مباهله شیعه با وهابیت و اهل سنت ، مولوی ها ماموستا ها اگر جرات دارید تشریف بیارید.دفع شر جن و همزاد باطل السحر قوی و مجرب

گذاشتن لینک های وب دیگران به معنی تائیدآنها نیست کپی و انتشار مطالب با ذکرمنبع مجاز است و الا شرعاً حرام است( بجزمطالبی که درمورد حقانیت شیعه و گمراهی وهابیت و اهل سنت است )

مباهله شیعه با وهابیت و اهل سنت ، مولوی ها ماموستا ها اگر جرات دارید تشریف بیارید.دفع شر جن و همزاد باطل السحر قوی و مجرب

گذاشتن لینک های وب دیگران به معنی تائیدآنها نیست کپی و انتشار مطالب با ذکرمنبع مجاز است و الا شرعاً حرام است( بجزمطالبی که درمورد حقانیت شیعه و گمراهی وهابیت و اهل سنت است )

هر کسیکه منکر ولایت امیرالمومنین علیه السلام در روز غدیر باشد در آخرت با کفار و مشرکین در قیامت مبعوث میشود

جموع اخبار صحیحه و متواتره این است که سنی، یهودی، مسیحی، بودائی و زرتشتی  و هر کسیکه منکر ولایت امیرالمومنین علیه السلام در روز غدیر باشد در آخرت با کفار و مشرکین در قیامت مبعوث میشود:

هر کسی که به ولایت یکی از ائمه از امیرالمومنین  تا امام زمان صلوات الله علیهم شک کند و یا با دست و یا زبان و یا قلم فضایل و کرامات و محبت و ولایت او را انکار کند اگر بدونه توبه بمیرد در جرگه ابوسفیان، ابولهب، فرعون، نمرود، عایشه، معاویه در قیامت محشور خواهد شد:

به سند صحیح در اصول اولیه از روایات چهارصد گانه شیعی در کتاب جابر نقل شده است:


امام باقر علیه السلام فرمودند:  رسول الله صلى الله علیه وآله فرمودند:

التارکون ولایة علی، المنکرون لفضله، المظاهرون أعداءه، خارجون من الاسلام من مات منهم على ذلک:

ترجمه:
کسانیکه ولایت امیرالمومنین علیه السلام را ترک کنند، و یا منکر یکی از فضائل و مناقب و معجزات او باشد، و یا مخالفین و دشمنان او را با قلم و یا دست و زبان یاری کند همگی از اسلام خارج هستند اگر در این حال قبض روح شوند

مصادر:
الأصول الستة عشر من الأصول الأولیة - الصفحة ٢١٦.
المحاسن - أحمد بن محمد بن خالد البرقی - ج ١ - الصفحة ١٨٦.
مستدرکات علم رجال الحدیث - الشیخ علی النمازی الشاهرودی - ج ٨ - الصفحة ٥٦٨.
بحار الأنوار - العلامة المجلسی - ج ٦٩ - الصفحة ١٣٤.
الإمام علی بن أبی طالب علیه السلام - أحمد الرحمانی الهمدانی - الصفحة ١٨٧.
جامع أحادیث الشیعة - السید البروجردی - ج ٢٦ - الصفحة ٤٣

مناظره با اهل سنت در مورد امام حضرت زهرا و مرگ جاهلیت کسی که امام خود را نشناسد

 

بنام خدا
خاطره ای از یک مناظره
این روزها، دیدگانِ دلدادگان حضرت ام الائمه، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از غم مصیبتی که بر حضرتش رفته است، اشک بار است. نوشتار پیش رو به همین مناسبت گریزی دارد به معرفی بعضی از ابعاد وجودی حضرت صدیقه کبری که می تواند در حل منازعات شیعی و سنی، چراغ راهی باشد برای کشف حقیقت.

نیازی به گفتن ندارد که حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها) در نزد شیعه و سنی از جایگاهی والا و بی بدیلی برخورداند. از شیعه که بگذریم حتی بزرگ‌ترین علمای اهل تسنن همچون فخر رازی، که حتی در امهات معارف دین هم تشکیک کرده است، در عصمت حضرتش، ذره ای تردید روا نداشته است!

علامه ذو الفنون آیت الله حسن زاده آملی در کتاب هزار و یک نکته، در این باره می‌گوید:

« نمی دانم در کجا دیده ام که فخر رازی در هر مساله ای از مبدا تا معاد تشکیک نموده است و اعتراض کرده است، که او را « امام المشککین » خوانده اند ولی با این حال در عصمت سیده نساءالعالمین، فاطمه(س) بنت رسول الله، تسلیم محض بوده است که آن جناب بلامدافع معصومه بوده است و در عصمت و طهارتش جای شک و تردید نیست»(1)

اگر شیعه و سنی به جایگاه ممتاز حضرت زهرا(سلام الله علیها) به عنوان میراث دار علم و عصمت نبوت، معترفند که هستند، پس می‌توان در پرتو گفتار و رفتار فاطمی، خورشید حقیقت را از پس ابرهای تیره و متراکم اختلافات مذهبی مشاهده کرد.

به عنوان نمونه، در همین راستا، خاطره مناظره ای را در ذیل می آوریم که استاد بهرام پور، مترجم و مفسر قرآن، در تفسیر نسیم حیات نقل کرده اند:

در یکی از مناطق کشور در جلسه تفسیری حضور داشتیم، تعدادی از مردان و زنان فرهنگی و دانشگاهی از اهل سنت نیز در این جلسه تفسیر شرکت می کردند.

زمینه ای فراهم شد تا با چند نفری از آنان گفت و گویی انجام شود، سخن از امامت و رهبری مسلمانان پیش آمد.

به آن ها گفته شد که در باب ولایت و امامت جامعه مسلمین، روایات و توصیه های معتبری وجود دارد. در میان ما معروف ترین قضیه در مسأله امامت، واقعه غدیر خم و حدیث  «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ...» است که در میان شما نیز معروف است و در میان شما اهل سنت، بعد از قرآن معروف ترین سخن در باب امامت این جمله نبوی است که فرمود:

«مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة»; «هر که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد پس به یقین او به مرگ جاهلیت مرده است!» و تشیع هم این خبر را مثل حدیث غدیر خم به عنوان یک اصل عمل می کند. گفتند: آری چنین است! و واقعه غدیر خم، برای ما هم در شمار مسلّمات است جز این که توجیهاتی درباره آن داریم. حال شما از طرح این سؤال چه مقصودی دارید؟

در پاسخ گفتیم: شما تنها برای این که کسی پیامبر را زیارت کرده و او را دیده و چند صباحی حضورش را درک کرده، صحابه رسول الله می دانید و قداستی ویژه برای او و سخنانش قائل می شوید، حال بماند که عقیده بر اصالة العداله صحابه درست است یا نادرست. از طرفی شما هم مانند ما قبول دارید که فاطمه زهرا (علیها السلام) فرزند صالح و معصوم پیامبر است و این بالاتر از صحابه بودن است; به خصوص اگر علاوه بر جهت فرزندی، پیامبر علاقه ویژه ای هم به او داشته باشد و بگوید او پاره تن من است; هرکه او را آزار دهد مرا آزار داده و... اکنون بفرمایید این زهرای طاهره آیا با مرگ جاهلیّت از دنیا رفت یا به مرگ اسلام؟

گفتند این چه سؤالی است که شما مطرح می کنید؟ البته معلوم است که او به مرگ اسلام دنیا را وداع گفته است.

از آنان پرسیدیم که ایشان طبق تاریخ در زمانی از دنیا رفتند که خلیفه اول بر سر کار بودند و فاطمه زهرا حاضر نشدند کسی از افراد حکومت وقت به عیادت او بیایند; پس حالا بگویید او هنگام وفات به امامت چه کسی اقرار کرد و او را ولیّ خود شناخت؟

پاسخ این است که او در تمام مدت عمر، در کنار پدر بود و توصیه های حضرت را بر امامت علی (علیه السلام) و نیز آیات متعددی که در شأن او نازل می شد ناظر و شاهد بود و لذا با اقرار به امامت همسرش علی (علیه السلام) رحلت کرد.

آن ها به فکر فرو رفتند و یکی از ایشان گفت: این مطلب مهمی است که باید روی آن بازنگری مجددی کنیم و اگر حقی بر ما ثابت شود به معتقدات پیشین خود جفا نکنیم و آن را خواهیم پذیرفت و مطلب مذکور دور از حقیقت نمی نماید و من در نوبت خود آن را می پذیرم.

پی نوشت ها:

1. حسن زاده آملی، هزار و یک نکته، کلمه 748.

 2. بهرام پور، پیمان پارسایی «برگرفته از تفسیر نسیم حیات»، ص93 و94

منبع:شبکه تخصصی قرآن - تبیان

 

مناظره با اهل سنت, امام حضرت فاطمه زهرا که بود. بمیرد, مرگ جاهلیت, امام خود را نشناسد

اثبات حقانیت شیعه در کُتب وهابیت (داستان هدایت شده به شیعه)


اثبات حقانیت شیعه در کُتب وهابیت


حمید شیرانی جوانی وهابی که به مذهب تشیع گرویده است، گفت:
 با خواندن ۲ حدیث از پیامبر، به دنبال شیعه شدن رفتم؛ فهمیدم که
طبق این دو حدیث، به موضوع مهدویت مورد نظر شیعیان می‌رسیم.

حمید شیرانی، جوانی که مدتی پیش از فرقه وهابیت جدا شده و به مذهب تشیع مشرف شده است، در جشن میلاد امام زمان(عج) حضور یافت و

اظهار داشت: مطمئن باشید من اگر الآن شیعه نبودم، با توجه به تبلیغات روانی وهابیون، در قالب عضویت در یکی از گروه‌های وهابی، 7 شیعه

را کشته بودم تا به بهشت بروم.



اثبات حقانیت شیعه با کتاب‌های وهابیت
 
وی ادامه داد: اما در شب ولادت امام زمان عج باید بگویم که از شناخت این آقا توانسته‌ام شیعه شوم. من فهمیدم ساحت مبارک ایشان وجود دارد.
 در منابع و
کتب معتبر وهابیت دیده بودم که در روایتی از پیامبر آمده بود کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیت از
دنیا رفته است.
نقل قول مورد توجه دیگر، حدیث ثقلین بود. وقتی شروع کردم به خواندن این حدیث، از خودم سوال کردم که رسول‌الله می‌گوید
من بین امت خود
2 یادگار می‌گذارم، یکی کتاب خدا و دیگری عترت و اهل بیت خود و هر کس به این 2 چنگ بزند، هیچ وقت گمراه نمی‌شود.

شیرانی گفت: سوالی که در این مقطع برای منِ وهابی ایجاد شد، این بود که تمام اهل بیت از دنیا رفته‌اند و دیگر وجود ندارند و از این دو یادگار
 فقط یکی باقی‌مانده است. این در حالی بود که طبق روایت این دو یادگار هیچ وقت از هم جدا نمی‌شوند تا هنگامی که در حوض کوثر بر رسول‌الله
وارد شوند. آن لحظه به ذهن من این خطور کرد که این دو روایت مصداق بحث مهدویتی است که شیعیان دارند. رفتم و تحقیق کردم و دیدم که در منابع
 وهابیون این دو روایت وجود دارد. از مفتی‌های وهابیت سوال می‌پرسیدم که طبق این دو روایت فقط به موضوع مهدویت موردنظر شیعیان می‌رسیم
 و شما نمی‌توانید برای تبیین دیدگاه خود به آنها استناد کنید.
 
وی ادامه داد: به تحقیقات خود ادامه دادم و این در حالی بود که وهابیت، ارتباط با شیعیان را جرم و شرک می‌دانست و خانواده من می‌گفتند شیعیان
 ناپاک هستند. کتاب شیعه به دلیل اینکه توسط یک مشرک نوشته شده است، اگر بخوانی تو هم مشرک می‌شوی. وقتی نماز می‌خواندم همیشه یه کلمه
که «شاید اشتباه می‌کنی» آنقدر مرا اذیت می‌کرد که به خودم جرأت دادم کتاب‌های شیعه را بخوانم و با شیعیان ارتباط بگیرم. دو سال کتاب خواندم و
 تحقیق کردم. از کتاب‌های علما و محققان مختلف شیعه استفاده کردم اما یک منبع دیگر که بسیار به من کمک کرد و نعمتی است که شاید شما قدر آن
 را ندانید و آن دعاهای پرفیضی است که از ائمه دارید. خدا شاهد است نخستین باری که دعای کمیل را خواندم گفتم عجب دعای قشنگی است. این
 دعاها در هیچ فرقه و مذهب دیگری، مانند ندارند.
 
مگر می‌شود عاشق باشی و از عشقت دم نزنی؟
 
شیرانی خاطرنشان کرد: به طور مفصل در این زمینه تحقیق کردم تا به این باور رسیدم که حقانیت با شیعه است و خودم هم شیعه شدم. از دانشگاه
به خانه برگشتم و تازه فهمیدم کار من شروع شده است. وارد خانه‌ای شده بودم که تمام اعضای آن کاملاً وهابی بودند. چه کار باید می‌کردم برای پدر و
 مادری که وهابی هستند؟ آن‌هایی که تمام این سال‌ها با آن‌ها زندگی کرده بودم و اکنون فهمیدم شامل مرگ با جهالت مدنظر پیامبر می‌شوند. من عاشق
اهل بیت شده بودم اما مگر می‌شود عاشق باشی و از عشقت دم نزنی. گفتم آقا جان! من چطور در جمعی باشم که نه‌تنها بویی از اهل‌بیت نبرده‌اند بلکه
 محب قاتل همسر امیرالمومنین هم هستند. تقیه من به خاطر این مسائل روز به روز بیش‌تر به هم می‌خورد تا این‌که آن‌ها فهمیدند من شیعه شده‌ام. مرا
 از خانه بیرون انداختند. یک بچه 3 ساله داشتم؛ در شهر به راه افتادم و دنبال خانه بودم اما کسی به من خانه نمی‌داد. همسرم می‌گفت در مجالس خانوادگی
 وقتی وارد می‌شوم تمام افراد به من زخم زبان می‌زنند، با وجود این‌که طبق سنت پیامبر ازدواج کرده بودیم اما به دلیل شیعه شدن، فرزند مرا حرام‌زاده می‌خواندند. 
 
وی گفت: این موضوع ادامه داشت و چند بار هم به جان ما سوءقصد کردن تا این‌که روزی پدرم به من گفت با وجود این‌که اعتقاد و علاقه‌ای به تشیع
ندارم اما نمی‌خواهم به فرزندم آسیبی وارد شود، پس هر چه زودتر از این شهر برو؛ من پرستاری بودم که تازه استخدام و مشغول به کار شده بودم.
 تصمیم خود را با همسرم در میان گذاشتم و قرار شد هر جا مستقر شدم، همسر و فرزندم را هم پیش خود بیاورم. درخواست انتقالی خود را به اداره
 گفتم اما آن‌ها با طعنه و تمسخر که امکان جابه‌جایی نیروی تازه‌کار وجود ندارد،‌ پاسخ منفی دادند.
 
شیعه شدم؛ حالا هم توسل را قبول داشتم هم شفاعت را
 
شیرانی ادامه داد: به ناچار به سمت تهران حرکت کردم تا شاید بتوانم مسئولان را متقاعد به موافقت برای انتقال کنم. نزدیک قم بودم که تابلویی
نظر مرا جلب کرد. روی تابلو نوشته بود «قم؛شهر کریمه اهل بیت». من دیگر شیعه شده بودم و هم توسل را قبول داشتم و هم شفاعت را. رفتم حرم
تا زیارت کنم. آداب زیارت را یاد گرفتم و داخل حرم رفتم. آنجا مردمی را دیدم که از «بی‌بی» برآورده شدن حاجات خود را می‌خواستند. با خود گفتم
 چرا من از بی‌بی نخواهم؟ به حضرت معصومه گفتم من یک درخواست دارم. فقط یک شغل دارم و کار دیگری از من بر نمی‌آید. از شما می‌خواهم
 انتقال من به شهر دیگر را فراهم کنید و هر جا که خودتان صلاح می‌دانید مشغول به کار می‌شوم. از حرم بیرون آمدم و مقابل یکی از درها ایستاده
بودم. جایی برای رفتن نداشتم و درماندگی عجیبی داشتم. هیچ‌جایی برای زندگی نداشتم. در همین حین، فردی دستش را روی شانه‌ام گذاشت و گفت،
 پسرم تو بلوچ هستی؟ گفتم بله. گفت شیعه هستی؟ گفتم شیعه شده‌ام. ماجرا را برایش تعریف کردم. همان لحظه به من گفت الآن به شهرت برگرد
و اقدامات انتقال را انجام بده و بعد به قم برگرد و همین‌جا مشغول به کار شو. باورم نمی‌شد به این سرعت، حضرت معصومه جوابم را داده باشد.از
 ایشان تشکر کردم و برای به شهر خود برگشتم. برخلاف دفعه قبل، کارهای انتقال را به خوبی انجام دادم، به قم برگشتم و مشغول به کار شدم.
 
عنایت حضرت معصومه در برنامه زنده تلویزیونی
 
وی ادامه داد: 20 روز از آمدن من به قم گذشته بود ولی جایی برای زندگی نداشتم و شب‌ها در بیمارستان می‌خوابیدم. هنوز حقوقی دریافت نکرده بودم
 و نه‌تنها برای تهیه منزل بلکه برای کارهای جزئی هم پولی در اختیار نداشتم. همسرم ناراحت بود و هر روز از من می‌خواست او و فرزندم را هم به
 قم بیاورم اما جایی برای زندگی نداشتم. بازهم به حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها متوسل شدم. به ایشان گفتم بازهم درخواست دیگری دارم. یک
 سرپناه برای همسر و فرزند 3 ساله‌ام می‌خواهم. از حرم بیرون آمدم و به بیمارستان برگشتم. در بیمارستان مشغول صحبت بودم که یکی از عوامل
تلویزیون قم به سمت من آمد و بعد از کنجکاوی‌های فراوان که لهجه من برایش ایجاد کرد، وضعیتم را برایش شرح دادم. او مرا به یک برنامه
 تلویزیونی دعوت کرد و من هم قبول کردم. هنگام پخش برنامه، یکی از شهروندان با برنامه تماس گرفت و اصرار داشت با من صحبت کند. او با
 گریه به من گفت دیشب همسرش خواب عجیبی دیده است. در خواب در خانه آن‌ها را زده‌اند و فردی که پشت در بوده، به همسرش می‌گوید، میهمان شما
 در حرم منتظر است، سراغش بروید و او را به خانه بیاورید. در همان عالم خواب، وقتی همسرش به حرم می‌رود، مرا آن‌جا دیده است. آن مرد از من
خواست، بدون هیچ شرطی، برای زندگی به خانه آن‌ها بروم.
 
شیرانی با بیان این‌که بعد از آن برنامه تلویزیون به همسرم زنگ زدم و گفتم هر چه زودتر جانم (فرزندم) را بردار و بیا، گفت: خانواده همسرم،
 متوجه این موضوع شده بود و می‌گفتند اجازه نمی‌دهیم دخترمان‌ نزد ‌شیعیان برود. هر کاری کردم اجازه ندادند. به بزرگان و ریش‌سفیدان متوسل شدم
 اما آن هم نتیجه‌ای نداشت.
 
همسرم هم مدام تماس می‌گرفت و می‌گفت مرا از دست این خانواده نجات بده. بازهم به حرم رفتم؛ روبه‌روی ضریح ایستادم و گفتم بی‌بی‌ جان ما گدایی
 هستیم که در خانه هر کس برویم و از صاحب‌خانه کرامت ببینیم،‌ دیگر آن خانه و صاحبش را از یاد نمی‌بریم. من گدای خانه خودت هستم. زن و
بچه‌ام را از خودت می‌خواهم. 7 ساعت بعد، ساعت 3 بامداد، همسرم تماس گرفت و گفت پدرش که تا آن روز اجازه نمی‌داد با من همراه شود، بلوچی
که اجازه نمی‌داد زن و دختر حتی در روز بدون مرد از خانه خارج شود، نیمه‌شب او و فرزندش را از خانه بیرون کرده است. به همسرم گفتم نگران
 نباش، خدا با شماست. به فرودگاه بیا.
 
حیف است شیعه باشید و نمازتان را به موقع نخوانید/چه افرادی که فقط به عشق نماز با ولایت خونشان ریخته نشد
 
وی خطاب به شیعیان گفت: شماهایی که از نطفه شیعه به دنیا آمده‌اید، قدر خود را بدانید. افرادی بودند که به عشق شیعه بودن و نماز با ولایت
 خواندن خونشان ریخته شده‌ است. حیف است شیعه باشید و نمازتان را به موقع نخوانید. حیف است شیعه باشید و فرایض دینی را کامل ادا نکنید.
خدا را شکر می‌کنم به من صبر داد تا بتوانم این شرایط سخت را تحمل کنم تا الآن هم خانه و هم شغلم را داشته باشم. خدایا برای این همه لطفی که
 به من کردی تو را شکر می‌کنم. اما تنها چیزی که قلب مرا می‌سوزاند و آزارم می‌دهد، پدر و مادرم هستند. آن‌ها طبق فرموده رسول‌الله مرگ
 جهالت نصیبشان می‌شود چون امامشان را نمی‌شناسند. مرگ با جهالت آن‌ها بدترین آزار برای من است. شما شیعیان را به حضرت صاحب‌الزمان
و آبروی حضرت فاطمه‌ قسم می‌دهم که هنگام نماز به یاد من عاجز هم باشند. برای پدر و مادر من و امثال آن‌ها دعا کنید. دعا کنید تا پدر و مادرم را
هم کنار خودم ببینم که به ولایت امیرالمومنین را ایمان آورده‌اند تا شیعه از دنیا بروند.
 
شیرانی در آخرین جمله خود گفت: خدایا، امام ما را برسان تا شاهد ندای اشهد ان علی‌ ولی‌الله از تمام ممالک باشیم.
 
منبع:تسنیم