مباهله شیعه با وهابیت و اهل سنت ، مولوی ها ماموستا ها اگر جرات دارید تشریف بیارید.دفع شر جن و همزاد باطل السحر قوی و مجرب

گذاشتن لینک های وب دیگران به معنی تائیدآنها نیست کپی و انتشار مطالب با ذکرمنبع مجاز است و الا شرعاً حرام است( بجزمطالبی که درمورد حقانیت شیعه و گمراهی وهابیت و اهل سنت است )

مباهله شیعه با وهابیت و اهل سنت ، مولوی ها ماموستا ها اگر جرات دارید تشریف بیارید.دفع شر جن و همزاد باطل السحر قوی و مجرب

گذاشتن لینک های وب دیگران به معنی تائیدآنها نیست کپی و انتشار مطالب با ذکرمنبع مجاز است و الا شرعاً حرام است( بجزمطالبی که درمورد حقانیت شیعه و گمراهی وهابیت و اهل سنت است )

نوحه شهادت حضرت فاطمه زهرا :بیشـه پـر ولـوله بـود، شیـر در سلسله بود / در خـانـه کـه شکست، فـاطمه حـامله بود

گـل بـی خـار کجـا، در و دیـوار کجا
صـورت حـور کجــا، شعلـه نـار کجا
ای بنی فـاطمه تـرسم نشود باورتان
بر در خانه شده نقش زمین مادرتان
                  با لگد گشت خدا، میوه از شاخه جدا
نوحه شهادت حضرت فاطمه زهرا صلوات الله علیها
بیشـه پـر ولـوله بـود، شیـر در سلسله بود
در خـانـه کـه شکست، فـاطمه حـامله بود
داغ یک کودک شش ماهه نصیب همه شد
قتـل یـک سـوم ســادات بنی فـاطمه شد
                  با لگد گشت خدا، میوه از شاخه جدا

مادر از پـای نشست، کودکش رفت ز دست
میوه چون نارس بود، ناگهان شاخه شکست
طـایـر سـوختـه در بیـن قفـس می افتـاد
او نفس مـی زد و مــولا ز نفس می افتـاد
                  با لگد گشت خدا، میوه از شاخه جدا

فاطمه یار نداشت، یک طرفدار نداشت
کاش در سینه دگر، زخم مسمار نداشت
بدن خسته کجا، ضـربـۀ پیوسته کجا
بوسۀ میـخ در و سینـۀ بشکسته کجا
                  با لگد گشت خدا، میوه از شاخه جدا

کـودکـان لــرزیدند، حـال مـادر دیـدند
همـه از اشک ز رخ دانـه بـر می چیدند
حـامی مادر مظلـومـه فقـط کودک بود
خواست گردد سپر اما قد او کوچک بود
                  با لگد گشت خدا، میوه از شاخه جدا

چه بر آن ماه رسید، به فلک آه رسید
یـا علـی زود بیــا، قنفـذ از راه رسید
از چـه باید شرر از خانه ی مولا خیزد
چنـد نـامـرد سـر یک زن تنهـا ریزد
                  با لگد گشت خدا، میوه از شاخه جدا

این صدای حسن است، لرزه اش بر بدن است
جگرش پـاره شده بـه لبـش این سخن است
ای خــزان زود گـل پــر پــر مـــا را کشتی
ای مغیــره تـــو چــرا مـــادر مـا را کشتی
                   با لگد گشت خدا، میوه از شاخه جدا

صدف نبوت 1 - غلامرضا سازگا

منبع: http://www.madayeh.com/Print/175545/175741

+++

طفل دبستان اوست، حامل وحی اله                   بلبل بستان اوست، پیک خداوندگار
قاسم ارزاق کیست؟ ریزه خور خوان او          قابض ارواح کیست؟ بنده فرمان گذار


خدایا  هر لحظه عذاب قاتلین و ضاربین  حضرت زهرا و دیگر معصومین صلوات الله علیهم را  لعنت کن و هرکه به عمل آنها شاد و راضی شد یا ازآن  ارذل وحشی تبعیت میکند را

اثبات شهادت پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله و سلّم بدست ابوبکر ، عمر ، عایشه ، حفصه از قران و روایات

اثبات شهادت پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله و سلّم ابوبکر ، عمر ، عایشه ، حفصه+ اسناد

 

 اثبات شهادت از قرآن:

 

?وَ ما مُحَمَدٌ إلا رَسُولٌ قَد خَلت مِن قَبلِهِ الرُّسُل أفإن ماتَ أَو قُتِلَ إنقَلَبتُم عَلی أَعقابِکُم وَ مَن یَنقَلِب عَلی عَقِبَیهِ فَلن یَضُرَّ اللهَ شَیئاً وَ سَیَجزی اللهُ الشاکِرینَ? (آل عمران آیة 144.)

 

«و محمّد تنها فرستاده ای از جانب خداوند است که فرستادگان دیگری پیش از او گذشته اند. آیا اگر او بمیرد یا (بلکه) کشته شود شما به گذشته خویش (دوران جاهلیت) باز می گردید؟ و هر آن کس به گذشته خویش بازگردد، هرگز به خدا زیانی نمی رساند و خداوند به زودی سپاس گزاران را پاداش خواهد داد».


یکی از مهمترین آیاتی که در مورد شهادت پیامبر اکرم (صلّى الله علیه وآله) در روایات و کتاب های تفسیر به آن اشاره شده است، این آیه شریفه است. شأن نزول این آیه شکست مسلمانان در جنگ احد بوده است. در جنگ احد مشرکین شایع کردند رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله به شهادت رسیده است و این موجب نوعی شکست، عقب نشینی و تردید در مسلمانان سست ایمان شد و خداوند این آیه را برای سرزنش آنان فرو فرستاد. هر چند محور سخن در این آیه، انقلاب و ارتداد صحابه رسول خدا (صلّى الله علیه وآله) بعد از ایشان است، لکن استفاده های دیگری نیز می توان از این آیه نمود.


 در علم نحو برای حرف «أو» سه معنا ذکر شده است: 1- عاطفه غیر ناصبه 2- عاطفه ناصبه 3- اضراب.

نوع اول معانی متعددی دارد از جمله: 1- تخییر 2- اباحه 3- شک 4- تقسیم 5- ابهام.

 چهار معنای اول در این آیه صحیح نیست ولی نوع پنجم که ابهام است در این آیه احتمال دارد. به این بیان که خداوند می داند پیامبر به شهادت خواهد رسید اما این مطلب را در هاله ای از ابهام قرار می دهد.

 ممکن است این ابهام به این دلیل باشد که اگر خداوند تبارک و تعالى صراحتاً اعلام می فرمود که پیامبر به شهادت خواهد رسید، مشرکین و منافقین با اعتماد به صدق کلام خداوند بر انجام این کار سرعت می گرفتند و زودتر برای انجام این کار برنامه ریزی و اقدام می کردند. (2)


 نوع دوم هم شرایطی دارد که هیچ یک از آنها در این آیه موجود نیست.


 و اما نوع سوم اضراب است که به معنای «بل» می باشد، در این صورت معنای آیه این گونه خواهد شد: «أفإن مات بل قتل» یعنی: «آیا اگر پیامبر بمیرد بلکه کشته شود». این احتمال هم در آیه صحیح به نظر می رسد و «أو» به معنای «بل» در موارد متعددی در قرآن آمده است: 

 

1- ?وَ أرسَلناهُ إلی مِائَةِ ألفٍ أو یَزیدُون. صافات آیة 147)، «و او (یونس علیه السّلام) را به سوی صد هزار نفر بلکه بیشتر فرستادیم».


2- ?ثُمَّ قَسَت قُلُوبُکُم مِن بَعدِ ذلکَ فَهیَ کَالحِجارَةِ أو أشدُّ قَسوَةً. بقره آیة 74) «سپس دل های شما سخت شد، به سختی سنگ ها بلکه سخت تر از آن».

 

حضرت امام صادق علیه السلام به یکی از اصحابشان فرمودند:

 آیا میدانید رسول الله صلی الله علیه  و آله و سلم به حالت طبیعی از دنیا رفتند یا شهید و کشته شدند؟؟

 بدرستیکه خداوند متعال در سوره  آل عمران آیه 144 میفرماید: 

 

وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرینَ   (ترجمه آیه در اول پیام نوشته شده)

 

همانا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قبل از شهادت مسموم شدند و آن دو زن عایشه و حفصه حضرت را مسموم کردند. آنان و پدرانشان شرار خلق الله هستند!


( کتاب تفسیر قمی ج 2 ص 376 و تقسیر البرهان ج1 ص 200 و تفسیر عیاشی ج 1 ص 200 و  تفسیر صافی فیض کاشانی ج 1 ص 389 و تفسیر نور الثقلین  ج 1 ص 401  و بحارالانوار ج 22 ص 516  و غایه المرام و الصراط المستقیم و اغتیال النبی نجاح طایی و الخرایج علامه قطب راوندی و مستدرک سفینه البحار و  دیگر کتب معتبر شیعه )

 

پس از آن که لشکر أسامه از مدینه خارج شد حال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم در اثر بیماری سنگین شد و به لشگر أسامه خبر رسید که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در حال احتضار است.

 روایت شده است عایشه گفته است در کام رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ، در زمان مریضی ایشان به زور دواء خوراندیم در حالی که او روزه دار بود .


ابن حجر عسقلانی در شرح و توضیح این روایت می نویسد: (قوله لددناه) ای جعلنا فی جانب فمه دواه بغیر اختیاره و هذا هو اللدود. این که گفته (لددنا) یعنی این که ما در دهان آن حضرت بدون این که میل و رغبت داشته باشد (با زور) دوا ریختیم...


الطبقات الکُبری ، ابن سعد ، ج 2 ، ص 235 ، و بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج4، ص1618، ح4118، ح 4189، کتاب المغازی، باب مرض النبی، ج5، ص2159، ح5382، کتاب الطب، دار ابن کثیر، الیمامة، بیروت، 1407ق؛ النیشابوری، مسلم ابن حجاج، صحیح مسلم، ج4، ص1733، ح2213، کتاب السلام، باب کراهة التداوی باللّدود، داراحیاء التراث العربی، بیروت


 در دو روایت#بخاری و #مسلم از #عایشه آمده است : ما به رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم در هنگام بیماری دارو دادیم پس شروع کرد به اشاره کردن به ما که به من دارو ندهید . 

من گفتم : ( مسئله ای نیست ) هربیماری از دارو متنفّر است . ( اینجا می توانیم به این موضوع اشاره کنیم که آیا ، علم عایشه از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بیشتر بوده است ؟ )


سنن البخاری ، ج 7 ، ص 17 و ج 8 ، ص 40 و سنن مسلم ، ج 7 ، 24 و 194


امّا این سمّ بود که جرعه جرعه به خورد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم دادند در حالی که او نمی خواست بخورد ( البتّه در اثر ضعف شدید نمی توانست مقاومت کند ) پس سمّ وارد بدنش شده و او را کُشت .


عایشه می گوید پس از مسموم شدن پیامبر به من گفت : وای بر آن زن ( عایشه ) اگر می توانست چنین نمی کرد .

الطبقات ، ابن سعد ، ج 2 ، ص 203


 این اعترافی است از سوی عایشه به انجام کاری زشت در حق رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم .


  در روایت بحارالأنوار آمده است که هر چهار نفر بر #مسموم نمودن آن حضرت همدست شده بودند .


بحارالأنوار ، مجلسی ، ج 22 ، ص 239 و 246 . مقصود از چهار نفر ( ابوبکر ، عمر ، عایشه ، حفصه ) می باشد

 

 پس چون رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بعد از مدتی به هوش آمدند .


فرمودند : چه کسی با من چنین کرده ، این کار زنهائی است که از آنجا آمده اند و با دست به سوی حبشه اشاره کرد .

الطّب النّبوی ، ابن جوزی ، ج 1 ، ص 66 ( در روایات صحیح آمده است که عایشه و حفصه حبشی بودند )

این یک افشاگری از سوی ، رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم که او را به روشی که زنان حبشیه به شوهرانشان سمّ می خوراندند مسموم کرده اند .

سمّ حبشه نیز معروف و مشهور بوده است و بعضی از حبشی  ها متخصّص در سحر و شعبده و انواع سمّ بوده اند . (داستان انتقام گرفتن حبشی ها از سفیر قریش یعنی عمارة بن ولید بن مغیره مؤید نشان گفتار ماست )


  در روایتی آمده است :

گفتیم در رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بیماری ( ذات الجنب ) می بینیم ، بیایید به او دوا بخورانیم پس خوراندند .


پس چون رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به هوش آمد فرمود : چه کسی این کار را انجام داده مگر من شما را از این کار نهی نکردم و نگفتم که این بیماری بر من مسلّط نمی شود ؟


گفتند : عمویت عبّاس ، زیرا می ترسید شما ذات الجنب گرفته باشید .

معجم ما استعجم ، عبدالله اندلسی ، ص 142

 

اندکی بعد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : هر کس در خانه است در برابر چشم من باید از این ( لدود ) بخورد بجز عمویم عبّاس که در کنار شما حضور نداشت .


سنن البخاری ، ج 7 ، ص 17 و ج 8 ، ص 40 و سنن مسلم ، ج 7 ، 24 و 194


 در روایتی از مجلسی آمده است عایشه و حفصه به او سمّ را نوشاندند .


اما بررسی علامه مجلسی در این روایت به طور واضح موضوع حدیث لدود (داروی گیاهی و تلخ )را روشن می کند . مجلسی در این روایت از دو سمّ برای #شهادت پیامبر بررسی می کند اول سمّی که در جنگ خیبر است و دوم از سمی که در روزهای آخر حیات رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به او نوشاندند .


 سمی که حضرت کشت همان سمّ دوم است نه سمّ اول ، زیرا سمّ اول چهار سال قبل از شهادت او در خیبر بوده در حالیکه رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم سال 11 هجری شهید شده است .


از آن گذشته رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم از مسمومیّت طعام خیبر توسط جبرئیل آگاه شد و از آن نخورد در حالی که بشر که لقمه ‏اى از آن خورده بود مسموم شد و در اثر همان زهر از دنیا رفت .


بحارالأنوار ، مجلسی ج 22 ص 516


 امام حسن علیه السلام به اهل بیت خود فرمودند:


من با سمّ کشته می شوم همان طور که رسول خدا با سمّ به شهادت رسید.منبع اثبات الهداة: ج2ص558.

منبع : http://emamat110.parsiblog.com/Posts/101/


جهت بررسی اسناد شهادت پیامبر بدست عایشه ،حفصه ،ابابکر و عمر  در کتب اهل سنت به کتاب( اغتیال النبی )نوشته نجاح طائی همچنین کتاب ( عائشه قاتله الرسول الاعظم ) نوشته ایت الله شیخ محمد جمیل حمود عاملی از مراجع لبنان  مراجعه کنید البته به زبان عربی هستند کتابها برای دانلودکتابدوم بهکانال تلگرام زیر برید فایلش هست

منبع کانال تلگرامی darhame_3

#اغتیال_النبی نوشته #نجاح_طائی

جهت اطلاعات بیشتر این لینک را هم  خوبه ببینید:




به راحتی بیمه امام زمان صلوات الله علیه بشید+ چگونه با امام زمان رفیق بشیم و به حضرت عشق و محبت مون را زیاد کنیم


چوپانی در مقام وزارت که امیر شد


بیماریهای روحی روانی بی بازگشت که تبعیت از فرقه احمدالحسن برای جوانان در پی خواهد داشت

ایمنی از عذاب با پناه بردن به حصن حصین خداوند درس اخلاق ایت الله حسین مظاهری ازمراجع تقلید

با سلام و عرض ادب . متن درس اخلاق ایت الله مظاهری که دراستانه روز ولادت امام رضا صلوات الله علیه فرمودند:


درس اخلاق؛ شرح چهل حدیث، حدیث هفدهم؛ ایمنی از عذاب با پناه بردن به حصن حصین خداوند


بِسْمِ‏ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏

«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری‏ وَ یَسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی‏»

 

در آستانۀ فرارسیدن سالروز ولادت پر برکت امام هشتم، حضرت علی‌بن موسی الرضا«‌علیه‌آلاف‌التّحیّة‌والثّناء» در این جلسه به شرح روایتی از آن امام بزرگوار می‌پردازیم.

درس اخلاق؛ شرح چهل حدیث، حدیث هفدهم؛ ایمنی از عذاب با پناه بردن به حصن حصین خداوند حضرت رضا«سلام‌الله‌علیه» را در واقع به اجبار، اما با یک احترام خاصّ ظاهری، از مدینه به طوس آوردند. کاروان به نیشابور رسید. جمعیّت عجیبی برای استقبال آمده بودند که معلوم می‌شود آن زمان شهر نیشابور و اطراف آن مهد تشیّع بوده است. امام«سلام‌الله‌علیه» در هودجی سر پوشیده بودند. مردم اصرار داشتند که ایشان را ببینند و از آن حضرت حدیثی بشنوند تا سرمشق زندگی خود قرار دهند. امام رضا«سلام‌الله‌علیه» سر مبارک خویش را از هودج بیرون آوردند و فرمودند: من از پدرم، پدرم از پدرشان تا رسید به امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» و ایشان از رسول گرامی«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم»، رسول گرامی«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» از جبرئیل و جبرئیل از خداوند نقل می‌کند که خدا فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی‏ فَمَنْ‏ دَخَلَ‏ حِصْنِی‏ أَمِنَ‏ مِنْ‏ عَذَابِی»‏[1]

این روایت شریف را روایت «سلسلة ‌الذّهب» خوانده‌اند؛ یعنی سندهای حدیث طلایی است. سلسلۀ سند و راویان گرامی آن، از امام هفتم تا امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیهم» و پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» و جبرئیل تا اینکه از خداوند متعال نقل شده است. 

طبق این حدیث نورانی، قلعۀ محکم خداوند متعال، «لااله‌الاالله» است و هر که در این قلعه وارد شود، از عذاب خدا ایمن است، حتی از بلاهای دنیوی و بلاهای اخروی، مصون خواهد شد. همچنین شیطان نمی‌تواند کاربرد روی او داشته باشد. چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: «إِنَّهُ‏ لَیْسَ‏ لَهُ‏ سُلْطانٌ‏ عَلَى‏ الَّذینَ‏ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ‏ یَتَوَکَّلُونَ‏»[2]؛ کسی که زیر پرچم خداست، دیگر شیطان بر او سلطنت ندارد. شیطان بر چه کسی سلطه دارد؟ «إِنَّما سُلْطانُهُ‏ عَلَى‏ الَّذینَ‏ یَتَوَلَّوْنَه‏»[3]؛ بر کسی تسلّط دارد که در قلعۀ محکم خداوند نباشد، زیر پرچم خدا نباشد؛ خودش به زیر پرچم شیطان رفته باشد و آن وقت است که شیطان روی او کاربرد و بر وی سلطنت دارد.

در ادامۀ روایت، نقل شده است که حضرت امام رضا«سلام‌الله‌علیه» پس از بیان حدیث، سرشان را داخل هودج بردند. مردم دو مرتبه احساساتی شدند و سر و صدا کردند. پس از کمی که حاضرین مهیّا شدند، آن حضرت سر مبارکشان را بیرون آوردند و فرمودند: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»‏[4]؛ یعنی «لااله‌الاالله» واقعی که توأم با ولایت باشد، انسان را از عذاب الهی ایمن می‌سازد.

مرحوم صدوق«رحمت‌الله‌علیه» در عیون اخبار الرضا«سلام‌الله‌علیه» همین روایت را راجع به ولایت نیز نقل می‌کند. روایت اوّل در اجتماع گستردۀ مردم و به‌صورت عمومی بیان شده است. آن حضرت ظاهراً در جمع خواص، روایت دیگری با همین محتوا و به‌صورت آشکارتر بیان فرموده‌اند. به روایت دوّم نیز به جهت برخورداری از همان اسناد و راویان گران‌قدر، «سلسلة الذهب» گفته می‌شود. می‌فرمایند:  «وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»[5]

در آن روایت، خداوند سبحان می‌فرماید: «لااله‌الاالله» قلعۀ محکم من است. در روایت اخیر می‌فرماید: ولایت اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» قلعۀ محکم من است.

هرکه زیر پرچم ولایت برود، در آخرت زیر لوای حمد خواهد رفت و به دست امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» از آب کوثر می‌نوشد؛ آنگاه اگر پیر است، جوان می‌شود؛ اگر نازیباست، زیبا می‌شود؛ اگر جاهل است، عالم می‌شود و اگر صفت رذیله دارد، از صفات رذیله پاک می‌شود و یک انسان کامل می‌شود و با امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» به بهشت می‌رود.

قرآن کریم می‌فرماید: «وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ»[6]؛ هر رذیلتی، مثل کبر و حسد، در قلب آنها باشد، پاک می‌کنیم.

هرکه زیر پرچم خدا و زیر پرچم ولایت برود، علاوه بر ایمنی از عذاب آخرت، در دنیا نیز مصونیّت دارد و شیطان نمی‌تواند کاربرد روی او داشته باشد.

این دو روایت از امام رضا«سلام‌الله‌علیه» و اینکه آن حضرت رستگاری را در گرو تمسّک به «لااله‌الاالله» و «ولایت» اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» می‌دانند، نظیر تأکید پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» در روایت ثقلین است. در کتب معتبر شیعه و سنّی فراوان نقل کرده‌اند که پیامبر«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» مقیّد بودند در هر فرصتی روایت ثقلین را بخوانند و به مسلمانان تأکید کنند که با تمسّک به قرآن و عترت، به‌صورت توأمان، می‌توانند به سعادت دنیا و آخرت دست یابند: «إِنِّى تَارِکٌ فِیکُمُ الثِّقْلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِى أَهْلَ بَیْتِى وَ إِنَّهُمَا لَمْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَىَّ الْحَوْضَ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهما لَنْ تَضِلُّوا»[7]

حتی آن حضرت، در آخرین ساعت‌های حیات دنیوی، به مسجد آمدند، نماز را نشسته خواندند و مأمومین ایستاده خواندند، بعد روی پلۀ اوّل منبر نشستند و فرمودند: این نمازی که من خواندم استثناء بود.[8] شاید معنایش این است که همه بدانند که در یک وضع خاصی برای یک امر خاصی آمده‌اند مسجد، بعد هم روایت ثقلین را خواندند.[9] سپس به منزل آمدند، همه نشسته بودند، در حالی که پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» «امّی» بودند و در مدت عمرشان چیزی ننوشته بودند، حالا می‌خواستند با معجزه بنویسند. فرمودند: قلم و دوات بیاورید تا چیزی بنویسم که بعد از آن هرگز گمراه نشوید: «ائْتُونِی‏ بِالْکَتِفِ‏ وَ الدَّوَاةِ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَاباً لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً»[10]

برخی از بزرگان اهل سنّت می‌گویند: از این جملۀ «لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً» معلوم می‌شود که می‌خواسته‌اند روایت ثقلین را بنویسند. افراد حاضر در جلسه نیز فهمیدند که پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» قصد نوشتن روایت ثقلین را دارند. لذا در آن جلسه با وقاحت تمام گفته شد: «إِنَّ الرَّجُلَ‏ لَیَهْجُر»[11]. پیامبر«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» خیلی ناراحت شدند و همه را اخراج کردند. همه رفتند، به غیر از امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» و حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» که بعد هم حسنین«سلام‌الله‌علیهما» آمدند، کسی نبود و آن حضرت از دنیا رفتند.

شکی نیست که «قرآن و عترت» یا همان «لااله‌الاالله و ولایت»، قلعۀ محکم خداست که هرکس وارد آن شود در دنیا و آخرت رستگار می‌گردد.

حال باید ببینیم این دو رکن رستگاری، یعنی «لا‌اله‌الاالله» و «ولایت» چه معنایی دارد و چگونه انسان می‌تواند این دو رکن را به دست آورد و وارد قلعۀ محکم الهی شود؟

«لااله‌الاالله» توحید است. توحید به چهار قسم منقسم می‌گردد:

قسم اوّل؛ توحید ذاتى است. یعنى ذات خداوند متعال بى‏همتاست و واجب‏الوجودى جز او نیست.

قسم دوّم؛ توحید صفاتى است. به این معنا که ذات خداوند متعال بسیط است و هیچ ترکیبى در آن راه ندارد و صفات پروردگار عالمیان نظیر علم و قدرت، عین ذات اوست.

قسم سوّم؛ توحید عبادى است. یعنى انسان در مقابل هیچ کسى کرنش نکند به جز خداى سبحان، یعنى عبادت و پرستش فقط شایستۀ خدا و مختص ذات او است.

قسم چهارم؛ توحید افعالى است. به معناى اینکه موثّرى در جهان هستى جز خداوند متعال نیست.

متأسّفانه اکثر انسان‏ها توحید افعالى ندارند. قرآن کریم کسانی که توحید افعالی ندارند را مشرک می‌داند: «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ‏ مُشْرِکُونَ‏»[12]

 این آیه مربوط به توحید افعالی است. یعنی اگر کسی خدا را تنها مؤثر، در جهان هستی نداند، توحید افعالی ندارد و کسی که توحید افعالی ندارد، مشرک است.

به‌دست آوردن توحید افعالی بسیار سخت است، خیلی مبارزه می‌خواهد، خیلی زحمت و خون جگر می‌خواهد، ریاضت‌های شرعی و دینی می‌خواهد.

راجع به توحید عبادی نیز قرآن کریم می‌فرماید: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ‏ اتَّخَذَ إِلهَهُ‏ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْم‏»[13]؛ یا رسول الله! آیا نمی‌بینی بعضی هوا و هوس می‌پرستند؟ آیا نمی‌بینی به جای متابعت صددرصد از خدا، از شیطان تبعیّت می‌کنند؟ تابع هوا و هوسند؟ از صفات رذیله و از نفس امّاره، فرمان می‌گیرند؟

کسی که تابع هوی و هوس باشد، فاسق و گناهکار باشد، یعنی از شیطان تبعیّت کند، مشرک است.  

قرآن شریف در آیۀ دیگری می‌فرماید: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ‏ یا بَنی‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ»[14]؛ مگر در ازل با هم معاهده نکردیم شیطان‌پرست نباشید؟ چرا شیطان‌پرست شدید؟ یعنی متابعت از شیطان شرک است، شرک در عبادت است.

به‌دست آوردن توحید ذاتی سخت نیست. حتی بعضی از بزرگان نظیر صدرالمتألهین«رحمت‌الله‌علیه» می‌گویند: نمی‌توانیم کسی را پیدا کنیم که قائل به دو خدا باشد، یعنی اعتقاد به دو ذات واجب‌الوجود داشته باشد.

توحید صفاتی نیز به آسانی فهمیده می‌شود و پیدا کردن آن مشکل نیست. با یک فکر ساده انسان می‌فهمد که خداوند مستجمع جمیع صفات کمالات است و صفات او عین ذات اوست. اگر غیر از این باشد، محدود است، محتاج است و چنین موجودی دیگر خدا نیست. 

اما رسیدن به توحید افعالی و توحید عبادی، کار آسانی نیست. از این جهت اگر شرک هست، مربوط به فعل و عبادت است. رسیدن به جایگاهی که انسان زیر پرچم خدا، مؤثری به جز خدا در جهان هستی نبیند و به جز از خدا، از کسی یا چیزی متابعت نکند، بسیار سخت است.

بی جهت نیست که قرآن کریم می‌فرماید: «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ‏ مُشْرِکُونَ»؛ یعنی بیشتر مردم، توحید افعالی و توحید عبادی ندارند. در این صورت، بیشتر مردم «لااله‌الاالله» ندارند، پس بیشتر مردم در قلعۀ محکم خدا و زیر پرچم خدا نیستند. در نتیجه، بیشتر مردم از عذاب الهی ایمن نیستند. شیطان، هوا و هوس و نفس امّاره، بر آنها تسلط دارند و باید شرک خود را از بین ببرند تا به «لااله‌الاالله» برسند و استحقاق بهشت پیدا کنند.  

«ولایت» نیز معنایی مشابه توحید دارد. من از چهارده معصوم«سلام‌الله‌علیهم» روایت دیده‌ام[15] که می‌فرمایند: ایمان و بنابر تعبیر دقیق‌تر، ولایت، سه مرتبه یا سه رکن دارد که عبارتند از اعقاد، شعار و عمل. به‌عنوان نمونه، از امام صادق«سلام‌الله‌علیه» سؤال کردند: ایمان چیست؟ آن حضرت در پاسخ فرمودند: «الْإِیمَانُ هُوَ الْإِقْرَارُ بِاللِّسَانِ وَ عَقْدٌ فِی الْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ» [16]

مرتبۀ اوّل، مرتبۀ زبانی یا شعار است. از این نظر وضع جامعۀ فعلی رضایت‌بخش است. همین که در مأذنه‌ها «اشهد ان علیًّا ولیّ الله» گفته می‌شود، نشانۀ حیات شعارهای تشیّع در ایران است. برگزاری مراسم شادی یا عزاداری مربوط به اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» نیز از دیگر مصادیق شعائر تشیّع است و بحمدالله در جامعۀ ما به آن اهمیّت داده می‌شود.

مرتبۀ دوّم، اعتقاد قلبی است. از حیث اعتقاد نیز جامعه در وضعیّت مطلوبی است. اعتقاد به اصول دین و اعتقاد به حقّانیّت و امامت اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم» در بین مردم وجود دارد. از این گذشته، محبّت مردم به معصومین«سلام‌الله‌علیهم» در سر حدّ عشق است. خدا رحمت کند آن کسانی که تشیّع را از نسلی به نسل بعد به ما رسانیده‌اند.

مرتبۀ سوّم، متابعت عملی از اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» است که متأسفانه در جامعه مطلوب نیست. خداوند متعال در قرآن کریم به صراحت مختصات شیعیان را بیان کرده و از جمله می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»[17]

بنابر تصریح روایات که در کتب شیعه[18] و نیز برخی کتب  اهل سنّت[19]، نقل شده، منظور از عبارت «خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»، شیعیان هستند. لذا قرآن کریم می‌فرماید: برترین افراد شیعیان هستند. شیعیان نیز کسانی هستند که علاوه بر شعار و اعتقاد قلبی، عمل صالح داشته باشند.

قرآن کریم خطاب به مؤمنین می‌فرماید: «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»[20]؛ اطاعت از خدا، اطاعت از پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» و اطاعت از اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» داشته باشید. یعنی در عمل مطیع ایشان باشید. خود مولا امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: مثل من نه، اما شباهت به من داشته باشید: «أَعِینُونِی‏ بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَاد»[21].

اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم» شیعۀ آلوده به گناه را شیعۀ حقیقی نمی‌دانند. این مطلب در روایاتی از قول معصومین«سلام‌الله‌علیهم» بیان شده است. [22] آن بزرگواران فرموده‌اند: کسی که فاسق و فاجر باشد،  یعنی کسی که متابعت عملی از قرآن و عترت نکند و بر طبق عقیده‌ای که به تشیّع دارد، عمل ننماید، شیعه نیست. امام باقر«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: «فَوَ اللَّهِ مَا شِیعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ»[23]؛ به خدا قسم، شیعۀ ما نیست، مگر کسی که تقوای الهی را رعایت کند و از خدا اطاعت نماید. آن امام بزرگوار در روایت دیگری می‌فرمایند: «فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مُطِیعاً لِلَّهِ تَنْفَعُهُ‏ وَلَایَتُنَا وَ مَنْ کَانَ مِنْکُمْ عَاصِیاً لِلَّهِ لَمْ تَنْفَعْهُ وَلَایَتُنَا»[24]؛ بر اساس این سخن نورانی، اساساً ولایت به افراد گناهکار که از خدا اطاعت نمی‌کنند، سودی نخواهد بخشید.    

خلاصۀ سخن اینکه، شیعه یعنی کسی که از سه رکن یا سه مرتبۀ ایمان؛ عقیده، زبان و عمل؛ برخوردار باشد و اگر یکی از سه رکن در او نباشد، ولایتش ناقص است. لذا قلعۀ محکم خداوند در روایت حضرت رضا«سلام‌الله‌علیه»: «وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»[25]، مشتمل بر عقیده، زبان و عمل است. یعنی ورود به آن قلعه و ایمنی از عذاب، با تحقّق این سه رکن میسّر خواهد شد. پس اگر کسی عمل نیکو نداشته نباشد، در حصن ولایت نیست و نمی‌تواند به قلعۀ محکم ولایت وارد شود. خواه‌ناخواه تجسّم عمل چنین کسی باعث می‌شود که در روز قیامت نتواند به زیر لوای حمد برود. در قیامت به افراد گناهکار خطاب می‌شود: «وَ امْتازُوا الْیَوْمَ‏ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ»[26]، و آنها را از صف اهل بهشت جدا می‌کنند. پناه بر خدا از شیعیانی که باید در قیامت به دنبال امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» به زیر لوای حمد بروند. اما در اثر گناه، از صف مؤمنین و بهشتیان اخراج می‌شوند. لوای حمد چیست؟ تجسّم ولایت در دنیا، لوای حمد در آخرت است. هر که در دنیا زیر پرچم ولایت باشد، در قیامت می‌تواند زیر لوای حمد برود. افراد مجرم و گناهکار، اگر بدون توبه از دنیا بروند، نمی‌توانند زیر لوای حمد جای گیرند. این افراد در دنیا زیر لوای ولایت نبوده‌اند و در قیامت زیر لوای حمد نخواهند بود.

لذا اینکه برخی شبهه وارد می‌کنند و می‌گویند: چگونه می‌شود کلمۀ «لااله‌الاالله» یا «ولایت»، حصن حصین خدا باشد و انسان را از عذاب الهی برهاند، با تفسیری که بیان شد، از نظر عقلی پاسخ داده می‌شود. یعنی «لااله‌الاالله» با آن چهار مرتبه، و همچنین «ولایت» با این سه مرتبه، واقعیّت پیدا می‌کنند و «توحید واقعی» یا «ولایت واقعی» می‌شوند و انسان با دستیابی به این توحید و ولایت، رستگار و سعادتمند خواهد شد.



[1]. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 135.

[2]. النحل، 99: «چرا که او را بر کسانى که ایمان آورده‏اند، و بر پروردگارشان توکل مى‏کنند، تسلطى نیست.»

[3]. النحل، 100: «تسلط او فقط بر کسانى است که وى را به سرپرستى برمى‏گیرند.»

[4]. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 135.

[5]. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 136.

[6]. الأعراف. 43

[7]. الاحتجاج، ج 2، ص 450؛ جهت اطّلاع از سایر مصادر روایت ر.ک: بحار الأنوار، ج 23، ص 106تا 152 و إحقاق الحق و إزهاق الباطل و ملحقّات آن، ج 9، ص 309 تا 375 و ... 

[8]. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 381.

[9]. شرف المصطفی، ج 3، ص 129؛ امالی المفید، ص 46.

[10]. الطبقات الکبری (ابن سعد)، ج 2، ص 188؛ ر.ک: تاریخ الطبری، ج 3، ص 193 و...

[11]. الطرائف، ج 2، ص 432.

[12]. یوسف، 106: «و بیشترشان به خدا ایمان نمى‏آورند جز اینکه [با او چیزى را] شریک مى‏گیرند.»

[13]. جاثیه، 23: «پس آیا دیدى کسى را که هوس خویش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانیده‏.»

[14]. یس، 60: «اى فرزندان آدم، مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید، زیرا وى دشمن آشکار شماست؟»

[15]. ر.ک: الکافی، ج 2، ص 27؛ نهج البلاغه، حکمت 227؛ الجعفریّات، ص 230؛ دعائم الاسلام، ج 1، ص 3؛ تحف العقول، ص 422.

[16]. الکافی، ج 2، ص 27.

[17]. بیّنة،7: «در حقیقت کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده‏اند، آنانند که بهترین آفریدگانند.»  

[18]. تفسیر القمی، ج‏، ص432؛ المحاسن، ج‏1، 171.

[19]. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج‏2، 459.

[20]. نساء، 59: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را [نیز] اطاعت کنید.»

[21]. نهج‌البلاغه، نامه 45.

[22]. ر.ک: الکافی، ج 2، ص 73 تا 76.

[23]. الکافی، ج‏2، ص74. 

[24]. الکافی، ج‏2، ص75.

[25]. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 135.

[26]. یس، 59: «و اى گناهکاران، امروز [از بى‏گناهان‏] جدا شوید.»

دانلود کتاب با موضوع مناظرات دراثبات حقانیت شیعه با اهل سنت و دیگر مذاهب


کتاب: مناظرات تاریخی امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب ومکاتب دیگر


نویسنده: شیخ ناصر مکارم شیرازى
ناشر: استان قدس رضوی بنیاد پژوهشهای اسلامى
تعداد صفحات: 101

حجم: 2.3 MB
دانلود - لینک اضافى


بهتر ان باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران:

نگین حقیقت (مناظره ی مأمون لعنت الله علیه با علمای اهل سنت درباره ی فضایل حضرت علی علیه السلام و ااستناد به احادیث معتبر اهل سنت)

دانلود


همچنان آماده مباهله با علمای وهابیت  و اهل سنت هستیم اگر یک جو غیرت دینی  یا شجاعت دارید بسم الله ،بیاید از مذهب خودتون دفاع کنید خصوصا مولوی عبدالحمید که تا به حال 2 بار  توسایتش  دعوت به مباهله کردیم و حتی جرات نکرد جوابی بده



نگرانم که تو را خدا نامند

نگرانم که تو را خدا نامند


با سلام میلاد پر خیر وبرکت شاه مردان،یعسوب الدین، امام المتقین، قائدالغُرالمُحَجلین،صراط المستقیم ،فاروق اعظم ،صدیق اکبر،خیر البَشر  رابه همه شما عزیزان تبریک میگم

آقا رسول الله (صلی الله علیه وآله) در منقبت مولا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند؛

یا عَلی (علیه السلام)، لَوْ لاَ أَنْ تَقُولَ فِیکَ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِی، مَا قَالَتِ اَلنَّصَاٰرَى فِی اَلْمَسِیحِ اِبْنِ مَرْیَمَ، لَقُلْتُ فِیکَ اَلْیَوْمَ، مَقَالاً لاَ تَمُرُّ بِمَلَإٍ إِلاَّ، أَخَذُوا اَلتُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیْک.


یا علی (علیه السلام) اگر نگران این موضوع نبودم که عده‌ای از امت من،
آنچه را که مسیحیان در مورد حضرت مسیح می‌گویند (که عیسی خدا ست)، درباره تو هم بگویند،امروز در وصف تو سخنی می‌گفتم،
که از هرجا گذر کنی، خاک زیر پای تو را برای تبرک و طلب شفا برگیرند.


منابع_از_کتب_اهل_سنت

کنوز الحقائق، ص ۱۸۸.
الانتصار، ج ۶، ص ۲۲۹.
کفایت الطالب، ص ۲۳۲.
کنز العمال، ج ۶، ص ۴۰۰.
مناقب الخوارزمی، ص ۳۱۱.
ینابیع المودة، ج ۱، ص ۳۹۱.
مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۳۱.
مناقب ابن مغازلی، ص ۳۰۴.
بلوغ الارب و کنوز الذهب، ص ۶۶.
معجم الکبیر طبرانی، ج ۱، ص ۳۲۰.
مسند احمد بن حنبل، ج ۱، ص ۱۶۰.
علل الحدیث ابی‌حاتم، ج ۱، ص ۳۱۳.
تاریخ دمشق ابن عساکر، ج ۱، ص ۲۲۶.
شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابی‌الحدید، ج ۱۸، ص ۲۸۲.

 رسول خدا صلى الله علیه و آله به علی بن ابی طالب علیه السلام فرمودند :
ای ابالحسن! اگر دریاها مرکب، درختان جنگلها قلم، انسانها نویسنده و جنیان حسابگر شوند نمیتوانند فضایل تو را بشمارند


مصباح الانوار ؛121
القطره ؛2/205

مولا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)فرمودند؛
لا تَتَجَاوَزُوا بِنَا الْعُبُودِیَّةَ، ثُمَّ قُولُوا مَا شِئْتُمْ وَ لَنْ تَبْلُغُوا.
به ما اهل‌بیت (علیهم السلام) خدا نگویید و ما را از مرحله عبودیّت خارج نکنید، آنگاه هرچه در مورد مقامات و فضائل ما می‌خواهید، بگویید که بازهم هرگز به کُنه آن پی نخواهید برد.
 منبع روایت؛

بحار الانوار، جلد ۲۵، صفحه ۲۷٤.

امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) فرمود:
خدای تبارک و تعالی ما را پاکیزه نمود و نگهداری فرمود :
و ما را بر خلقش گواه ساخت و در زمینش حجت نهاد و ما را همراه قرآن و قرآن را همراه ما قرار داد،
نه ما از آن جدا شویم و نه او از ما جدا شود ( کردار و گفتار ما با حقیقت معانی و مضامین قرآن منطبق است و جدائی ممکن نیست زیرا ما سر موئی هم از قرآن تجاوز میکنیم).

اصول کافی جلد اول
باب ائمه، شاهدان خدای بزرگ بر خلق هستند؛ صفحه: 271 شماره:
5

کلیپ بسیار زیبای یا شاه مردان در مدح امیرالمومنین صلوات الله را  پیشنهاد میکنم همه دانلود کنید از اینجا


هر جا ز علی مدد گرفتیم ...شعری زیبا درمدح امیرالمومنین صلوات الله علیه