ابو هاشم جعفری میگوید:
وقتی حضرت ابو الحسن امام هادی علیه السّلام
بیمار شده بود، از پی من و محمّد بن حمزه فرستاد ولی محمّد بن حمزه از من
جلوتر خدمت مولا رسیده بود.
او گفت: امام علیه السّلام پیوسته میفرمود: یک نفر را به کربلا بفرستید برایم دعا کند.
من
به محمّد گفتم: میخواستی بگویی من به کربلا میروم! بعد خودم خدمت آن
جناب رسیده عرض کردم: آقا! اجازه میفرمایید من به کربلا مشرف شوم؟
فرمود:
در این مورد باید دقت کنی که مأمورین متوجه تو نشوند و برایت ناراحتی
فراهم نگردد. آنگاه فرمود: محمّد قابل اعتماد نیست زیرا او خلوصی در تشیعش
ندارد و من نمی خواهم او این امر را بفهمد.
گفت: من این حرف را برای
علی بن بلال نقل کردم؛ او گفت: به کربلا چه احتیاجی دارد؟ او خودش دارای
شرافت کربلاست! بعد من خدمت امام علیه السّلام رسیدم موقعی که خواستم از جا
حرکت کنم فرمود: بنشین! وقتی دیدم آن جناب با من ملاطفت کرد، سخن علی بن
بلال را برایش نقل کردم، فرمود: میخواستی به او بگویی: رسول خدا صلی الله
علیه و آله خانه کعبه را طواف میکرد و حجر الاسود را میبوسید با اینکه
احترام پیامبر صلی الله علیه و آله و مؤمن، بیشتر از خانه است و خداوند
عزوجل به او دستور داد که در عرفه وقوف کند. اینها محلهایی است که خداوند
دوست دارد در این محلها او را بخوانند. من نیز علاقه دارم برایم در محلی
دعا کنند که خدا دوست دارد او را آنجا بخوانند.
کافی ،ج۴،ص۵۶۷
بحارالانوار،ج۵۰،ص۲۳۴،ح۱۳