«باید واقعا به مردم گفته شود، عوام که احوالات این اولیا را میشنوند فکر میکنند که اینها روزی هزار رکعت نماز میخواندند که اینطوری شدند یا مثلا یک خدای دیگر یک امیرالمومنین دیگر داشتند نه هیچ کدام از اینها نیست آنها فقط در اثر داشتن صفات عالیه به اینجا رسیدند. صفات عالیه آدم را ده فرسخ، ده فرسخ جلو میاندازند. خدا شاهد است مقصود زیرآب زدن نماز و مستحبات نیست اینها اهل ریاضت کشیدن هم بودند اما میخواهم بگویم اسلام را کوچک نکنید.»
+++
آیت الله جوادی آملی:
ما بعضی از چیزها را متأسفانه کم باور داریم یا باور نکردیم.
اگر کسی که واقعاً هیچ کاری از او ساخته نیست، گفت "گزینه نظامی روی میز
من است"، خیلیها مثلاً به این فکر هستند که باید چه کرد؟ در حالی که هیچ
کاری از آنها ساخته نیست بدون اذن خدا؛
ولی ذات اقدس الهی فرمود [در جریان ربا] گزینه نظامی روی میز من است. اما این جریان ربا را هیچ کسی باکش نیست!
اینکه
فرمود:﴿فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ﴾همین است؛ یعنی اعلام جنگ
میدهید؛ حالا ما دلمان میخواهد ارزانی شود، ایجاد شغل شود، تولید شود،
بانکهای ما هم که اینطور است!
اینکه فرمود اگر کسی ربا میگرفت
(فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّه)، این اعلام جنگ با خداست، این گزینه
نظامی روی میز قرآن است، فرمود چه توقّعی دارید که شغل تولید شود؟!چه
توقّعی دارید ارزان شود؟! چه توقّعی دارید که تورّم برطرف شود؟!
تشرف سیدبحرالعلوم و اشک بر امام حسین علیهالسلام
سید بحرالعلوم به قصد تشرف به سامرا تنها به راه افتاد. در بین راه راجع به این مسأله که گریه ی بر امام حسین علیه السلام گناهان را می آمرزد فکر می کرد. همان وقت متوجه شد که شخص عربی سوار بر اسب به او رسید و سلام کرد ، بعد پرسید:«جناب سید درباره ی چه چیز به فکر فرو رفته ای؟ و در چه اندیشه ای؟ اگر مساله علمی است بفرمائید شاید من هم اهل باشم؟»
سید بحرالعلوم عرض کرد:«در این باره فکر می کنم که چطور می شود خدای تعالی این همه ثواب به زائرین و گریه کنندگان حضرت سیدالشهداء علیه السلام می دهد؛ مثلاً در هر قدمی که در راه زیارت بر می دارند ثواب یک حج و یک عمره در نامه ی عمل شان می نویسند و برای یک قطره ی اشک، تمام گناهان صغیره و کبیره شان آمرزیده می شود؟»
آن سوار عرب فرمود:«تعجب نکن! من برای شما مثالی می آورم تا مشکل حل شود. سلطانی به همراه درباریان خود به شکار می رفت در شکارگاه از لشکریان دور شد و به سختی فوق العاده ای افتاد و بسیار گرسنه شد. خیمه ای را دید، وارد آن خیمه شد در آن سیاه چادر، پیرزنی را با پسرش دید آنها در گوشه ی خیمه بز شیردهی داشتند و از راه مصرف این بز زندگی خود را می گذراندند.
وقتی سلطان وارد شد او را نشناختند ولی به خاطر پذیرایی از مهمان، آن بز را سر بریدند و کباب کردند چون چیز دیگری برای پذیرایی نداشتند. سلطان شب را همانجا خوابید و روز بعد از ایشان جدا شد و هرطوری بود خودش را به درباریان رساند و جریان را برای اطرافیان نقل کرد، در نهایت از ایشان سوال کرد ، اگر من بخواهم پاداش میهمان نوازی پیرزن و فرزندش را داده باشم چه عملی باید انجام بدهم؟
یکی از حضار گفت:به او صد گوسفند بدهید.
دیگری که از وزراء بود گفت:صد گوسفند و صد اشرفی بدهید.
یکی دیگر گفت:فلان مزرعه را به ایشان بدهید.
سلطان گفت:هرچه بدهم کم است؛ زیرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل کرده ام ، چون آنها هر چه را که داشتند به من دادند من هم باید هرچه دارم به ایشان بدهم تا سر به سر شود.»
یعد سوار عرب به سیّد فرمود:«حالا جناب بحرالعلوم ،حضرت سیدالشهداء علیه السلام هرچه از مال و منال و اهل و عیال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پیکر داشت همه را در راه خدا داد، پس اگر خداوند به زائرین و گریه کنندگان آن حضرت این همه اجر و ثواب بدهد نباید تعجب کرد، چون خدا که خدایی اش را نمی تواند به سیدالشهداء علیه السلام بدهد پس هرکاری که می تواند آن را انجام می دهد ؛ یعنی با صرف نظر از مقامات عالی خود امام حسین علیه السلام ، به زوّار و گریه کنندگان آن حضرت هم درجاتی عنایت می کند، در عین حال اینها را جزای کامل برای فداکاری آن حضرت نمی داند.»
وقتی شخص عرب این مطالب را فرمود از نظر سید بحرالعلوم غیب شد.
عبقریالحسان
دو عامل اصلی دوری از امام زمان علیه السلام
یکی از مردان خدا تعریف می کرد که یک وقت قضیه عجیبی برای من پیش آمد. شب که خواستم بخوابم این سوال برایم مطرح شد که: « چرا مردم سابقاً این قدر محضر امام زمان علیه السلام تشرفات داشته اند و الآن دیگر ندارند؟!»
بعد خوابم برد. در عالم رویا دیدم یک منبری گذاشته اند و آقا امام زمان ایستاده اند و یک پرچم دستشان است و دارند در مورد اینکه چرا سابق مردم بیشتر موفق میشدند محضر ما را دریابند و امروزه کمتر، صحبت میکنند. یادم هست صحبت آقا به دو زاویه و علت اشاره داشت:
دلیلش بدبینی ها وبدگویی هائی است که پشت سر همدیگر میکنند ( غیبت )که فضا را تاریک میکند
یکی هم به جهت رزقشان است که آن صفا و حلال بودن را ندارد.
(نویسنده وبلاگ : غذا ی حرام که آدم خورد دیگه حال عبادتش کم و رغبتش به گناهان زیادخواهد شد یکی از سادات که بارها امام را دیده بود یکسال شد که امام زمان صلوات الله علیه را ندید وقتی آقا را زیارت کرد گفت آقا چرا شما را این مدتی طولانی ندیدم آقا فرمودند بخاطر اینکه از غذای کسی خوردی که مالش به حرام آلوده بود)
++++
سخنرانی آیت الله ناصری:
یکی از اولیاء الهی بود به نام مرحوم حاج مؤمن که استاد آیت الله دستغیب رحمت الله علیه بود.، ایشان برای بنده نقل کرد:
من خدمت یکی از اولیای الهی رسیدم. دستوری به من داد و گفت که مثلاً فلان جا غذا نخور. من هم گفتم چشم. داستانش خیلی مفصل است. میگفت: ما با آن شخص که گفته شده بود در خانهاش غذا نخورم، مرتبط بودیم. یک روز در خانه ایشان نماز را که خواندیم، سفره انداختند و من خجالت کشیدم بلند بشوم. گفت: «بنشین ناهار بخور». گفتم: «آقا! من معذورم». گفت: «نه؛ بنشین ناهار بخور». حاج مؤمن میگفت: «غذا را کشیدیم و من دو سه تا لقمه خوردم». یک دفعه دیدم آن ولی الهی پیدایش شد. اشاره کرد گفت: «بلند شو بیا». بلند شدم رفتم. گفت: «چرا از این غذا خوردی؟» گفتم: «من خجالت کشیدم. برایم کشیدند و کاسه گذاشتند و نتوانستم نخورم». گفت: «خوب، حالا اگر میتوانی، برو بخور». آمدم نشستم. دیدم تمامش چرک و خون است، خدا شاهد است. گفت: از بوی تعفن غذا حالم خراب شد. نگاه کردم دیدم آنها همه دارند میخورند؛ اما دارند چرک و خون میخورند. حالم به هم خورد و بلند شدم.
(بعضی از غذاها حقیقتش این است.) نمی دانیم چیست. انسان مقداری برای به دست آوردن غذای حلال و پاک سعی و کوشش بکند. غذا، در فرزندان ما، در عبادات ما آثاری دارد.
در روایت دارد کسی که یک لقمه حرام بخورد، تا (چهل روز دعاهایش مستجاب نمیشود).
بحارالأنوار، ج 63، ص 314.
فایل زیر هم از حجت الاسلام دارستانی استکه از سایت شون براتون گذاشتم گوش کنید کنید بسیارزیباست:
بیایم تمام مستحباتی که انجام میدم در مـسیـر حضرت حجت باشه . . .
چطور یاد امام زمان مون باشیم؟