چنین بانویی را به شهادت رساندند
مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد النّبیّ قزوین در جمادی الأخری سال 1390 قمری می فرمود:
یک
حدیث برای شما بخوانم. این حدیث، خیلی معتبر و بسیار عظیم و بزرگ است.
حضرت صادق علیه السلام درباره حضرت صدّیقه علیهاالسلام می فرمایند: «هِیَ
الصِّدِّیقَةُ الْکُبْرَى، وَ عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ
الْأُولَى.»؛ یعنی آن بانو، صدّیقه کبری است، و قرون اولی بر محور معرفت او
بوده است.
این عبارت، کوه را تکان می دهد. «قرون اولی» دو معنا می
تواند داشته باشد. معنای اوّل، قرن های اوّلیه آدم و نوح و ابراهیم علیهم
السلام است. یعنی قرن های اوّلیه، از زمان آدم ابوالبشرعلیه السلام تا زمان
حضرت صادق علیه السلام. معنای دوم آن است که مراد از قرون اولی، عوالم
اولی است که عالم ملکوت باشد، عالم اشباح باشد، عالم ارواح باشد، عالم
اظلّه باشد، عالم ذرّ باشد. اینها عوالم اولی هستند که در زیارت جامعه می
خوانید.
قرون اوّلیه بر مدارِ معرفت و شناسایی فاطمه زهرا علیهاالسلام
چرخ می زده است. خیلی حرف مهمّی است! قرن های اوّلیه، بر مدار و محور معرفت
و شناسایی فاطمه علیهاالسلام چرخ می زده است. یعنی بر آدم ابوالبشر علیه
السلام لازم بود فاطمه علیهاالسلام را بشناسد. یعنی بر نوح علیه السلام
لازم بود فاطمه علیهاالسلام را بشناسد. یعنی حقایق ولایتی ادوار گذشته و
قرون اولی، وقتی جوهر می گرفت و متجلّی می شد که فاطمه علیهاالسلام را
بشناسند. فاطمه علیهاالسلام یک زن عادی نیست! خیال می کنی فاطمه
علیهاالسلام، مانند حضرت مریم علیهاالسلام دختر عمران است؟ یا حضرت فاطمه
علیهاالسلام، مثل کلثوم علیهاالسلام دختر عمران است؟ یا حضرت فاطمه
علیهاالسلام، مانند آسیه علیهاالسلام است؟ یا حضرت فاطمه علیهاالسلام
همانند مادرش حضرت خدیجه علیهاالسلام است؟ نه این حرفها نیست! همان طوری
که بر انبیای گذشته، معرفتِ مقاماتِ ولایت حضرت خاتم النبیین و
أمیرالمؤمنین صلوات الله علیهما لازم بوده است، همین طور لازم بوده که باید
فاطمه علیهاالسلام را هم بشناسند که این کیست؟ شاه را که شناختند، شهبانو
را هم باید بشناسند. مَلِک را شناختند، ملکه را هم باید بشناسند. اگر نمی
شناختند، عرفانشان ناقص بوده است. این فرمایش حضرت صادق علیه السلام است که
مربوط به نشئه أولی است.
(سخنرانی های مسجدالنّبیّ قزوین، شب 24 جمادی الأخری 1390 هجری قمری)
«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»