنار نامحرم
تو را زدند و جوابت دو آه شد مادر
فقط از او نه ز دیوار هم کتک خوردی
چهل تن آمده و قتلگاه شد مادر
تمام موی حسن شد سپید آنجا و
تمام کاسه چشمت سیاه شد
گمان کنم اثرپشت دست نامرداست
که راه خانهی مااشتباه شد مادر
شکستهاند غرور مرا در این کوچه
بیا که شانهی من تکیهگاه شد مادر
دوباره روضه کرب و بلا بخوان وبگو
که شعله ور همه خیمهگاه شد مادر
برای غارت ناموس دین قسم خوردند
از آن زمان که حرم بی سپاه شد مادر
رباب بود و به سر نیزه علی میگفت
تمام دل خوشیام یک نگاه شد مادر
منبع: http://kanonemaddahan110.blogfa.com
عکس زیر را برای پروفایل خود درشبکه های اجتماعی قرار بدید
تـا در مصیبت تو، گرید همـاره مادر
http://kanonemaddahan110.blogfa.com
تصویر زیر را برای پروفایل خود قرار دهید اجرتان با حضرت زهرا سلام الله علیها
اهل مدینه فاطمه ام را نظر زدند
با برق چشم خرمن جان را شرر زدند
در اول ربیع ، خزان شد بهار من
ماه مرا به آخر ماه صفر زدند
بهر تسلیِّ دلِ زهرا یهودیان
باهیزم و لگد به عزاخانه سر زدند
از چوب ، خون تازه روان شد به روی خاک
از بس که با غلاف به پهلوی در زدند
دیدند که با تو راه به جایی نمیبرند
نزدیکتر شدند و سرت را به در زدند
زهرا نبود آنکه بیافتد به روی خاک
سیلی به صورت زن من بی خبر زدند
تا آمدم به خویش جمالش کبود شد
بد سیرتان جمال مرا بی خبر زدند
هر قدر گفت دختر پیغمبرم نزن
اهل مدینه فاطمه را بیشتر زدند
این جایِ دستهای فلانی فقط نبود
این نقش را مُسَلمِّ چندین نفر زدند
معنی ور شکسته چو خواهی مرا ببین
سرمایه یِ امیدِ مرا از کمر زدند
مردی که هیچ ضربه به پشتِ کسی نزد
زهراش را جماعتی از پشتِ سر زدند
افتاد روی جفت علی لنگه ی دری
از بس که جفت جفت و فُرادی به در زدند
اهل مدینه با همه ی کینه های خود
سرو رشید باغ مرا با تبر زدند
http://golbanghosseini.ir
تصویر زیر را یا مشابه این تصویر را برای پروفایل خود قرار دهید