بسم الله الحمن الرحیم
من نمیگویم چه شد گویند در چشم علی * سیل دشمن بود پیدا، فاطمه پیدا نبود
+++
این غم کجا برم که تو را مردها زدند * این غم کجا برم که تو را بی هوا زدند
+++
در میان مسلمانان بعضی به رسول اکرم صلی الله علیه و اله نسبت کفر و شرک میدهند و بعضی به ابوبکر و عمرو عثمان این نسبتهارامیدهند و آنها را جهنمی میدانند. شما کدومش را قبول دارید با توجه به لینکهای زیر:
چند پرسش و پاسخ ازسایت ولی عصر (صلوات الله علیه) و...که میتونید بخونید :
نسبت کفر و شرک به پیامبردر منابع اهل سنت و وهابیت
کفر عثمان از زبان خودش!!+سند(تصاویر کتب اهل سنت)
آیا عمر بن الخطاب ، به حضرت زهرا سلام الله علیها جسارت کرده است ؟
آیا فاطمه (سلام الله علیها) از شیخین راضی شد؟
محمد عمر سربازی مولوی اهل سنت و آموزش توسل به رسول خدا و...!!!
+++
چند ویدئو برای وهابیت و اهل سنت
داستان شیعه شدن مولوی اهل سنت و عنایت امام حسین و حضرت زهرا
لینک مفصل تر از ویدیوی بالا این هست :
استدلال علامه امینی بر حقانیت امیرالمؤمنین
خطبه فدکیه حضرت زهرا ، ولوله در مصر راه انداخت
اعتراف ابوبکر به هجوم به خانه حضرت زهرا
اعتراف عمر بن خطاب به جایگاه امیرالمؤمنین علی علیه السلام برای خلافت
منظور از نفس پیامبر ص در آیه مباهله از کتب اهل سنت
مصادیق آیه مباهله و تحریف آن در کتب اهل سنت و وهابیت
+++
چند نکته درمورد ایمان ابوبکر و عمر و لطف خداوند به آنها از قران و کتب صحیح اهل سنت!! از وبلاگ
1- آزار فاطمه زهرا سلام الله علیها بنا به روایات شیعه و سنی =آزار پیامبرصلی الله علیه و آله= لعنت در دنیا و عذاب آخرتی
به دلیل:
ان الذین یوذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا والآخرة واعد لهم عذابا مهینا – احزاب57
--------------------------
2- آزار فاطمه(س) = آزار پیامبر(ص)
به دلیل:
پیامبر(ص):فاطمه پاره تن من است.هرکس او را اذیت کند مرا اذیت کرده است. صحیح بخاری ج 2 ص 206
--------------------------
3- ابوبکر و عمر فاطمه(س) را آزار دادند.
به دلیل:
غضب حضرت زهرا بر ابوبکر شدت یافت تا آنجا که در وصیتش به علی اجازه نداد در تشییع جنازه اش شرکت کند.
صحیح بخاری ج3 ص 36 و صحیح مسلم ج2 ص72
... فاطمه بر ابوبکر خشمگین شد واز از او رنجید و با او سخنی نگفت تا اینکه از دنیا رفت. صحیح بخاری ج3 ص39
فاطمه اجازه ورود به آن دو نفر(ابوبکر و عمر) را نداد و وقتی علی به آنها اجازه داد زهرا روی از آنها برگرداندو حتی راضی نشد به آنها نگاه کند. منبع: تاریخ خلفا ج1 ص20
اصلاً فرض میکنیم عمربن الخطاب با 300 نفر که آمدند درب خانه حضرت زهرا ،فقط تهدید کرده که خانه واهل آن را به آتش میکشد(در صحیح بخاری قضیه حمله به خانه حضرت زهرا و اتش زدن را تا همین جا نقل میکنه و بقیه را سانسور میکنه)همین کافی است برای اینکه حضرت زهرا را آزار و اذیت کند و حضرت از انها خشمگین شود
-------------------------
خلاصه مطالب بالا= ابوبکرو عمر حضرت زهرا(س) را به شدت کتک زدند تا حدی که مجروح شد و سقط جنین کرد=> اذیت پیامبر=> لعنت و عذاب برای آن دو نفر
+++
اثبات شد:خدا اب و بکر و عُ م َر را لَع نَت می کند و آنها را وارد جهنم خواهد کرد.
+++
به دلایل مختلف از کتب اهل سنت بعضی اثبات کرده اند که ابوبکر و عمر کافر و مشرک شدند همچنین دربعضی منابع آمده که جزء اصحاب صحیفه ملعونه (مشئومه) بودند که هم قسم شدند تا پیامبر را ترور کنند و مانع جانشنی و خلافت امیرالمومنین صلوات الله علیه بشوند اما در ترور و شهید کردن پیامبر موفق نشدند حالا اهل سنت بگن آیا ابوبکر و عمر عثمانی که قصد ترور و قتل بهترین بنده خدا یعنی پیامبر را داشتند را خدا دوست داره ؟ ایا اگر ما دنبال رو انها باشیم خدا خوشش میاد ؟خداوند متعال چه عقوبتی برای ابوبکر و عمر در نظر میگیره؟
جهت مطالعه بیشتر اینجا را ببینید.
جهت مطالعه بیشتر درمورد کفرو شرک صحابه وابوبکرو عمرو عثمان اینجارا ببینید
قالَ صلّی اللّه علیه و آله: إ نَّ اءعْجَزَ النّاسِ مَنْ عَجَزَعَنِ الدُّعاءِ، وَ إ نَّ اءبْخَلَ النّاسِ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلامِ . - امالی طوسی ج 1 ص 87
ترجمه: - فرمود: عاجز و ناتوان ترین افراد کسی است که از دعا و مناجات با خداوند ناتوان و محروم باشد، و بخیل ترین اشخاص کسی خواهد بود که از سلام کردن خودداری نماید.
قالَ صلّی اللّه علیه و آله: ثَلاثَةٌ مِنَ الذُّنُوبِ تُعَجَّلُ عُقُوبَتُها وَ لا تُؤَخَّرُ إ لی الاخِرَةِ: عُقُوقُ الْوالِدَینِ، وَ الْبَغْی عَلَی النّاسِ، وَ کُفْرُ الاْ حْسانِ . امالی طوسی ج 1 ص 13
فرمود: عقاب و مجازات سه دسته از گناهان زودرس می باشد و به قیامت کشانده نمی شود: ایجاد ناراحتی برای پدر و مادر، ظلم در حقّ مردم، ناسپاسی در مقابل کارهای نیک دیگران.
قالَ صلّی اللّه علیه و آله: ثَلاثَةٌ اءخافُهُنَّ عَلی اُمتَّی: الضَّلالَةُ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ، وَ مُضِلاّتُ الْفِتَنِ، وَ شَهْوَةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ . امالی طوسی ج 1 ص 158
فرمود: سه چیز است که از آن ها برای امّت خود احساس خطر می کنم:
1- گمراهی، بعد از آن که هدایت و معرفت پیدا کرده باشند. 2- فتنه و آشوبهای گماره کننده. 3- تمایلات و شهوات شکم و اندام تناسلی.
قالَ صلّی اللّه علیه و آله: مَنْ مَشی إ لی مَسْجِدٍ مِنْ مَساجِدِاللّهِ، فَلَهُ بِکُّلِ خُطْوَةٍ خَطاها حَتّی یرْجِعَ إ لی مَنْزِلِهِ، عَشْرُ حَسَناتٍ، وَ مَحی عَنْهُ عَشْرُ سَیئاتٍ، وَ رَفَعَ لَهُ عَشْرُ دَرَجاتٍ . - عقاب الاعمال ص 343
فرمود: هر کس قدمی به سوی یکی از مساجد خداوند بردارد، برای هر قدم ثواب ده حسنه می باشد تا برگردد به منزل خود، و ده خطا از لغزش هایش پاک می شود، همچنین در پیشگاه خداوند ده درجه ترفیع می یابد.
قالَ صلّی اللّه علیه و آله: اَوْ صانی رَبّی بِتِسْع: اَوْ صانی بِالاْ خْلاصِ فِی السِّرِّ وَالْعَلانِیةِ، وَ الْعَدْلِ فِی الرِّضا وَ الْغَضَبِ، وَ الْقَصْدِ فِی الْفَقْرِ وَ الْغِنی، وَ اَنْ اءعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَنی، وَ اءعطِی مَنْ حَرَمَنی، وَ اءصِلَ مَنْ قَطَعَنی، وَ اَنْ یکُونَ صُمْتی فِکْراً، وَ مَنْطِقی ذِکْراً، وَ نَظَری عِبْراً . - اءعیان الشیعه ج 1 ص 300
پیامبر گرامی فرمود خداوند مرا به به نه خصلت سفارش فرمود:
1) اخلاص در آشکار و پنهان - 2) دادگری در خوشنودی و خشم 3) میانه روی در زمان فقر وثروت ،
4) بخشیدن کسی که در حقّ من ستم روا داشته است 5) کمک به کسی که مرا محروم گردانده،
6) دیدار خویشاوندانی که با من قطع رابطه نموده اند 7) و این که سکوت وخاموشیم اندیشه8) و سخنم، ذکر و یادآوری خداوند 9) و نگاهم عبرت و پند باشد.
قالَ صلّی اللّه علیه و آله: سادَةُ النّاسِ فِی الدُّنْیا الا سْخِیاء، سادَةُ النّاسِ فِی الاخِرَةِ الاْ تْقِیاء. . - ا عیان الشیعه ج 1 ص 302
فرمود: سرور و سید مردم در دنیا افراد سخاوتمند خواهند بود، وسید و سرور انسان ها در قیامت پرهیزکاران می باشند.
قالَ صلّی اللّه علیه و آله: مَنْ وَقَّرَ ذا شَیبَةٍ فِی الاْ سْلامِ اءمَّنَهُ اللّهُ مِنْ فَزَعِ یوْمِ الْقِیامَةِ . - کافی ج 2 ص 658
فرمود: هر کس بزرگسال مسلمانی را گرامی دارد و احترام نماید، خداوند او را در قیامت از سختی ها و مشکلات در اءمان می دارد
قالَ صلّی اللّه علیه و آله: اَلْمَرْءُ عَلی دینِ خَلیلِهِ، فَلْینْظُر اءحَدُکُمْ مَنْ یخالِطُ- امالی طوسی ج 2 ص 132
فرمود: انسان بر روش و اخلاق دوستش پرورش می یابد و شناخته می شود، پس متوجّه باشید با چه کسی دوست و همنشین می باشید.
قالَ صلّی اللّه علیه و آله: حَسِّنُوا اءخْلاقَکُمْ، وَ اءلْطِفُوا جیرانَکُمْ، وَ اءکْرِمُوا نِسائَکُمْ، تَدْخُلُوا الْجَنّةَ بِغَیرِ حِسابٍ- اءعیان الشیعه ج 1 ص 301
ترجمه: - فرمود: رفتار و اخلاق خود را نیکو سازید، نسبت به همسایگان با ملاطفت و محبّت برخورد نمائید، زنان و همسران خود را گرامی دارید تا بدون حساب وارد بهشت گردید.
قالَ صلّی اللّه علیه و آله: اَلْوَلَدُ کَبِدُالمُؤْمِنِ، إنْ ماتَ قَبْلَهُ صارَ شَفیعاً، وَ إ نْ ماتَ بَعَدَهُ یسْتَغْفِرُ اللّهَ، فَیغْفِرُلَهُ . مستدرک الوسایل ج 16 ص112
ترجمه: - فرمود: فرزند برای مؤ من همانند جگر و پاره تن اوست، چنانچه پیش از او بمیرد شفیع او می گردد، اگر بعد از او بمیرد برایش استغفار می کند و خداوند گناهانش را می آمرزد.
قالَ صلّی اللّه علیه و آله: حُبُّ الْجاهِ وَ الْمالِ ینْبِتُ النِّفاقَ فِی الْقَلْبِ، کَما ینْبِتُ الْماءُ الْبَقْلَ. [تنبیه الخواطر، معروف به مجموعه ورام. ص 264
فرمود: علاقه نسبت به ریاست و ثروت سبب روئیدن نفاق در قلب و درون خواهد شد، همان طوری که آب و باران سبب روئیدن سبزیجات می باشند.
قالَ صلّی اللّه علیه و آله: صَدَقَةُ السِّرِّ تُطْفِی ءُ الْخَطیئَةَ، کَما تُطْفِی ءُ الماءُ النّارَ، وَ تَدْفَعُ سَبْعینَ بابا مِنَ الْبَلاءِ . مستدرک الوسایل ج 7 ص 184
فرمود: صدقه ای که محرمانه و پنهانی داده شود سبب پاکی گناهان می باشد، همان طوری که آب، آتش را خاموش می کند، همچنین صدقه هفتاد نوع بلا و آفت را بر طرف می نماید.
قالَ صلّی اللّه علیه و آله: إ نَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ لَیبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الضَّعیفِ الَّذی لادینَ لَهُ، فَقیلَ: وَ ما الْمُؤْمِنُ الضَّعیفُ الَّذی لادینَ لَهُ؟ قالَ: اَلذّی لاینْهی عَنِ الْمُنْکَرِ . وسایل الشیعه ج 16 ص 122
فرمود: همانا خداوند دشمن دارد آن مؤ منی را که ضعیف و بی دین است، سؤ ال شد: مؤ من ضعیف و بی دین کیست؟ پاسخ داد: کسی که نهی از منکر و جلوگیری از کارهای زشت نمی کند.
قالَ صلّی اللّه علیه و آله: مَنْ تَوَلّی عَمَلا وَ هُوَیعْلَمُ اءنَّهُ لَیسَ لَهُ بِاءهْلٍ، فَلْیتُبَّوَءُ مَقْعَدُهُ مِنَ النّارِ- تاریح الاسلام ج 1011120 ص 285
ترجمه: فرمود: هر که ریاست و مسئولیتی را بپذیرد و بداند که أهلیت آن را ندارد، در قبر و قیامت جایگاه او پر از آتش خواهد شد.
قالَ صلّی اللّه علیه و آله: لاتُشْبِعُوا، فَیطْفاء نُورُ الْمَعْرِفَةِ مِنْ قُلُوبِکُمْ . مستدرک الوسایل ج 16 ص 218
فرمود: شکم خود را از خوراک سیر و پر مگردانید، چون که سبب خاموشی نور عرفان و معرفت در افکار و قلب هایتان می گردد.
قالَ صلّی اللّه علیه و آله: مَنْ قَلَّ طَعامُهُ، صَحَّ بَدَنُهُ، وَ صَفاقَلْبُهُ، وَ مَنْ کَثُرَ طَعامُهُ سَقُمَ بَدَنُهَ وَ قَساقَلْبُهُ . تنبیه الخواطر معروف به مجموعه ورام. ص548
فرمود: هر که خوراکش کمتر باشد بدنش سالم و قلبش با صفا خواهد بود، و هر کس خوراکش زیاد باشد امراض جسمی بدنش و کدورت، قلبش را فرا خواهد گرفت.
قالَ صلّی اللّه علیه و آله: مَنْ تَزَوَّجَ إ مْرَاءةً لِمالِها وَ کَلَهُ اللّهُ إ لَیهِ، وَ مَنْ تَزَوَّجَها لِجَمالِها رَاءی فیها ما یکَرَهُ، وَ مَنْ تَزَوَّجَها لِدینِها جَمَعَ اللّهُ لَهُ ذلِکَ تهذیب الاحکام ج 7 ص 399
فرمود: هر کس زنی را به جهت ثروتش ازدواج کند خداوند او را به همان واگذار می نماید، و هر که با زنی به جهت زیبائی و جمالش ازدواج کند خوشی نخواهد دید، و کسی که با زنی به جهت دین و ایمانش تزویج نماید خداوند خواسته های او را تاءمین می گرداند.
قالَ صلّی اللّه علیه و آله: ما مِنْ هُدْهُدٍ إ لاّ وَ فی جِناحِهِ مَکْتُوبٌ بِالِسّرْیانیةِ «آلُ مُحَمَّدٍ خَیرُ الْبَریةِ». . اءمالی طوسی ج 1 ص 360
فرمود: هیچ پرنده ای به نام هدهد وجود ندارد مگر آن که روی بال هایش به لغت سریانی نوشته شده است: آل محمّد (صلوات اللّه علیهم اجمعین) بهترین مخلوق روی زمین می باشند.
قالَ صلّی اللّه علیه و آله: مَنْ اءنْظَرَ مُعْسِرا، کانَ لَهُ بِکُلِّ یوْمٍ صَدَقَةٌ. [16]. اءعیان الشیعه ج 1 ص 305
فرمود: هر کس بدهکار ناتوانی را مهلت دهد برای هر روزش ثواب صدقه در راه خدا میباشد.
قالَ صلّی اللّه علیه و آله: مَنْ وَجَدَ کَسْرَةً اَوْ تَمْرَةً فَاءکَلَهَا لَمْ یفارِقْ جَوْفَهُ حَتّی یغْفِرَاللّهُ لَهُ. . امالی صدوقی ج 14ص 246
فرمود: هر کس تکّه ای نان یا دانه ای خرما در جائی ببیند(مثلا روی زمین افتاده )، و آن را بردارد و میل کند، مورد رحمت و مغفرت خداوند قرار می گیرد.
قالَ صلّی اللّه علیه و آله: ما تَواضَعَ اءحَدٌ إ لاّ رَفَعَهُ اللّهُ . -اءمالی طوسی ج 1 ص 56
فرمود: کسی اظهار تواضع و فروتنی نکرده، مگر آن که خداوند متعال او را رفعت و عزّت بخشیده است.
قالَ صلّی اللّه علیه و آله: عَلَیکُمْ بِمَکارِمِ الاْ خْلاقِ، فَإ نَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ بَعَثَنی بِها، وَ إ نَّ مِنْ مَکارِمِ الاْ خْلاقِ: اءنْ یعْفُوَالرَّجُلُ عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَ یعْطِی مَنْ حَرَمَهُ، وَ یصِلَ مَنْ قَطَعَهُ، وَ اءنْ یعُودَ مَنْ لایعُودُهُ. [ - امالی طوسی ج 2 ص 92
فرمود: بر شما باد رعایت مکارم اخلاق، که خداوند مرا بر آن ها مبعوث نمود، و بعضی از آن ها عبارتند از:
کسی که بر تو ظلم کند به جهت غرض شخصی او را ببخش، کسی که تو را نسبت به چیزی محروم گرداند کمکش نما، با شخصی که با تو قطع دوستی کند رابطه دوستی داشته باش، شخصی که به دیدار تو نیاید به دیدارش برو.
برای خلق و خوی رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) می باید سهمی اساسی در کار نشر دعوت او در نظر گرفته شود. ویژگیهای اخلاقی آن حضرت تا اندازه ای است که می توان او را یک اسوه تمام عیار اخلاق انسانی در حد بسیار بالا دانست. باید توجه داشت که خلق و خو به مقدار زیادی، خصیصه ای فردی و تا اندازه ای لطف الهی است. علاوه بر آن باید به این رسالت ویژه رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) نیز اشاره کرد که «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق ». جذبه پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) در جذب دوستان فراوان او و نیز عامه مردم مکه و بعدها مدینه، بخوبی در روایات تاریخی منعکس شده است. اما قبل از آن، صراحت قرآن بهترین شاهد این امر است: «و تو راست خلقی عظیم[انک لعلی خلق عظیم]». «به سبب رحمت خداست که تو با آنها این چنین خوشخوی و مهربان هستی، اگر تند خو و سخت دل می بودی از گرد تو پراکنده می شدند. » به همین دلیل است که خداوند از او می خواهد با رویی گشاده پذیرای نومسلمانان باشد: «چون ایمان آوردگان به آیات ما، نزد تو آمدند، بگو: سلام بر شما، خدا بر خویش مقرر کرده که شما را رحمت کند» و فرمود: در برابر مؤمنان فروتن باش » بیشترین توصیفات موجود از رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) از امام علی علیه السلام یار دیرین آن حضرت است، آن که نگاهی نافذ داشت و دوست و برادر را بهتر از هر کس دیگری می شناخت: «رسول الله نه زیاده از معمول بلند بود و نه زیاده از معمول کوتاه، بلکه میانه بالا بود. مویش نه بسیار مجعد بود و نه بسیار صاف بی شکن، بل چین و شکنی اندک و دلپذیر داشت. چهره اش نه لاغر بود و نه فربه بل چهره ای مدور داشت با رنگی سفید مایل به سرخی. چشمانش سیاه و مژگانش برگشته بود. درشت استخوان بود و گشاده سینه، بدنش را موی اندک بود و تنها روی سینه اش مویی تنگ داشت. دستها و پاهایش زمخت می نمودند با انگشتانی مایل به ستبری. چون راه می رفت محکم و استوار می رفت و چنان پای از زمین برمی کند که گویی از بلندی به پستی می آمد. چون می خواست به کسی روی کند سر بر نمی گردانید بلکه با تمام بدن به سوی او برمی گشت. دلیرترین آنها و راستگوترینشان بود و به عهد خود سخت پایبند. از همه مردم زبانش نرمتر بود و در معاشرت از همه بهتر.
بیهقی و شامی و دیگران بسیاری از این قبیل گزارشات را که مربوط به قیافه و قامت رسول خداست گردآوری کرده اند که اینجا محل ذکر آنها نیست.
علی ( علیه السلام ) در باره خلق اجتماعی او می گوید: «کسی که برای نخستین بار او را می دید، هیبتش او را می گرفت؛ هر کسی با او معاشرت می کرد دوستی اش را به دل می گرفت. آنگاه که به اصحابش می نگریست، لحظات نگاه را به تساوی میانشان تقسیم می کرد؛ وقتی به کسی دست می داد پیش از او دست خویش را باز نمی کشید همچنانچه صورتش را از او برنمی گرداند مگر آن که او برگرداند. او چهره ای گشاده داشت. تندخو و ملامت گر و فحاش و مزاح نبود. سیره او میانه روی، سنت او هدایت و رشد، سخنش معیار حق و حکمش عدل بود.
یکی دیگر از اصحاب رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) می گوید: هیچ کس را ندیده که بیش از رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) بر لبانش تبسم باشد. و ابو سفیان که پس از مسلمان شدن رفتار اصحاب را با رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) دید گفت: «ما رایت قوما قط اشد حبا اصحابهم من اصحاب محمد له »؛ «تاکنون ندیده بودم که کسانی صاحب خویش را آن اندازه که اصحاب محمد ( صلی الله علیه و آله ) او را دوست می دارند، دوست داشته باشند. ». امام حسین ( علیه السلام ) نیز به نقل از پدرش رفتار رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) را با مردمی که با او کاری داشتند به خوبی و زیبایی توصیف کرده است که چگونه به مردم نیازمند می رسید و از آنان می خواست تا نیاز کسی را نیز که نمی تواند خود را به او برساند، به او برسانند. رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) جز وقتی را که برای خدا و خانواده گذاشته بود، هیچ چیزی را ذخیره نکرده و همیشه در اختیار مردم بود. آن حضرت دائما در پی تالیف قلوب مردم تلاش می کرد (یؤلفهم و لا ینفرهم). بزرگ هر قومی را آرام می کرد و او را بر آنان سروری می داد. از احوال اصحاب خویش تفقه می کرد و از آنچه میان مردم می گذشت می پرسید (یتفقد اصحابه و یسال الناس عما فی الناس). نیکوکاری را تحسین ]می کرد و کار زشت را سبک می شمرد. آن حضرت میانه روی را حفظ می کرد، از حق[گویی کوتاهی نمی کرد و کوتاهی در حق گویی را روا نمی شمرد. همراهانش از بهترین مردم بودند و بهترین آنان نزد او، ناصح ترینشان بود و برترین آنان نزد او، نیکوکارترین آنها. او جز بر ذکر خدا قیام و قعود نداشت؛ در مجلسی که می نشست حق همه همنشینان را حفظ می کرد؛ به گونه ای که همنشین او، دوستدارتر از او بر خود نمی شناخت (و بر آن بود که پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) نهایت علاقه را بدو داشته و حتی بر دیگران ترجیحش می دهد). باهر کسی که بدو نیازی داشت آنقدر می نشست تا او برخیزد؛ کسی که چیزی از او می خواست جز با برآوردن نیاز او یا سخنی نیکو، او را باز نمی گرداند. او در حق، برابر مردم پدری می کرد و همه در برابرش در حق بودند؛ مجلس او مجلس حکمت و حیا و صبر و امانت بود؛ صدایی از آن بر نمی خواست. بر خورد او با مردم نرم و نیکو بود؛ از آنچه بدان علاقه ای نداشت خود را به تغافل می زد؛ از هیچ کس عیبجویی نکرده و کسی را ملامت نمی نمود. رسول خدا نیکوترین مردم، بخشنده ترین و شجاع ترین آنان بود. یکی از اصحاب گوید: وقتی نزد او از دنیا سخن می گفتیم با ما همراهی می کرد وقتی سخن از آخرت بود در آن باره با ما سخن می گفت و زمانی نیز که سخن از طعام بود چنین می کرد. و عایشه می گفت: «کان خلقه القرآن »، و این که هرگاه سخن می گفت تبسم بر لبانش بود.
اینها نمونه هایی از برخورد رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) با اطرافیان بود. اکنون می توان آن سخن خداوند را که فرمود: اگر تندخو بودی مردم از گردت پراکنده می شدند، بهتر درک کرد.
قالَ صلّی اللّه علیه و آله: یؤْتَی الرَّجُلُ فی قَبْرِهِ بِالْعَذابِ، فَإ ذا اُتِی مِنْ قِبَلِ رَاءسِهِ دَفَعَتْهُ تِلاوَةُ الْقُرْآنِ، وَ إ ذا اُتِی مِنْ قِبَلِ یدَیهِ دَفَعَتْهُ الصَّدَقَةُ، وَ إ ذا اُتِی مِنْ قِبَلِ رِجْلَیهِ دَفَعَهُ مَشْیهُ إ لی الْمَسْجِدِ . - مسکن الفؤاد شهید ثانی ص 50
فرمود: هنگامی که بدن مرده را در قبر قرار دهند، چنانچه عذاب از بالای سر بخواهد وارد شود تلاوت قرآنش مانع عذاب می گردد و چنانچه از مقابل وارد شود صدقه و کارهای نیک مانع آن می باشد. و چنانچه از پائین پا بخواهد وارد گردد، رفتن به سوی مسجد مانع آن خواهد گشت.
احترام ملائکه به قاری قرآن
انس با قرآن و تلاوت آمیخته با فهم معانی و مفاهیم آن، انسان را در آسمان معرفت الهی به پرواز درمی آورد و با ملائکه هم سنخ می کند و ملکوتیان به او عشق می ورزند، افزون بر این برخی سوره های قرآن خواص ویژه ای نیز به همراه دارند، از جمله در روایتی که امام صادق (( علیه السلام ) نقل فرموده است چنین می خوانیم: «پس از آنکه رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) بر جنازه «سعد بن معاذ» نماز گزارد، فرمود: هفتاد هزار فرشته که در میان آنها جبرئیل نیز بود بر جنازه او نماز گزاردند. من از جبرئیل علت این احترام ملائکه را پرسیدم و او گفت: بخاطر اینکه او در همه حالات: در نشستن، ایستادن، سواره بودن، پیاده روی و رفت و آمد قل هو الله احد را تلاوت می کرد. »
سیره پیامبر در قرائت:
پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) نخستین معلم قرائت قرآن بود. قرآن را با صوتی زیبا و شمرده وبا رعایت وقفها بر اصحاب میخواند. البته بر کثرت وجودت قرائت تأکید نمیورزید. حتی میفرمود: قرآن را هر گونهای که میتوانید، بخوانید. آن حضرت بیشتر بر فهم قرآن تأکید میکرد. حاملان قرآن نزد او مکانتی عظمیم داشتند.
تشویق پیامبر اکرم در حق حاملان قرآن:
پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) در صحنه های گوناگون سیاسی و اجتماعی به حاملان قرآن اهمیت میدادند. حضرت درگزینش امیران جنگی که بدون شک، امری بسیار حساس و مرتبط با روحیه، امنیت و سرنوشت امت و حکومت نوپای اسلامی بود میزان «قرآن خوانی» و یا «قرآن دانی» آنان را مدنظر و منشأ اثر قرار میدادند. در خبری آمده است: «بعث النبی ( صلی الله علیه و آله ) وفداً إلی الیمن فأمر علیهم أمیراً منهم و هو اصغرهم فمکثوا أیاماً لم یسیروا (. . . ) فقال له رجل یا رسول الله أتومره علینا و هو أصغرنا فذکر النبی ( صلی الله علیه و آله ) قرائته للقرآن». (پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) هیأتی را به یمن فرستاد و امیر آنان را کسی قرار داد که جوانترین ایشان بود. مدتی گذشت اما آنان حرکت نکردند تا اینکه مردی به پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) عرض کرد: آیا کسی را به امیری ما میگماری که کم سنترین ماست؟! پیامبر در پاسخ میزان تبحر وی را در قرائت قرآن، یادآور شد).
پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) از ذکر مقام والای حاملان قرآن، حتی پس از مرگ ایشان نیز غفلت نمیورزید؛ چنانکه در جنگ احد، هنگام دفن شهدا، فرمود: «أنظروا أکثرهم جمعاً للقرآن فاجعلوه أمام صاحبه فی قبره» (بنگرید کدامیک از ایشان بخشی بیشتری از قرآن را فراگرفته است؛ وی را قبل از همرزمش در قبر قرار دهید).
آورده اند که پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) در روز احد امر کرد، کسانی را که در صحنه نبرد، در یک صف واحد قرار داشتند و از رتبه های جهادی یکسان برخوردار بودند، در یک قبر دفن کنند. این کار نه به جهت کمبود جا و زمین، بلکه از سر اکرام و احترام شهیدان و بر اساس موقعیت آنان در حیات تا لحظه شهادت صورت گرفت.
تأکید بر آموزش قرآن
حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله ) در کنار سایر کوششها و دقتهایی که به کار میبستند، بر مسأله ترویج و باز بودن مستمر باب تعلیم قرآن در جامعه تأکید میورزد. چنانکه فرمود: «خیارکم من تعلم القرآن و علمه»؛ مقصود پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) در این حدیث و مانند آن، فراگیری همه قرآن و آموختن روخوانی و تجوید و مانند آن نیست؛ بلکه حتی تعلیم و تعلم یک آیه نیز میتواند مصداقی از این بیان نبوی بوده باشد؛ چنانکه حضرت فرمود: «بلغوا عنی ولو آیةً» (از من به دیگران برسانید؛ حتی یک آیه را).
مسلمان حتی در برابر یک آیه قرآن هم باید خود را مأمور به تبلیغ بداند و آن را بر اساس همان روش حکیمانه، دقیق و حساب شده ای که در سیره و سنت معلم نخستین قرآن وجود داشته و نمونه هایی از آن ذکر گردید، تبلیغ کند.
منبع سایت : hawzah.net با کمی تغییر
مظلومیت پیامبر و همسر و اهل بیت شان و روایات جعلی در فضائل دشمنان شان + تنها دستی که پیامبر بوسه زد
بهتر نیست خرج مجالس روضه امام حسین ر ا بدید به فقرا؟ اگر گریه کنیم برا امام افسرده میشیم؟
مهدی فاطمه را در این ایام عزای اهل بیت علیهم السلام فراموش نکنید برای
100 خصلت از خصوصیات رفتاری پیامبر(صلی الله علیه وآله)
آنچه در. ادامه میآید بیان ۱۰۰ خصلت از خصوصیات رفتاری پیامبر اکرم(ص) است که بازگوکننده بخشی از سلوک فردی و اجتماعی و سبک زندگی آن حضرت میباشد.
بیشک تأسی به سیره و سنت آن حضرت براساس آیهکریمه «و لکم فی رسولالله اسوه حسنه» و از جمله آنچه در این مطلب به آن اشاره شده، راهگشای مشکلات و مسائل مبتلا به جامعه مسلمانان خواهد بود.
۱-هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می رفت
۲-در راه رفتن قدم ها را بر زمین نمی کشید.
۳-نگاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود.
۴-هرکه را می دید مبادرت به سلام می کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت.
۵-وقتی با کسی دست می داد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی کشید.
۶-با مردم چنان معاشرت می کرد که هرکس گمان می کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است.
۷-هرگاه به کسی می نگریست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمی کرد.
۸-هرگز به روی مردم چشم نمی دوخت و خیره نگاه نمی کرد.
۹-چون اشاره می کرد با دست اشاره می کرد نه با چشم و ابرو.
۱۰-سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمی شد لب به سخن نمی گشود.
۱۱-هرگاه با کسی، هم صحبت می شد به سخنان او خوب گوش فرا می داد.
۱۲-چون با کسی سخن می گفت کاملا برمی گشت و رو به او می نشست.
۱۳-با هرکه می نشست تا او اراده برخاستن نمی کرد آن حضرت برنمی خاست.
۱۴-در مجلسی نمی نشست و برنمی خاست مگر با یاد خدا.
۱۵-هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزدیک درب می نشست نه در صدر آن.
۱۶-در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمی داد و از آن نهی می کرد.
۱۷-هرگز در حضور مردم تکیه نمی زد.
۱۸-اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود.
۱۹-اگر در محضر او چیزی رخ می داد که ناپسند وی بود نادیده می گرفت.
۲۰-اگر از کسی خطایی صادر می گشت آن را نقل نمی کرد.
۲۱-کسی را بر لغزش و خطای در سخن مواخذه نمی کرد.
۲۲-هرگز با کسی جدل و منازعه نمی کرد.
۲۳-هرگز سخن کسی را قطع نمی کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگوید.
۲۴-پاسخ به سوالی را چند مرتبه تکرار می کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود.
۲۵-چون سخن ناصواب از کسی می شنید. نمی فرمودـ« چرا فلانی چنین گفت» بلکه می فرمود « بعضی مردم را چه می شود که چنین می گویند؟»
۲۶-با فقرا زیاد نشست و برخاست می کرد و با آنان هم غذا می شد.
۲۷-دعوت بندگان و غلامان را می پذیرفت.
۲۸-هدیه را قبول می کرد اگرچه به اندازه یک جرعه شیر بود.
۲۹-بیش از همه صله رحم به جا می آورد.
۳۰-به خویشاوندان خود احسان می کرد بی آنکه آنان را بر دیگران برتری دهد.
۳۱-کار نیک را تحسین و تشویق می فرمود و کار بد را تقبیح می نمود و از آن نهی می کرد.
۳۲-آنچه موجب صلاح دین و دنیای مردم بود به آنان می فرمود و مکرر میگفت هرآنچه حاضران از من می شنوند به غایبان برسانند.
۳۳-هرکه عذر می آورد عذر او را قبول می کرد.
۳۴-هرگز کسی را حقیر نمی شمرد.
۳۵-هرگز کسی را دشنام نداد و یا به لقب های بد نخواند.
۳۶-هرگز کسی از اطرافیان و بستگان خود را نفرین نکرد.
۳۷-هرگز عیب مردم را جستجو نمی کرد.
۳۸-از شر مردم برحذر بود ولی از آنان کناره نمی گرفت و با همه خوشخو بود.
۳۹-هرگز مذمت مردم را نمی کرد و بسیار مدح آنان نمی گفت.
۴۰-بر جسارت دیگران صبر می فرمود و بدی را به نیکی جزا می داد.
۴۱-از بیماران عیادت می کرد اگرچه دور افتاده ترین نقطه مدینه بود.
۴۲-سراغ اصحاب خود را می گرفت و همواره جویای حال آنان می شد.
۴۳-اصحاب را به بهترین نام هایشان صدا می زد.
۴۴-با اصحابش در کارها بسیار مشورت می کرد و بر آن تاکید می فرمود.
۴۵-در جمع یارانش دایره وار می نشست و اگر غریبه ای بر آنان وارد می شد نمی توانست تشخیص دهد که پیامبر کدامیک از ایشان است.
۴۶-میان یارانش انس و الفت برقرار می کرد.
۴۷-وفادارترین مردم به عهد و پیمان بود.
۴۸-هرگاه چیزی به فقیر می بخشید به دست خودش می داد و به کسی حواله نمی کرد.
۴۹-اگر در حال نماز بود و کسی پیش او می آمد نمازش را کوتاه می کرد.
۵۰-اگر در حال نماز بود و کودکی گریه می کرد نمازش را کوتاه می کرد.
۵۱-عزیزترین افراد نزد او کسی بود که خیرش بیشتر به دیگران می رسید.
۵۲-احدی از محضر او نا امید نبود و می فرمود « برسانید به من حاجت کسی را که نمی تواند حاجتش را به من برساند.»
۵۳-هرگاه کسی از او حاجتی می خواست اگر مقدور بود روا می فرمود و گرنه با سخنی خوش و با وعده ای نیکو او را راضی می کرد.
۵۴-هرگز جواب رد به درخواست کسی نداد مگر آنکه برای معصیت باشد.
۵۵-پیران را بسیار اکرام می کرد و با کودکان بسیار مهربان بود.
۵۶-غریبان را خیلی مراعات می کرد.
۵۷-با نیکی به شروران، دل آنان را به دست می آورد و مجذوب خود می کرد.
۵۸-همواره متبسم بود و در عین حال خوف زیادی از خدا بردل داشت .
۵۹-چون شاد می شد چشم ها را بر هم می گذاشت و خیلی اظهار فرح نمی کرد.
۶۰-اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود و صدایش به خنده بلند نمی شد .
۶۱-مزاح می کرد اما به بهانه مزاح و خنداندن، حرف لغو و باطل نمی زد.
۶۲-نام بد را تغییر می داد و به جای آن نام نیک می گذاشت.
۶۳-بردباری اش همواره بر خشم او سبقت می گرفت.
۶۴-از برای فوت دنیا ناراحت نمی شد و یا به خشم نمی آمد.
۶۵-از برای خدا آنچنان به خشم می آمد که دیگر کسی او را نمی شناخت
۶۶-هرگز برای خودش انتقام نگرفت مگر آنکه حریم حق شکسته شود.
۶۷-هیچ خصلتی نزد آن حضرت منفورتر از دروغگویی نبود.
۶۸-در حال خشنودی و نا خشنودی جز یاد حق بر زبان نداشت.
۶۹-هرگز درهم و دیناری نزد خود پس انداز نکرد .
۷۰-در خوراک و پوشاک چیزی زیادتر از خدمتکارانش نداشت.
۷۱-روی خاک می نشست و روی خاک غذا می خورد.
۷۲- روی زمین می خوابید.
۷۳-کفش و لباس را خودش وصله می کرد.
۷۴-با دست خودش شیر می دوشید و پای شتر ش را خودش می بست.
۷۵-هر مرکبی برایش مهیا بود سوار می شد و برایش فرقی نمی کرد.
۷۶-هرجا می رفت عبایی که داشت به عنوان زیر انداز خود استفاده می کرد.
۷۷-اکثر جامه های آن حضرت سفید بود.
۷۸-چون جامه نو می پوشید جامه قبلی خود را به فقیری می بخشید.
۷۹-جامه فاخری که داشت مخصوص روز جمعه بود.
۸۰-در هنگام کفش و لباس پوشیدن همیشه از سمت راست آغاز می کرد.
۸۱-ژولیده مو بودن را کراهت می دانست.
۸۲-همیشه خوشبو بود و بیشترین مخارج آن حضرت برای خریدن عطر بود.
۸۳-همیشه با وضو بود و هنگام وضو گرفتن مسواک می زد.
۸۴-نور چشم او در نماز بود و آسایش و آرامش خود را در نماز می یافت.
۸۵-ایام سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هرماه را روزه می داشت.
۸۶-هرگز نعمتی را مذمت نکرد.
۸۷-اندک نعمت خداوند را بزرگ می شمرد.
۸۸-هرگز از غذایی تعریف نکرد یا از غذایی بد نگفت.
۸۹-موقع غذا هرچه حاضر می کردند میل می فرمود.
۹۰-در سر سفره از جلوی خود غذا تناول می فرمود.
۹۱-بر سر غذا از همه زودتر حاضر می شد و از همه دیرتر دست می کشید.
۹۲-تا گرسنه نمی شد غذا میل نمی کرد و قبل از سیر شدن منصرف می شد.
۹۳-معده اش هیچ گاه دو غذا را در خود جمع نکرد.
۹۴-در غذا هرگز آروغ نزد.
۹۵-تا آنجا که امکان داشت تنها غذا نمی خورد.
۹۶-بعد از غذا دستها را می شست و روی خود می کشید.
۹۷-وقت آشامیدن سه جرعه آب می نوشید؛ اول آنها بسم الله و آخر آنها الحمدلله.
۹۸-از دوشیزگان پرده نشین با حیاتر بود.
۹۹-چون می خواست به منزل وارد شود سه بار اجازه می خواست.
۱۰۰-اوقات داخل منزل را به سه بخش تقسیم می کرد: بخشی برای خدا، بخشی برای خانواده و بخشی برای خودش بود و وقت خودش را نیز با مردم قسمت می کرد.
منابع: کتاب «منتهی الآمال» محدث قمی و کتاب «مکارم الاخلاق» طبرسی
۵۱-عزیزترین افراد نزد او کسی بود که خیرش بیشتر به دیگران می رسید.
۵۲-احدی از محضر او نا امید نبود و می فرمود « برسانید به من حاجت کسی را که نمی تواند حاجتش را به من برساند.»
۵۳-هرگاه کسی از او حاجتی می خواست اگر مقدور بود روا می فرمود و گرنه با سخنی خوش و با وعده ای نیکو او را راضی می کرد.
۵۴-هرگز جواب رد به درخواست کسی نداد مگر آنکه برای معصیت باشد.
۵۵-پیران را بسیار اکرام می کرد و با کودکان بسیار مهربان بود.
۵۶-غریبان را خیلی مراعات می کرد.
۵۷-با نیکی به شروران، دل آنان را به دست می آورد و مجذوب خود می کرد.
۵۸-همواره متبسم بود و در عین حال خوف زیادی از خدا بردل داشت .
۵۹-چون شاد می شد چشم ها را بر هم می گذاشت و خیلی اظهار فرح نمی کرد.
۶۰-اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود و صدایش به خنده بلند نمی شد .
۶۱-مزاح می کرد اما به بهانه مزاح و خنداندن، حرف لغو و باطل نمی زد.
۶۲-نام بد را تغییر می داد و به جای آن نام نیک می گذاشت.
۶۳-بردباری اش همواره بر خشم او سبقت می گرفت.
۶۴-از برای فوت دنیا ناراحت نمی شد و یا به خشم نمی آمد.
۶۵-از برای خدا آنچنان به خشم می آمد که دیگر کسی او را نمی شناخت
۶۶-هرگز برای خودش انتقام نگرفت مگر آنکه حریم حق شکسته شود.
۶۷-هیچ خصلتی نزد آن حضرت منفورتر از دروغگویی نبود.
۶۸-در حال خشنودی و نا خشنودی جز یاد حق بر زبان نداشت.
۶۹-هرگز درهم و دیناری نزد خود پس انداز نکرد .
۷۰-در خوراک و پوشاک چیزی زیادتر از خدمتکارانش نداشت.
۷۱-روی خاک می نشست و روی خاک غذا می خورد.
۷۲- روی زمین می خوابید.
۷۳-کفش و لباس را خودش وصله می کرد.
۷۴-با دست خودش شیر می دوشید و پای شتر ش را خودش می بست.
۷۵-هر مرکبی برایش مهیا بود سوار می شد و برایش فرقی نمی کرد.
۷۶-هرجا می رفت عبایی که داشت به عنوان زیر انداز خود استفاده می کرد.
۷۷-اکثر جامه های آن حضرت سفید بود.
۷۸-چون جامه نو می پوشید جامه قبلی خود را به فقیری می بخشید.
۷۹-جامه فاخری که داشت مخصوص روز جمعه بود.
۸۰-در هنگام کفش و لباس پوشیدن همیشه از سمت راست آغاز می کرد.
۸۱-ژولیده مو بودن را کراهت می دانست.
۸۲-همیشه خوشبو بود و بیشترین مخارج آن حضرت برای خریدن عطر بود.
۸۳-همیشه با وضو بود و هنگام وضو گرفتن مسواک می زد.
۸۴-نور چشم او در نماز بود و آسایش و آرامش خود را در نماز می یافت.
۸۵-ایام سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هرماه را روزه می داشت.
۸۶-هرگز نعمتی را مذمت نکرد.
۸۷-اندک نعمت خداوند را بزرگ می شمرد.
۸۸-هرگز از غذایی تعریف نکرد یا از غذایی بد نگفت.
۸۹-موقع غذا هرچه حاضر می کردند میل می فرمود.
۹۰-در سر سفره از جلوی خود غذا تناول می فرمود.
۹۱-بر سر غذا از همه زودتر حاضر می شد و از همه دیرتر دست می کشید.
۹۲-تا گرسنه نمی شد غذا میل نمی کرد و قبل از سیر شدن منصرف می شد.
۹۳-معده اش هیچ گاه دو غذا را در خود جمع نکرد.
۹۴-در غذا هرگز آروغ نزد.
۹۵-تا آنجا که امکان داشت تنها غذا نمی خورد.
۹۶-بعد از غذا دستها را می شست و روی خود می کشید.
۹۷-وقت آشامیدن سه جرعه آب می نوشید؛ اول آنها بسم الله و آخر آنها الحمدلله.
۹۸-از دوشیزگان پرده نشین با حیاتر بود.
۹۹-چون می خواست به منزل وارد شود سه بار اجازه می خواست.
۱۰۰-اوقات داخل منزل را به سه بخش تقسیم می کرد: بخشی برای خدا، بخشی برای خانواده و بخشی برای خودش بود و وقت خودش را نیز با مردم قسمت می کرد.
منابع: کتاب «منتهی الآمال» محدث قمی و کتاب «مکارم الاخلاق» طبرسی
کپی بدون ذکر منبع و درج ادرس وبلاگ شرعا حرام است
حضرت زهرا سلام (علیها السلام) فرمودند:
یکشب
رختخوابم را پهن کرده بودم و می خواستم بخوابم ، حضرت رسول (ص) بر من وارد
شد و فرمودند: ای فاطمه ! نخواب ، مگر چهار عمل را بجا آوری . گفتم : آن
چهار عمل چیست ؟! فرمود:
اول
: ختم قرآن کن . دوم : پیغبران را شفیع خود گردان . سوم : مؤ منین را از
خود خوشنود گردان . چهارم : حج و عمره را بجا آور. سپس مشغول نماز شدند، من
منتظر ماندم تا نماز حضرت تمام شد، گفتم : یا رسول اللّه ، مرا امر
فرمودید: به چهار چیز که قدرت انجام آن را دراین وقت ندارم . آن حضرت تبسمی
کردند و فرمودند:
1
_ هر وقت خواستی بخوابی قل هو اللّه احد را سه مرتبه خوان ، مثل این است
که قرآن را ختم کردی یعنی ثواب ختم قرآن را برایت می نویسند. 2 _وقتی که بر
من و پیغبران قبل از من صلوات بفرستی، ما در روز قیامت شفیعان تو خواهیم
بود. یعنی بگویی : سَلامٌ عَلَی جَمیعِ الاْ نْبیاء و المُرسَلین 3 _وقتی
برای مؤ منین استغفار بگویی ، یعنی بگویی : اَللّهُمَّ اغْفِر المُؤ منینَ و
المُؤ منات . پس تمام آنها از تو خوشنود می شوند. 4 _ و وقتی بگویی :
سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُالِلّهِ وَلا اِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ
اَکْبَرُ. پس حج و عمره بجا آوردی .
منبع: داستانهایی از اذکار ختوم و ادعیه مجرب / علی میر خلف زاده
اگرمنظور و مقصود رسول خدا (ص) از حدیث غدیر ، ولایت امیر مؤمنان (ع) بود ، چرا در سقیفه به آن احتجاج نشد؟
شبهه :
مطلبى که بر ما مجهول است این است که چرا در اجتماع سقیفه کسى از مهاجر و انصار سخنى از حدیث غدیر با وجود مسلّمیت آن به میان نیاورده است .
اگر طرفداران حضرت على از این حدیث که از تاریخ صدور آن کمتر از یکسال مىگذشت و بایستى همه کسانى که در حجة الوداع حاضر بودند آن را بخاطر داشته باشند ذکر مىکردند، سرنوشت اسلام طورى دیگر مىشد .
«نعوذ باللّه همه مرتد شدند و حکم پیامبر را نادیده گرفتند و یک نفر نبود که بگوید پیامبر(ص) در حجة الوداع چنین فرمودند».
خلافت و انتخاب ، عبدالرحمن سلیمی ، بخش حقایقی از واقعه ی غدیر خم ، ذیل پاسخ اول .
نقد و بررسی :
برای روشن پاسخ این شبهه ، لازم
است که در ابتدا در باره سقیفه بحث و بررسی شده و به این سؤال پاسخ دقیق
داده شود ، که انگیزه انصار از جمع شدن در سقیفه چه بوده است ؛ با این که
آنها زحمات بسیاری برای اسلام کشیده بودند و اگر زحمات آنها نبود ، قطعاً
اسلام به این آسانی به سر منزل مقصود نمیرسید ؛ اما چه شد که آنها نیز
فرمایش رسول خدا صلی الله علیه وآله را در باره امیر مؤمنان علیه السلام به
فراموشی سپردند و هنوز جنازه رسول خدا دفن نشده بود که در سقیفه جمع شدند
؟!!
فلسفه تشکیل سقیفه :
به صورت فشرده به چهار عامل میتوان اشاره کرد که این گروه از انصار که از دستور رسول خدا (ص) سرپیچی کردند میتوانند به خاطر آن در سقیفه جمع شده باشند :
1 . آنها از این مسأله خبر دار شده بودند که عدهای از سران مهاجر توطئههای خطرناکی طراحی و نقشههای شومی برای غصب خلافت در سر میپرورانند ، و مطمئن شدند که امامت به امیر مؤمنان علیه السلام نخواهد رسید ، خواستند که به اعتقاد خودشان اسلام را از دست این عده نجات داده و خود اداره کشور اسلامی را به عهده بگیرند .
ادامه مطلب ...