بنام خدا
خاطره ای از یک مناظره
این
روزها، دیدگانِ دلدادگان حضرت ام الائمه، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از
غم مصیبتی که بر حضرتش رفته است، اشک بار است. نوشتار پیش رو به همین
مناسبت گریزی دارد به معرفی بعضی از ابعاد وجودی حضرت صدیقه کبری که می
تواند در حل منازعات شیعی و سنی، چراغ راهی باشد برای کشف حقیقت.
نیازی
به گفتن ندارد که حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها) در نزد شیعه و سنی از
جایگاهی والا و بی بدیلی برخورداند. از شیعه که بگذریم حتی بزرگترین
علمای اهل تسنن همچون فخر رازی، که حتی در امهات معارف دین هم تشکیک کرده
است، در عصمت حضرتش، ذره ای تردید روا نداشته است!
علامه ذو الفنون آیت الله حسن زاده آملی در کتاب هزار و یک نکته، در این باره میگوید:
«
نمی دانم در کجا دیده ام که فخر رازی در هر مساله ای از مبدا تا معاد
تشکیک نموده است و اعتراض کرده است، که او را « امام المشککین » خوانده اند
ولی با این حال در عصمت سیده نساءالعالمین، فاطمه(س) بنت رسول الله، تسلیم
محض بوده است که آن جناب بلامدافع معصومه بوده است و در عصمت و طهارتش جای
شک و تردید نیست»(1)
اگر شیعه و سنی به جایگاه ممتاز حضرت
زهرا(سلام الله علیها) به عنوان میراث دار علم و عصمت نبوت، معترفند که
هستند، پس میتوان در پرتو گفتار و رفتار فاطمی، خورشید حقیقت را از پس
ابرهای تیره و متراکم اختلافات مذهبی مشاهده کرد.
به عنوان نمونه،
در همین راستا، خاطره مناظره ای را در ذیل می آوریم که استاد بهرام پور،
مترجم و مفسر قرآن، در تفسیر نسیم حیات نقل کرده اند:
در یکی از
مناطق کشور در جلسه تفسیری حضور داشتیم، تعدادی از مردان و زنان فرهنگی و
دانشگاهی از اهل سنت نیز در این جلسه تفسیر شرکت می کردند.
زمینه ای فراهم شد تا با چند نفری از آنان گفت و گویی انجام شود، سخن از امامت و رهبری مسلمانان پیش آمد.
به
آن ها گفته شد که در باب ولایت و امامت جامعه مسلمین، روایات و توصیه های
معتبری وجود دارد. در میان ما معروف ترین قضیه در مسأله امامت، واقعه غدیر
خم و حدیث «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ...» است که در میان
شما نیز معروف است و در میان شما اهل سنت، بعد از قرآن معروف ترین سخن در
باب امامت این جمله نبوی است که فرمود:
«مَنْ مَاتَ وَ لَمْ
یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة»; «هر که بمیرد و
امام زمان خود را نشناسد پس به یقین او به مرگ جاهلیت مرده است!» و تشیع هم
این خبر را مثل حدیث غدیر خم به عنوان یک اصل عمل می کند. گفتند: آری چنین
است! و واقعه غدیر خم، برای ما هم در شمار مسلّمات است جز این که توجیهاتی
درباره آن داریم. حال شما از طرح این سؤال چه مقصودی دارید؟
در
پاسخ گفتیم: شما تنها برای این که کسی پیامبر را زیارت کرده و او را دیده و
چند صباحی حضورش را درک کرده، صحابه رسول الله می دانید و قداستی ویژه
برای او و سخنانش قائل می شوید، حال بماند که عقیده بر اصالة العداله صحابه
درست است یا نادرست. از طرفی شما هم مانند ما قبول دارید که فاطمه زهرا
(علیها السلام) فرزند صالح و معصوم پیامبر است و این بالاتر از صحابه بودن
است; به خصوص اگر علاوه بر جهت فرزندی، پیامبر علاقه ویژه ای هم به او
داشته باشد و بگوید او پاره تن من است; هرکه او را آزار دهد مرا آزار داده
و... اکنون بفرمایید این زهرای طاهره آیا با مرگ جاهلیّت از دنیا رفت یا به
مرگ اسلام؟
گفتند این چه سؤالی است که شما مطرح می کنید؟ البته معلوم است که او به مرگ اسلام دنیا را وداع گفته است.
از
آنان پرسیدیم که ایشان طبق تاریخ در زمانی از دنیا رفتند که خلیفه اول بر
سر کار بودند و فاطمه زهرا حاضر نشدند کسی از افراد حکومت وقت به عیادت او
بیایند; پس حالا بگویید او هنگام وفات به امامت چه کسی اقرار کرد و او را
ولیّ خود شناخت؟
پاسخ این است که او در تمام مدت عمر، در کنار پدر
بود و توصیه های حضرت را بر امامت علی (علیه السلام) و نیز آیات متعددی که
در شأن او نازل می شد ناظر و شاهد بود و لذا با اقرار به امامت همسرش علی
(علیه السلام) رحلت کرد.
آن ها به فکر فرو رفتند و یکی از ایشان
گفت: این مطلب مهمی است که باید روی آن بازنگری مجددی کنیم و اگر حقی بر ما
ثابت شود به معتقدات پیشین خود جفا نکنیم و آن را خواهیم پذیرفت و مطلب
مذکور دور از حقیقت نمی نماید و من در نوبت خود آن را می پذیرم.
پی نوشت ها:
1. حسن زاده آملی، هزار و یک نکته، کلمه 748.
2. بهرام پور، پیمان پارسایی «برگرفته از تفسیر نسیم حیات»، ص93 و94
مناظره با اهل سنت, امام حضرت فاطمه زهرا که بود. بمیرد, مرگ جاهلیت, امام خود را نشناسد