مباهله شیعه با وهابیت و اهل سنت ، مولوی ها ماموستا ها اگر جرات دارید تشریف بیارید.دفع شر جن و همزاد باطل السحر قوی و مجرب

گذاشتن لینک های وب دیگران به معنی تائیدآنها نیست کپی و انتشار مطالب با ذکرمنبع مجاز است و الا شرعاً حرام است( بجزمطالبی که درمورد حقانیت شیعه و گمراهی وهابیت و اهل سنت است )

مباهله شیعه با وهابیت و اهل سنت ، مولوی ها ماموستا ها اگر جرات دارید تشریف بیارید.دفع شر جن و همزاد باطل السحر قوی و مجرب

گذاشتن لینک های وب دیگران به معنی تائیدآنها نیست کپی و انتشار مطالب با ذکرمنبع مجاز است و الا شرعاً حرام است( بجزمطالبی که درمورد حقانیت شیعه و گمراهی وهابیت و اهل سنت است )

توصیه حضرت جواد الائمه در مورد برتری طواف به نیابت از حضرت زهرا نسبت به دیگر معصومین صلوات الله علیهم

علی بن مهزیار از موسی بن قاسم نقل کرد که گفت: به حضرت ابو جعفر ثانی [جوادالائمه] صلوات الله علیه عرض کردم: من تصمیم داشتم از طرف شما و پدرت طواف کنم ولی به من گفته شد: نباید از طرف امامان طواف شود!
فرمود: هر چه برایت مقدور بود طواف کن. این کار جایز است.
پس از سه سال عرض کردم: من در مورد طواف از طرف شما و پدرتان اجازه خواستم، شما هم اجازه فرمودید. هر چه توانستم به نیابت شما طواف کردم و بعد در قلبم چیزی خطور کرد که به آن عمل کردم.
فرمود: چه چیزی خطور کرد؟
گفتم: یک روز از جانب پیامبر صلی الله علیه و اله طواف کردم؛ سه مرتبه فرمود: صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم.
روز دوم از جانب امیر المؤمنین علیه السلام، روز سوم از طرف امام حسن علیه السلام، روز چهارم از طرف امام حسین علیه السلام و روز پنجم از طرف علی بن الحسین علیهما السلام و روز ششم از طرف حضرت باقر علیه السلام، روز هفتم از طرف جعفر بن محمّد علیهما السلام و روز هشتم از طرف پدربزرگت حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام و روز نهم از طرف پدرت حضرت رضا علیه السلام و روز دهم از طرف شما. اینها پیشوایانی هستند که معتقد به ولایت آنهایم.
فرمود: در این صورت اعتقادی داری که خداوند جز چنین اعتقادی را از بندگان خود نمی پذیرد.
عرض کردم: گاهی به نیابت (ازطرف مادرت ) فاطمه زهرا سلام الله علیها طواف می‌کنم و گاهی نمی کنم.
فرمود: هر چه می‌توانی از جانب آن جناب بیشتر طواف نما که این کار بهترین عملی است که انجام می‌دهی، ان شاء الله.

منابع :کافی،ج ۴،ص ۳۱۴  و  بحارالانوار،ج۵۰،ص۱۱۴،ح۱۵

قصیده ابن حسام در مدح حضرت زهرا علیهاسلام

قصیده ابن حسام در مدح حضرت زهرا علیهاسلام
محمد بن حسام الدین خوسفی از شاعران مشهور قرن نهم، شاعر مقتدر طبع و عالم بلند همت که عمر خود را به مدح خانواده پیغمبر گذراند
چنین گفت آدم علیه السلام * که شد باغ رضوان مقیمش مقام
که با روی صافی و با رای صاف * زهر جانبی می نمودم طواف
یکی خانه در چشمم آمد ز دور * برونش منور ز خوبی و نور
ز تابش گرفته رخ مه نقاب * ز نورش منـــــور رخ آفتاب
کسی خواستم تا بپرسیم بسی * بسی بنگریدم ندیدم کسی
سوی آسمان کردم آنگه نگاه * که ای آفریننده مهر و ماه
ضمیر صفی از تو دارد صفا * صفا بخشم از صفوت مصطفی!
دلم صافی از صفوت ماه کن * ز اسرار این خانه آگاه کن
ز بالا صدائی رسیدم به گوش * که یا ای صفی آنچه بتوان بگوش!
دعایی ز دانش بیاموزمت * چراغی ز صفوت برافروزمت
بگو ای صفی با صفای تمام * به حق محـــمد علیه السلام
به حق علی صاحب ذوالـــفقار * سپهدار دین شاه دلدل سوار
به حــــق حسین و به حــــق حسن * که هستنــــد شایستــه ذوالـــمنن
بـــه خاتون صحرای روز قیام * سلام علیهم علیهم سلام
کز اسرار این نکته دلگشای * صفی را ز صفوت صفایی نمای
صفی چون بکرد این دعا از صفا * درودی فرستاد بر مصطفی
در خانه هم در زمان باز شد * صفی از صفایش سر انداز شد
یک تخت در چشمش آمد ز دور * سراپای آن تخت روشن ز نور
نشسته بر آن تخت مر دختری * چو خورشید تابان بلند اختری
یکی تاج بر سر منـــور ز نور * ز انــوار او حــوریــان را سرور
یکی طوق دیگر به گردن درش * به خوبی چنان چون بود در خورش
دو گوهر به گوش اندر آویخته * ز هر گوهری نوری انگیختــه
صفی گفت یا رب نمی دانمش * عنایت بخطی که بر خوانمش
خطاب آمد او را که از وی سوال * بکن تا بدانی تو بر حسب و حال
بدو گفت من دخت پیغمبرم * بـــه این فـــر فرخندگی درخورم
همان تاج بر فرق من باب من * دو دانه جواهر حسین و حسن
همان طوق در گردن من علی است * ولی خدا و خدایش ولی است
چنین گفت آدم که ای کردگار * در ین بار گه بنده راهست بار
مرا هیچ از اینها نصیبی دهند * از ین خستگیها طـــبیبی دهند
خطابی به گوش آمدش کای صفی * دلت در وفاهای عالم وفی
که اینها به پاکی چو ظاهر شوند * به عالم به پشت تو ظاهر شوند
صفی گفت با حرمت این احترام * مرا تا قیام قیامت تمام

خدا در 2 دنیا کسانی را که فاطمه را اذیت کردند لعن کرده.اعتراف اهل سنت : نفرین فاطمه بر ابوبکر و عمر بعد از هر نماز


بسم الله الرحمن الرحیم
به مناسبت شهادت حضرت فاطمه صلوات الله علیها به روایت 45 روز این مطلب را نوشتم  در مورد نفرین کردن حضرت زهرا به ابوبکرو عمر و خشم غضب حضرت به این دو خلیفه . کپی و انتشار این مطلب حتی بدون ذکرمنبع باعث کسب ثواب الهی و رضایت حضرت زهرا و به تبع آن رضایت خداوند متعال میشود!!!

بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآَخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مهینا(سوره احزاب آیه 57)
بى‏ گمان کسانى که خدا و پیامبر او را اذیت و آزار مى ‏رسانند خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده و برایشان عذابى خفت ‏آور آماده ساخته است.

اهل سنت و شیعه  نقل کرده اند که: پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد دخترشان فرمود:

 فاطمه بضعه منی یوذینی ما اذاها.(فاطمه پاره تن من است مرا اذیت میکند آنچه او را اذیت کرده)

پیامبر فرمودند یوءذینی (فعل مضارع دلالت بر استمرار دارد) در حالیکه آذاها (فعل ماضی است) یعنی انچه فاطمه  را آزار داد در گذشته همچنان در حال آزار دادن من است. یعنی همین الان هم پیامبر درحال اذیت شدن است از آن ظلمی که به حضرت زهرا شد!!!.

اهل سنت و شیعه  نقل کرده اند که: پیامبر صلی الله علیه و آله به دخترشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند:

یا فاطمه إنّ الله یغضب لغضبک ویرضی لرضاک

ای فاطمه خداوند برای غضب تو غضب میکند و برای رضایت و خشنودی تو راضی وخشنود میشود. انسانهای کامل و بزرگان اهل تقوا پس از عمری تلاش و مراقبه سعی میکنند به جایی برسند که فقط برای خدا دوست بدارند و دشمن بدارند فقط برای خدا غضب کنند یا شاد شوند. یعنی در درجات بالا غضب و خشنودی اونها رنگ و بوی خدا میگیره.اما این حدیث یکی از بالاترین مقامات وعظمت بی نظیر حضرت فاطمه  زهرا را نشان میدهد که در عصمت به جایی میرسد که خدا در خشم و رضایت خود، رنگ و بوی فاطمی میگیرد!!! و خدا تبعیت میکند از این مخلوق والا مقامش ، به هرکه و هرچه او غضب کند خدا غضب میکند و از هرچه و هرکه او خوشنود شود خدا خشنود میشود .

 امام صادق صلوات الله علیه فرمود : انما سمیت فاطمه لان الخلق فطموا عن معرفتها
بدرستیکه فاطمه نامیده شد چون خلق از شناخت (مقام و فضایل او) عاجزند!!! یعنی پیامبران و اوصیا و ملائک مقرب هم نمیتوانند مقام حضرت را درک کنند!!!

با توجه به احادیث فوق همچنین احادیث و کتب تاریخی اهل سنت که ماجرای غصب فدک و تهدید حضرت زهرا سلام الله علیها که عمر گفت خانه را با اهلش آتش میزنم گفتند به او فاطمه در خانه است گفت اگر اوهم باشد باز آتش میزنم و سه روایت مهم از اهل سنت که به وضوح حضرت زهرا میگویند شما دو نفرمرا به خشم اوردید و من از شما به پدرم شکایت میکنم و به ابوبکر فرمود هرگز با تو سخن نمیگویم و بعداز هر نماز تو را نفرین میکنم را نقل کرده اند. (در صحیح بخاری و مسلم فقط گفته شده که وقتی ابوبکر سند فدک رابه حضرت زهرا نداد حضرت زهرا بر او غضب کرد و با او قهر کرد). در بعضی منابع آمده وقتی عمر سند فدک را پاره کرد حضرت زهرا او را نفرین کردندو فرمودندخدا شکم تو را پاره کند  و  بعدها بدست ابولوءلوء این نفرین حضرت اجرا شده و شکم عمر پاره شد!!!  اثبات میشود که ابوبکر و عمر بن الخطاب هر دو به علت غصب فدک، کتک زدن و به قتل رساندن حضرت زهرا سلام الله علیها مشمول لعن خداوند متعال در دو دنیا شده و عذابی خوار کنند را خدا برای آنها آماده کرده(یه وقت انسانها کسی را لعن میکنند یه وقت ملائکه  اما شدیدترین لعنت مال خداوند قهاراست که نصیب ابوبکر و عمر میشود) . جهت مطالعه بیشتر و دقیق تر احادیث اهل سنت در مورد غضب حضرت زهرا سلام الله علیها بر ابوبکر و عمر و نفرین حضرت لینک زیر را مطالعه کنید:

آیا سند روایت نفرین حضرت زهرا سلام الله علیها بر شیخین صحیح است؟


مسلمانان چرا شب دفن شد صدیقه کبری      چرا گم شد نشان قبر آن انسیه حوراء
هنوز از رحلت ختم رسل نگذشته ایامی           نگین خاتم پیغمبران بشکست واویلا

فقط از او نه ز دیوار هم کتک خوردی چهل تن آمده و قتلگاه شد مادر ( اشعار دهه فاطمیه)



ای خدا صبربده درغم بی مادری ام

سخت لبریز شده عاطفه ی دختری ام

مادرم کو که کِشد دست نوازش به سرم

یا مرا هم ببرد یا کند از غم بری ام

خانه داری شده کار من طفل معصوم

نیست ای مادر من تجربه ی مادری ام

زیر بار غم سنگین تو من می میرم

گر تسلی ندهی یا نکنی دلبری ام

فضه فکر من و فکر حسنین است ولی

من غم خانه نشین دارم و ازخود بری ام

تربت مخفی تو هست همه دلخوشی ام

همه آرامشم این است که من کوثری ام

گل بستر نظرم را به خودش جلب کند

تا زیادم نرود زخم تو ای بستری ام

با نگاه در و دیوار شود پایم سست

پشت در زائر قبر پسر آخری ام

کاشکی رنگ در خانه عوض می گردید

من خودم سوخته از این درخاکستری ام

ای خدا شکر که بابا و برادر دارم

وای ازآن دم که سر نیزه کند سروری ام

زیر خورشید سرت محمل بی سایه رود

تابشی کن که نبینند به بی معجری ام

++++++
گرفته باز دلم در هوای تو مادر

به غیر اشک چه ریزم به پای تو مادر

چرا چو شمع نسوزم چرا که از نظرم

نمیرود به خدا ماجرای تو مادر

مدینه بود و سیاهی ، مدینهبود و عزا

مدینه بود و غم و غصه‌های تو مادر

ز کوچه‌های مدینه هنوز می‌شنوم

در آن غروب دوشنبه صدای تو مادر

مرا میانه آن در هزار مرتبه کشت

صدای ناله‌ی مهدی بیای تو مادر

درآن کشاکش خونین کوچه‌ها ای کاش

مرا عدوی تو میزد به جای تو مادر

کنار قبر تو هر شب دعا کنم روزی

بنا شود حرم با صفای تو مادر

به کار بسته‌ام آخر گره گشایی نیست

مگر که کارگر  افتد دعای تو مادر

بیا به خانه که عشقت گناه شد مادر

بیا که شانه‌ی من تکیه‌گاه شد مادر

قباله فدکت بود و شاد میگفتم

پدر بیا و ببین روبراه شد مادر

ولی چه شد چه بگویم جواب بابا را

که راه آمدنت نیمه راه شد مادر

برای آنکه نگریی کنار نامحرم

تو را زدند و جوابت دو آه شد مادر

فقط از او نه ز دیوار هم کتک خوردی

چهل تن آمده و قتلگاه شد مادر

تمام موی حسن شد سپید آنجا و

تمام کاسه چشمت سیاه شد

گمان کنم اثرپشت دست نامرداست

که راه خانه‌ی مااشتباه شد مادر

شکسته‌اند غرور مرا در این کوچه

بیا که شانه‌ی من تکیه‌گاه شد مادر

دوباره روضه کرب و بلا بخوان وبگو

که شعله ور همه خیمه‌گاه شد مادر

برای غارت ناموس دین قسم خوردند

از آن زمان که حرم بی سپاه شد مادر

رباب بود و به سر نیزه علی میگفت

تمام دل خوشی‌ام یک نگاه شد مادر
منبع: http://kanonemaddahan110.blogfa.com 


عکس زیر را برای پروفایل خود درشبکه های اجتماعی قرار بدید




آخرین لحظات عمر پر برکت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چگونه گذشت و چه فرمودند؟

اخرین لحظات عمر حضرت زهرا و اخرین وصیت حضرت:


سلمی همسر ابو رافع غلام و یار حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و همچنین أسماء بنت عمیس و عبداللّه بن عبّاس و دیگر بزرگان حکایت کرده اند:


  در آن هنگام که حضرت فاطمه زهراء علیها السلام لحظات آخر عمر پر برکت خویش را سپری می نمود، به اطرافیان خطاب کرد و فرمود: مقداری آب برایم بیاورید.

  و چون آب آماده گشت، حضرت بدن خود را شستشو و غسل داد و سپس فرمود: بهترین و تمیزترین لباس های مرا بیاورید.

  و وقتی لباس های مورد نظر آن مخدّره مظلومه در کنارش گذارده شد، آن ها را پوشید.

  پس از آن دستور داد که رختخواب مرا در وسط اتاق بیندازید؛ و حضرت بعد از آن با حالت مخصوصی، آرام، آرام وارد اتاق شد و در رختخواب خود، رو به قبله خوابید و دست خود را زیر سر گذاشت و اظهار نمود:

  من در همین لحظات از میان شما خواهم رفت و به سوی پروردگار خویش رحلت می کنم و از این دنیای فانی راحت می شوم و به میهمانی و ملاقات خداوند رحمان و همچنین دیدار پدرم رسول خدا می روم.

  از شما می خواهم که پس از وفاتم، بدنم را برهنه و عریان نکنید چون که من خود را شستشو داده و تمیز کرده ام؛ و سپس پارچه ای روی خود کشید. [1]  .

  و شاید مقصود این بوده باشد که حضرت زهراء علیها السلام، این اوّلین مظلومه جهان بشریّت، نخواسته است که همسرش، امام علیّ صلوات اللّه علیه از صدمات و شکنجه های وارده بر بدن نازنینش توسطّ دشمنان دوست و مسلمان نما آگاه شود و قلب حضرتش ‍ غمگین و دلخراش گردد.

 
 -------------------------
 
  پاورقی:
  [1]  بحارالا نوار: ج 43، ص 172، ح 12، أعیان الشّیعة: ج 1، ص 321.

صبر بر گرسنگی و ایثار عجیب حضرت زهرا سلام الله علیها و شرم از درخواست کردن از شوهر

یک روز صبح امیر المؤ منین علیه السلام به فاطمه علیها السلام گفت : آیا چیزی در منزل هست بخوریم ؟ فاطمه علیها السلام گفت : سوگند به کسی که پدرم را به نبوت و تو را به وصایت برگزید چیزی در منزل نیست تا برای شما آماده کنم و دو روز است که چیزی در منزل نبوده است مگر کمی که آنهم تو را بر خود و حسن و حسین مقدم داشتم . امام علی علیه السلام گفت : ای فاطمه ! چرا نگفتی تا چیزی برای شما تهیه کنم ؟ فاطمه علیها السلام گفت : یا اباالحسن ! من از خداوند شرم دارم که شما را به آنچه توان نداری وادار کنم . (چون می دانستم توانائی خرید چیزی را نداری در خواستی نکردم)
 

 منبع: قصه های تربیتی چهارده معصوم (علیهم السلام) / محمد رضا اکبری

نامه عُمَر به معاویه و اعتراف به سوزاندن خانه حضرت زهرا سلام الله علیها و کتک زدن آن حضرت و سقط شدن محسن و شهادت آن بانو

علامه مجلسی(ره)در بحارالانوارمجلد30 صفحه287 رقم151 باسند مذکور ازابوحسین محمدبن هارون بن موسی التلعکبری ازپدرش ازابوعلی محمد بن همام ازجعفربن محمد بن مالک الفزاری از عبد الحمن بن سنان صیرفی از جعفربن علی حوار ازحسن بن مسکان از مفضل بن عمر جعفی ازجابر جعفی از سعید بن مسیب که:
زمانی که حسین بن علی(صلوات الله علیهما)کشته شدوخبر شهادت وبریدن سر آنحضرت و بردن آن نزد یزید ابن معاویه (لعنت الله علیه )وکشته شدن هیجده نفر از اهل بیت و پیجاه و سه نفر از شیعیان و علی اصغر که طفلی شیر خوار بود در پیش رویش و اسیر شدن ذریّه آنحضرت در مدینه منتشر شد و مجلس ماتم در حضور زنان پیامبر(صلّ الله علیه وآله وسلّم)درخانه ام سلمه و در خانه های مهاجرین و انصار بر پا گردید؛پس عبدالله بن عمربن خطاب  فریادزنان، لطم زنان وگریبان چاک زنان! از خانه اش بیرون آمد و می گفت:«ای گروه بنی هاشم و قریش ومهاجرین وانصار!آیارواست این کارها نسبت به رسول خدا واهل بیت و ذریّه اش در حالی که شما زنده اید و روزی می خوریدو در برار یزید ساکت بنشینید؟»،پس از مدینه خارج شد ودر تمام روز و شب مردم را تحریک می کرد و به شهری وارد نمی شد مگر اینکه فریاد می کشید و اهالی شهر را بر علیه یزید می شورانید،تا اینکه اخبار به یزید نوشته شد.
پس از گروهی از مردم عبور نکرد مگر اینکه به حرف هایش گوش دادند و یزید را لعن کردند و می گفتند:«این عبدالله بن عمر خلیفه رسول خداست که کار یزید را با اهل بیت رسول خدا انکار می کندومردم را به نفرت جستن ازیزید می خواند؛هرکه اورا یاری نکند دین ندارد ومسلمان نیست».مردم شام مضطرب شدند،عبدالله بن عمر به سوی دمشق روانه شد و عده از مردم به دنبالش بودند،پس خبرچین یزید(لعنه الله)وارد شد و خبر به ورودش داد و عبد الله می آمد در حالی که دست بر فرق سرش گذاشته بود ومردم شتابان از جلو و عقب او حرکت می کردند.

یزید گفت:«هیجانی از هیجانهای ابامحمد(کنیه عبدالله بن عمر) است،به زودی به اشتباه خود پی خواهد برد! سپس به


  ادامه مطلب ...