شمیم
نوازشگر کوثر چند گاهی آسمان مدینه را آکند و رایحه حضور «بانوی آب» فضای
شهر را لبریز ساخت. در همین زمان اندک فاطمه فرزانگانی را پرورش داد که از
جاری معرفت نوشیدند. و بر تارک تاریخ درخششی ابدی یافتند.
گذر
بر زندگانی پروانگان فاطمی، ضمن تبیین فضای دینی بعد از عروج رسول
اکرم(ص)، و بررسی جریانهای سیاسی منحرف، نقش اسوه های جاودانه را که
ثباتشان در مسیر حق زبانزد تاریخ شد، آشکار میسازد و راه های عملی دفاع از
حکومت علوی را در چشم انداز نسل امروز به تصویر میکشد.
از این
مجموعه، گروهی همچون اسماء بنت عمیس و ام سلمه، انسانهایی آزاد و صاحب
موقعیتهای قبیلهای و خویشاوندی بودند و برخی دیگر مانند فضه نوبیه،
بردگانی آزاده، که از مسیر حق پای به عقب نکشیدند، هر چند پایگاه اجتماعی
در اختیار نداشتند و فشارهای اجتماعی مستقیما روح و جانشان را آزار میداد.
از این روی مروری بر رخدادهای زندگی آزادگان، بهترین الگو برای نسل پویای
امروزی است.
دیار فضه
فضه در دامنه رشته کوه های
سرخ و برافراشته نوبه در شرق آفریقا به دنیا آمد. این رشته کوه ها در جنوب
مصر، مناطق وسیعی را شامل میشود و گرداگردش را شهرهای مختلفی احاطه
کردهاند. کوه معروف نوبه نیز با قامتی راست و سینهای سرخ در جزیره حواب
واقع شده است. مناطق نوبه ای سرزمین مظلومیت هاست. عوامل طبیعی از قبیل
رنگ پوست، فقر، گرمای شدید و کم غذایی، طمع انسان فروش های بی رحم و
سودجو را برمی انگیخت. از این روی کودکان این سرزمین از خردسالی با اسارت
دلخراش پدران و مادران جوان خویش روبرو بودند و گاه خود نیز طعمه
آدمفروشان میشدند.
فضه کیست؟
صورتی گندمگون و
نمکین داشت، گرم و شیرین سخن میگفت. چهره ای مهربان، قلبی غمخوار، قریحه
ای دلپذیر و ذوقی ظریف داشت. استعدادهای شگرفی که از خود نشان میداد، از
نسب و اصالت ویژه اش حکایت میکرد. از این روی ابنحجر او را دختر یکی از
ملوک هند یا حبشه دانسته است. نخستین بار در دوران اولیه بعد از هجرت رسول
اکرم(ص) به مدینه، از این بانوی پرهیزکار در کتب تاریخ نام برده شده است.
به نظر میرسد، تا آن تاریخ جنگی بین مسلمانان و سایر کشورها رخ نداد. از
طرفی در همین دوره کنیزهای دیگری از نوبه در مدینه به خدمت اشتغال داشتند.
از جمله عایشه، حاطب و ... که هر یک کنیزی از نوبه در اختیار داشتند. بنابر
این میتوان گفت: این گروه از کنیزها از نوبه و سرزمین های اطراف، توسط
تاجران برده جمعآوری و به مناطق داخلی عربستان آورده شدند. و در جنگهای
داخلی مسلمین و مشرکین به اسارت مسلمانان درآمدند.
لحظه حضور
انسانهای
دلباخته از نقاط مختلف به عشق پیامبر و دیدار روی آخرین فرستاده خدا به
مدینه میآمدند و چون مهر پیامبر جانشان را شعله ور میکرد، حاضر به ترک
او نمیشدند آنان سرپناهی نداشتند و محتاج غذا و امکانات زندگی بودند.
ناچار پیامبر اکرم(ص) بخشی از فعالیت هایش را برای تهیه حداقل امکانات مورد
نیاز مهاجران غریب به کار میبرد. پیامبر آنان را در کنار مسجد جای داد و
از غنایم و ... برای تامین نیازهایشان استفاده میکرد.
هر چند به تدریج
وضع عمومی مردم مدینه بهتر میشد، اما مهاجران ساکن در صفه عموما در فقر
بودند و همچنان به کمک های مستقیم رسول خدا وابسته بودند. دلیل اصلی این
امر نداشتن زمین و زراعت که سرمایه اصلی آن روز به شمار میرفت، بود. همین
معضل اقتصادی مهاجران از مکه را نیز گرفتار کرده بود که با ایثار و همیاری
انصار برطرف شد و اختلاف عمده ای در بین آنان به چشم نخورد. اما این
همیاری در باره مهاجران غریب که بدون سر و صدا و تکتک وارد شهر میشدند،
هرگز دیده نشد.
خانواده رسول گرامی خصوصا حضرت امیرمؤمنان علی و فاطمه
زهرا(علیهم السلام) بر خلاف وضع عمومی با رنج و سختی امور خانه را اداره
میکردند. تا آنجا که بر اساس نصوص تاریخی از شدت خستگی رنگ از رخسار دختر
رسول خدا پریده، دستانش پینه بسته بود و هر روز بیشتر از قبل قوایش به
تحلیل میرفت. گاه شب را با آسیاب کردن به صبح میرساند و علی(ع)، رنجور از
زخم مشکی که تا شب بر دوش میکشید، به خانه میآمد و حسن و حسین
علیهماالسلام را در آغوش کشیده، تا صبح از آنها پرستاری میکرد.
عزت نفس
فاطمه(س) مانع از آن میشد که اعتراضی به وضع سخت زندگی کند، از این روی
هر گاه پیامبر اکرم از حال و روزش سؤال میکرد، ابراز رضایت مینمود. تا
اینکه روزی امیرمؤمنان از ورود عدهای اسیر به مدینه مطلع شد. بیدرنگ خود
را به نزد فاطمه رساند و از آمدن اسیران خبر داد. آن دو لختی اندیشیدند.
آنگاه فاطمه نزد پدر آمد. اما بی آنکه سخنی از نیاز بر زبان آورد، به خانه
بازگشت. وقتی خود را در مقابل امیرمؤمنان دید، فرمود: از هیبت آن بزرگوار
قدرت سخن گفتن از من گرفته شد.
این بار هر دو به حضور رسول خدا آمدند و
علی(ع) رشته سخن را در دست گرفت. او از سختی کار خانه برای فاطمه(س) و کار
بیرون برای خود حکایتها گفت و در نهایت خدمتکاری از رسول الله درخواست
کرد. اشک در چشمان رسول خدا حلقه زد و فرمود: «یا فاطمة والذی
بعثنی بالحق ان فی المسجد اربعماة رجل مالهم طعام و لاثیاب ولولا خشیتی
خصلة لاعطیتک ما سالتیا فاطمة انی لا ارید ان ینفک اجرک الی الجاریة و انی
اخاف ان یخصمک علی بنابیطالب یوم القیمة بین یدی الله عزوجل اذا طلب حقه
منک». مدتی بعد از این جریان آنگاه که وضع عمومی اصحاب صفه نیز
بهتر شد آنگاه این اسیرها باید فروخته شود و درآمدش برای اصحاب صفه هزینه
شود» آنگاه تسبیحات حضرت زهرا(س) را به فاطمه آموخت. روایتی دیگر حکایت از
این دارد که; آنگاه که پیامبر درخواست آن دو را شنید از جای برخاست و خانه
را ترک کرد. در همان حال آیه ای نازل شد «و اما تعرض عنهم ابتغاء رحمة ربک ترجوها فقل لهم قولا میسورا»در
پی نزول آیه پیامبر(ص) خدمتکاری از میان اسیران برگزید و به خانه فاطمه(س)
فرستاد و نامش را فضه گذاشت. به این ترتیب فضه افتخار یاریرسانی به
بهترین بانوی جهان رایافت.
صاحب کتاب «نخبة البیان فی تفضیل سیدة
النسوان» معتقد است که: اعطای خادمه به فاطمه زهرا(س) بعد از زمانی بوده
که همه فقراء مدینه از جمله اصحاب صفه به تمکن مالی رسیده بودند او
مینویسد:
و اما ما هو المعروف من انه کانت لفاطمة خادمة اسمها
فضة قدوهبها النبی «صلی الله علیه و آله» لها فهذا انما کان اخیرا بعد ما
کثر اولادها و زادت کلفتها علی ما قبل و کثرت الفتوح و المغانم و سلط الله
رسوله علی من شاء من خیبر وبنی قریظة و النضیر و غیرهم و استرسلت الدنیا
للمسلمین فارتفع الفقر و العناء عن اهل الصفة و ضعفاء المدینة اذ کان
الرسول «صلی الله علیه و آله» یعطیهم من تلک الاموال فصاروا فی سعة و فضل
من الله فمن سعة الله و فضله علی المسلمین فی ذاک الوقت وسع النبی «صلی
الله علیه و آله» ایضا علی ابنته کما ورد عنه انه قال ان المؤمن یاخذ بادب
الله تعالی وسع الله علیه استع و اذا امسک عنه امسک.»آنچه که
معروف است، فاطمه خادمه ای داشت اسمش فضه بود و پیامبر به او بخشیده بود،
این بعد از زمانی است که اولادش و کارهایش بیشتر از قبل شد. و پیروزی و
غنایم افزونتر گشت. رسول خدا بر آنچه از خیبر و بنی قریظه و نضیر و غیر آن
به دست آمد مسلط شد. و دنیا به مسلمانان رو کرد. فقر و عنا از اهل صفه و
ضعفای مدینه روی برگرداند چهث رسول خدا از این اموال به آنها بخشید و آنان
به وسعتی که خدا عنایت کرده بود، روی آوردند. پیامبر نیز بر دخترش در این
وقت گشایش ایجاد کرد. (روایت کافی در باب کفایة عیال و توسع از کتاب زکاة
از امام صادق از پیامبر) همانطور که از پیامبر وارد شده، مؤمن روش خدا را
در پیش میگیرد وقتی خدا توسعه داد او نیز توسعه میدهد و آنگاه که امساک
گزید او نیز امساک میکند.
ادامه مطلب ...