مباهله شیعه با وهابیت و اهل سنت ، مولوی ها ماموستا ها اگر جرات دارید تشریف بیارید.دفع شر جن و همزاد باطل السحر قوی و مجرب

گذاشتن لینک های وب دیگران به معنی تائیدآنها نیست کپی و انتشار مطالب با ذکرمنبع مجاز است و الا شرعاً حرام است( بجزمطالبی که درمورد حقانیت شیعه و گمراهی وهابیت و اهل سنت است )

مباهله شیعه با وهابیت و اهل سنت ، مولوی ها ماموستا ها اگر جرات دارید تشریف بیارید.دفع شر جن و همزاد باطل السحر قوی و مجرب

گذاشتن لینک های وب دیگران به معنی تائیدآنها نیست کپی و انتشار مطالب با ذکرمنبع مجاز است و الا شرعاً حرام است( بجزمطالبی که درمورد حقانیت شیعه و گمراهی وهابیت و اهل سنت است )

آیا پیامبر کفر و شرک داشته یا ابوبکرو عمرو عثمان + کلیپهای اثبات حقانیت شیعه

بسم الله الحمن الرحیم

من نمیگویم چه شد گویند در چشم علی  * سیل دشمن بود پیدا، فاطمه پیدا نبود

+++

 این غم کجا برم که تو را مردها زدند      *       این غم کجا برم که تو را بی هوا زدند

+++

در میان مسلمانان بعضی به رسول اکرم صلی الله علیه و اله  نسبت کفر و شرک میدهند و بعضی  به ابوبکر و عمرو عثمان این نسبتهارامیدهند و آنها را جهنمی میدانند. شما کدومش را قبول دارید با توجه به لینکهای زیر:



 چند پرسش و پاسخ ازسایت ولی عصر (صلوات الله علیه) و...که میتونید بخونید :


 نسبت کفر و شرک به پیامبردر منابع اهل سنت و وهابیت



اعتراف صریح ابوبکر با اینکه رهبری شما را پذیرفتم در حالی که بهترین شما نبودم + سند ،حتما آ خر مقاله را هم بخونید


سرکشی و مخالفت  ابوبکر از فرمان عزل پیامبر+سند


کفر عثمان از زبان خودش!!+سند(تصاویر کتب اهل سنت)


اثبات کفر ابوبکر و عمر+سند



کفر نتیجه آزار فاطمه+سند


کفر ام المومنین؟؟!+سند


دلایل وجوب لعن و کفر معاویه+سند


اعتراف به کفر!+سند


بغض به صحابه و کفر و ارتداد


آیا عمر بن الخطاب ، به حضرت زهرا سلام الله علیها جسارت کرده است ؟


آیا فاطمه (سلام الله علیها) از شیخین راضی شد؟


شیخین کجا بودند؟+سند


محمد عمر سربازی مولوی اهل سنت و آموزش توسل به رسول خدا  و...!!!

+++

چند ویدئو برای وهابیت و اهل سنت

شبهه عجیب وهابی ها درباره آیه مباهله


سوال مهم از اهل سنت درباره شهادت حضرت زهرا


پاسخی به مولوی اهل سنت درباره شهادت حضرت زهرا


داستان شیعه شدن مولوی اهل سنت و عنایت امام حسین و حضرت زهرا


لینک مفصل تر از ویدیوی بالا  این هست :


آنگاه که شیعه نبودم، سخنان مولوی اهل سنت که شیعه شد


استدلال علامه امینی بر حقانیت امیرالمؤمنین


خطبه فدکیه حضرت زهرا ،  ولوله در مصر راه  انداخت


اعتراف ابوبکر به هجوم به خانه حضرت زهرا


اعتراف عمر بن خطاب به جایگاه امیرالمؤمنین علی علیه السلام برای خلافت


روایت جوهری از جنایت فاطمیه


منظور از نفس پیامبر ص در آیه مباهله از کتب اهل سنت


مصادیق آیه مباهله و تحریف آن در کتب اهل سنت و وهابیت

+++

چند نکته درمورد ایمان ابوبکر و عمر و لطف خداوند به آنها از  قران  و کتب صحیح اهل سنت!! از وبلاگ

همه چیز در قرآن و روایات

600.blogfa.com


1- آزار فاطمه زهرا سلام الله علیها بنا به روایات شیعه و سنی =آزار پیامبرصلی الله علیه و آله= لعنت در دنیا و عذاب آخرتی

   به دلیل:

ان الذین یوذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا والآخرة واعد لهم عذابا مهینا – احزاب57

                                             --------------------------

    2- آزار فاطمه(س) = آزار پیامبر(ص)

 به دلیل:

پیامبر(ص):فاطمه پاره تن من است.هرکس او را اذیت کند مرا اذیت کرده است.        صحیح بخاری ج 2 ص 206

                                              --------------------------

    3- ابوبکر و عمر فاطمه(س) را آزار دادند.

 به دلیل:

غضب حضرت زهرا بر ابوبکر شدت یافت تا آنجا که در وصیتش به علی اجازه نداد در تشییع جنازه اش شرکت کند.

  صحیح بخاری ج3 ص 36  و صحیح مسلم ج2 ص72

                                             

... فاطمه بر ابوبکر خشمگین شد واز از او رنجید و با او سخنی نگفت تا اینکه از دنیا رفت.  صحیح بخاری ج3 ص39

فاطمه اجازه ورود به آن دو نفر(ابوبکر و عمر) را نداد و وقتی علی به آنها اجازه داد زهرا روی از آنها برگرداندو حتی راضی نشد به آنها نگاه کند.    منبع:   تاریخ خلفا ج1 ص20

اصلاً فرض میکنیم عمربن الخطاب با 300 نفر که آمدند درب خانه حضرت زهرا ،فقط تهدید کرده که خانه واهل آن را به آتش میکشد(در صحیح بخاری قضیه حمله به خانه حضرت زهرا و اتش زدن را تا همین جا نقل میکنه و بقیه را سانسور میکنه)همین کافی است برای اینکه حضرت زهرا را آزار و اذیت کند و حضرت از انها خشمگین شود

                                               -------------------------

خلاصه مطالب بالا= ابوبکرو عمر حضرت  زهرا(س) را به شدت کتک زدند تا حدی که مجروح شد و سقط جنین کرد=> اذیت پیامبر=>  لعنت و عذاب برای آن دو نفر

+++


  اثبات شد:خدا اب و بکر و عُ م َر  را  لَع نَت می کند و آنها را وارد جهنم خواهد کرد.


+++

به دلایل مختلف از کتب اهل سنت بعضی اثبات کرده اند که ابوبکر و عمر کافر و مشرک شدند همچنین دربعضی منابع آمده که جزء اصحاب صحیفه ملعونه (مشئومه) بودند که هم قسم شدند تا پیامبر را ترور کنند و مانع جانشنی و خلافت امیرالمومنین صلوات الله علیه بشوند اما در ترور و شهید کردن پیامبر موفق نشدند حالا اهل سنت بگن آیا ابوبکر و عمر عثمانی که قصد ترور و قتل بهترین بنده خدا یعنی پیامبر را داشتند را خدا دوست داره ؟ ایا اگر ما دنبال رو انها باشیم خدا خوشش میاد ؟خداوند متعال چه عقوبتی برای ابوبکر و عمر  در نظر میگیره؟

جهت مطالعه بیشتر اینجا را ببینید.


جهت مطالعه بیشتر درمورد کفرو شرک صحابه وابوبکرو عمرو عثمان اینجارا ببینید




خطبه الغدرة؛ خطبه‌ای کم‌تر شنیده شده از امیر المومنین علیه السلام خطاب به غاصبین خلافت


خطبه الغدرة؛ خطبه‌ای کم‌تر شنیده شده از امیر المومنین علیه السلام خطاب به غاصبین خلافت

مرحوم میرجهانی رضوان الله تعالی علیه در کتاب جنةالعاصمه می‌نویسد:
در کتاب صوارم الحاسمة فی تاریخ الزهراء فاطمة، تألیف علامه محدث آقا فتح الله کمالی استر آبادی، مأخوذ از نسخه مخطوط که در نجف اشرف در کتابخانه شوشتری‌ها، از موقوفات مرحوم شیخ علی محمد نجف آبادی، و از کتاب کشف اللئالی ابن العرندس نقل کرده که چنین روایت کرده که امیر المومنین علیه السلام پس از اینکه آن حضرت را به مسجد بردند تا از او بیعت بگیرند، خطبه‌ای ایراد فرمود که متن آن خطبه چنین است:
اى شکنندگان عهد و پیمان! اهل فسق و فجور و گناهان! و مرتکبین کارهاى حرام! و اى متهمین به ریبه و آلودگان به عیب و فساد که مردمان از فساد اخلاق شما دورى کنندگانند! اى اشخاص خبیث النفس نفهم بی‌تمیزى که مانند حیوانات چراکننده حق را از باطل تمیز نمی‌دهید! روى قدم‌هاتان بلند شده‌اید، و آستین‌هاى خود را بالا برده‌اید براى گمراهى تا به آن، آتش نفاق را دامن زنید و دوست می‌دارید، مراقب نادانى و مخالفت باشید. آیا گمان کرده‌اید که شمشیرهاى شما تیز و برنده است، و نفس‌هاى شما حفظ کننده و گردآورنده است؟ بد چیزى براى خود پیش فرستادید. اى گروهى که پس از گرد آمدن با هم پراکنده خواهید شد، و عدول ‏کننده از حق و اهل نزاع و جدال می‌باشید، نه مراقب حقید، و نه از خدا می‌ترسید. آرى به ذات خدا قسم! آن امرى است که ضمیرهاى شما آن‌را بروز داده است از صیحه فزعناک، آن خباثت باطن‌هاى شما پیشى می‌گیرد به ثابت بودن در باطل، پس پشیمان خواهید شد، و ما هم بر حق باقى می‌مانیم، پروردگار ما ،ما را به راه راست راهنمایى می‌کند، و وفا می‌کند براى ما آنچه را که وعده داده است ما را از جهت صبر و بردبارى پاکیزه‌اى که کرده و می‌کنیم، و نیست پروردگار تو ستم ‏کننده مر بندگان را. این کردار شما باطل و ناچیز شدنى است، خدا زشت و قبیح گرداند روهاى شما را، و لعنت کند شما را براى آن که نفس‌هاى شما میل کرده است به دنیایى که به درازى کشید زمانى که رسول خدا صلی الله علیه و آله شما را می‌ترسانید از دوستى و علاقه به آن، و دل بسته‌اید به جانب آن، و انواع متاع و لذات آن، و برگشته‌اید و دست بدست یکدیگر داده‌اید به دشمنى در مقابل کسى که وادار کرده است نفس خود را بر مشقت عظیمه براى ظفر یافتن‏ به حاجتى که دارد. ترک کرده است نفس‌هاى امّاره شما آخرت باقى را، و حال آن‌که نفس‌هاى ما رغبت دارد در آنچه که شما ترک کرده‌اید، وعده‌گاه ما و روز وعده یعنى قیامت نزدیک است و پروردگار خوب حاکمى است. آیا زهرا زده می‌شود به زجر؟ و حق ما از ما گرفته می‌شود به قهر و غلبه و جبر؟ پس هیچ یاری‌کننده و نجات‌دهنده‌اى نیست، و هیچ معین و یاورى نیست. کاش پسر ابی طالب پیش از این روز مرده بود، و نمی‌دید که کفار و فجار هجوم بیاورند و ازدحام کنند بر ظلم و ستم کردن در حق فاطمه‌اى که پاکیزه و نیکوکار است، خدا ایشان را هلاک کند، و ملازم خسران قرار دهد، و دور گرداند آن‌ها را از رحمت خود، این کارى که کردند بازگشت آن به‌سوى خداست، و دفاع آن با رسول خدا صلی الله علیه و آله است. بسیار دشوار است بر پسر ابی طالب که پشت فاطمه از زدن سیاه شود، و حال آن که از پیش مقام او شناخته شده بود، و روزهاى عزت و عظمت او دیده شده بود، و از جا جستن نکند به حمایت عقیله خود، و اصرارى نداشته باشد در دفع ضرر از حلیله خود، پس میمنت صبر و بردبارى زیادتر و پاکیزه‌تر است، و خوشنود بودن به آنچه که خدا به آن خشنود است برتر و بهتر است، براى این که حق از ثبات و سکون خود بیرون نرود و به جاى بماند، و باطل هم در جاى خود ظاهر شود تا وقتى که ملاقات کنم رحمت پروردگار خود را، و به‌سوى او شکایت کنم از آنچه که شماها مرتکب شدید از غصب کردن شما حق مرا، و عقب انداختن و تعلل ورزیدن از آنچه در سینه من است، و او بهترین حکم‌کنندگان، و رحم‌کننده‌ترین رحم‌کنندگان است، و زود باشد که جزا دهد خدا سپاسگزاران را، و ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است.

جنة العاصمة، ص۴۹۶-۴۹٨ 

پاسخ به همه شبهات شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها)+مناظره با علمای اهل سنت در این موضوع


نامه عُمَر به معاویه و اعتراف به سوزاندن خانه حضرت زهرا سلام الله علیها و کتک زدن آن حضرت و سقط شدن محسن و شهادت آن بانو


درس هایی از غدیر و مباهله + مباهله رائفی پور با اهل سنت سنندج و نزول عذاب الهی بر...


اگر مراد رسول خدا (ص) از حدیث غدیر ، ولایت امیر مؤمنان (ع) بود ، چرا در سقیفه به آن احتجاج نشد؟


آیا کثرت جمعیت دلیل بر حقانیت اهل تسنن است+ توحید در کتب صحاح اهل سنت


راه نجات از مهلکه آخر الزمان، معرفت حجت خداست/ ظهور امام زمان (عج) در گرو باز کردن گره‌های کوچک به دست منتظران است


امیر المومنین علی،در کتاب جنة العاصمة،خطاب به غاصبین خلافت،مرحوم میرجهانی در،خطبه الغدرة ،خطبه‌ای کم‌تر شنیده شده

امروز به روایتی سالروز حمله وحشیانه عمربن الخطاب به خانه حضرت زهرا و شهادت حضرت محسن و شهادت حضرت سکینه است

امروز 5 ربیع الاول است و به روایتی سالروز حمله وحشیانه عمربن الخطاب و جمعی دیگر از زنا زادگان خصوصا دو ملعون پست فطرت یعنی قنفذ و مغیره به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها و کتک زدن بانوی و الامقام و بی نظیر در همه کائنات سقط جنین شان یعنی حضرت محسن علیه السلام و همچنین شهادت حضرت سکینه بنت الحسین سلام الله علیه است. متاسفانه خیلی از شیعیان روز اول ربیع را روز خروج از مصیبت و بیرون کردن لباس مشکی میدونند درحالیکه تا 9 ربیع الاول روایاتهای مختلفی برای حمله به حضرت زهرا و کتک زدن به ایشان به لگد و تازیانه توسط اون 3 نفر که نام بردم هست .  همچنین وفات حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها  و شهادت حضرت سکینه بنت الحسین است  ضمن اینکه قبلا روایتش را در وبلاگ گذاشتم که اهل بیت فرمودند بعداز شهادت امام حسن عسگری در 9 ربیع الاول شیعیان لباس مشکی را دربیارن.

این مصائب عظمی را به امام زمان صلوات الله علیه و همه محبان حضرت و شما بزرگواران تسلیت میگم.

در حقیقت با لگد عمربن الخطاب و سقط شدن حضرت محسن یک سوم نسل سادات نابود شدند. در روایت داریم هر پسری که از حضرت زهرا متولد میشد قطعا امام میشد!!!.

در مورد اسناد و مدارک حمله عمربن الخطاب ولد الزنا قبلا مفصل بحش کردیم و از کتب اهل سنت مدارک اوردیم . هر کسی هم از اهل سنت قبول نداره این مدارک را حاضریم باهاش مباهله کنیم . چندسال هست فراخوان دادیم ماموستا و مولوی های اهل سنت بیان برای مباهله ولی دریغاز یک مرد در این جماعت که به انداره سر سوزنی غیرت دینی داشته باشه و بیاد از مذهبش دفاع بکنه . شیعه و سنی روایات کردهاند که کسی که ولد زنا باشه دشمن امیرالمومنین میشه و هر دو گروه نقل کردند عمر زنا زاده بوده .  و خب دشمن علی قطعا ولایتو سرپرستی و جانشینی علی را قبول نمیکنه و کسی که ولایت و محبت علی را نداشته باشه و با او دشمنی بکنه قطعا اهل جهنم خواهد بود طبق

روایت شیعه و سنی و هر دو گروه روایت کردند فاطمه زهرا صلوات الله علیها اولین شخصی هست که پا در بهشت میگذارد (حتی قبل از پیامبر اسلام و همه انبیا ). پس اگر کسی چنین بانوی والا مقامی را بکشد طبیعتا و قطعا اولین کسی خواهد بود که واردجهنم خواهد شدو به شدیدترین عذابها ،عذاب خواهد شد

هر کسیکه منکر ولایت امیرالمومنین علیه السلام در روز غدیر باشد در آخرت با کفار و مشرکین در قیامت مبعوث میشود

جموع اخبار صحیحه و متواتره این است که سنی، یهودی، مسیحی، بودائی و زرتشتی  و هر کسیکه منکر ولایت امیرالمومنین علیه السلام در روز غدیر باشد در آخرت با کفار و مشرکین در قیامت مبعوث میشود:

هر کسی که به ولایت یکی از ائمه از امیرالمومنین  تا امام زمان صلوات الله علیهم شک کند و یا با دست و یا زبان و یا قلم فضایل و کرامات و محبت و ولایت او را انکار کند اگر بدونه توبه بمیرد در جرگه ابوسفیان، ابولهب، فرعون، نمرود، عایشه، معاویه در قیامت محشور خواهد شد:

به سند صحیح در اصول اولیه از روایات چهارصد گانه شیعی در کتاب جابر نقل شده است:


امام باقر علیه السلام فرمودند:  رسول الله صلى الله علیه وآله فرمودند:

التارکون ولایة علی، المنکرون لفضله، المظاهرون أعداءه، خارجون من الاسلام من مات منهم على ذلک:

ترجمه:
کسانیکه ولایت امیرالمومنین علیه السلام را ترک کنند، و یا منکر یکی از فضائل و مناقب و معجزات او باشد، و یا مخالفین و دشمنان او را با قلم و یا دست و زبان یاری کند همگی از اسلام خارج هستند اگر در این حال قبض روح شوند

مصادر:
الأصول الستة عشر من الأصول الأولیة - الصفحة ٢١٦.
المحاسن - أحمد بن محمد بن خالد البرقی - ج ١ - الصفحة ١٨٦.
مستدرکات علم رجال الحدیث - الشیخ علی النمازی الشاهرودی - ج ٨ - الصفحة ٥٦٨.
بحار الأنوار - العلامة المجلسی - ج ٦٩ - الصفحة ١٣٤.
الإمام علی بن أبی طالب علیه السلام - أحمد الرحمانی الهمدانی - الصفحة ١٨٧.
جامع أحادیث الشیعة - السید البروجردی - ج ٢٦ - الصفحة ٤٣

بغض و کینه شدید عایشه نسبت به حضرت فاطمه زهرا و امیرالمومنین علی صلوات الله علیهما و شادمانی از شهادت ان بانو


کینه عُمَری که در سینه عایشه از علی و فاطمه میجوشید در شهادت فاطمه با جشن در مدینه نمایان شد چنانکه یزید شام را در قتل سیدالشهدا چراغانی کرد:

همانطور که علی فاطمه بود فاطمه علی، همانطور عمر عایشه بود و عایشه عمر:

عایشه در شهادت فاطمه به علی پیام داد: از مرگ همسرت فاطمه خیلی شادمانم!
منبع: منهاج البراعة 9/275.

و ابن ابی الحدید مینویسد:
پس از مرگ فاطمه، ازواج نبی برای تسلیت آمدند،
اما عایشه خودش را به مریضی زد و نرفت و به علی خبر رسید عایشه از مرگ فاطمه خوشحالی میکند
منبع: شرح نهج البلاغه 9/198.

آبی از اعیان مغرب مینویسد:
اسماء مانع ورود عایشه بر پیکر زهرا شد، پس عایشه به فاطمه توهین کرد و گفت: او را کجاوه عروس گذاشته اند
طبری مینویسند: عایشه میگفت:دشمنی من با علی قدیمی است، مثل زنى که از هووى خود متنفرست از على متنفرم

منبع: طبرى 3/60.

امیرالمؤمنین علیه السلام:
بغض ما در سینه عائشه میجوشد مثل دیگی که جوشان است
منبع: بحار 22/234.‏

امام صادق علیه السلام:
اگر عایشه را خداوند مرد آفریده بود عایشه میشد عمر بن خطاب
منبع: الزام الناصب 2/45.

عمربن خطاب و نبش قبر فاطمه زهرا سلام الله علیها و برخورد شدید امیرالمومنین صلوات الله علیه با عمر و تهدید او و یارانش به قتل

عمربن خطاب و نبش قبر فاطمه زهرا سلام الله علیها

طبری مینویسد:
آن شبی که فاطمه سلام الله علیها را دفن کردند ؛ در بقیع چهل قبر تازه ساختند.
وقتی مسلمانان فهمیدند بانو وفات کرده به بقیع آمدند . ناگاه چهل قبر در برابر خود یافتند . نتوانستند مزار بانو را از میان سایر قبرها تشخیص دهند . ضجه های مردم بلند شد و همدیگر را سرزنش می کردند . می گفتند : پیامبرتان جز یک دختر در میان شما باقی نگذارد ، او نیز فوت کرد و دفن شد ، اما شما در وفاتش حضور نمی یابید ، بر او نماز نمی گذارید ، و حتی قبرش را هم نمی دانید کجاست؟
والیان آنها[ابوبکر و عمر ] گفتند :

از زنان مومن کسی بیاید این قبرها را بشکافد تا اورا بیابیم، بر او نماز گذاریم ، و قبرش را زیارت کنیم

این خبر به امیرالمومنین علیه السلام رسید . خشمگین بیرون آمد ؛آن چنانکه چشمانش سرخ شده بود
و رگ هایش برآمده بود
عبای زردی هم که در هنگامه های نبرد آنرا میپوشید ، بر دوش انداخته بود .
شمشیرش ذوالفقار را نیز بر کمر داشت
تا به بقیع وارد شد ترس در میان مردم افتاد .
گفتند :
این علی بن ابیطالب علیهم السلام است .با همین هیبتی که میبینید آمده است ، بخدا سوگند خورده که اگر حتی یک سنگ از این قبرها جابجا شود شمشیرش را تا آخرین نفر درمیانتان بیفکند.

" عمر " و همراهانش با حضرت رو به رو شدند ، عمر گفت :
چه شده ابالحسن؟ بخدا، قبرش را می شکافیم تا بر او نماز بگزاریم.

علی علیه السلام دست بر گریبان "عمر" افکند و اورا بلند کرد و به زمین کوبید و فرمود :

سیاه زاده!!! من حقم را ازترس اینکه مردم از دینشان بازگردند رها کردم ؛ اما نسبت به قبر فاطمه سلام الله علیها اگر تو و یارانت حتی سنگی از آن را پرتاب کنید به خدایی که جان علی علیه السلام در دست اوست زمین را از خونتان سیراب میکنم. اگر جانت را میخواهی برگرد عمر !!!

ابوبکر وقتی حضرت را به این حال دید گفت: ابالحسن! به حق رسول خدا و به حق همان که بر عرش است رهایش کن! ما کاری را که تو نخواهی انجام نمی دهیم .
راوی گوید :
حضرت دست از او برداشت . مردم هم پراکنده شدند و دیگر به تصمیم
خود بازنگشتند .

دلائل الامامه-طبری-ص46

بحارالانوار-ج43-ص171و172-ب7-ج11


ایمنی از عذاب با پناه بردن به حصن حصین خداوند درس اخلاق ایت الله حسین مظاهری ازمراجع تقلید

با سلام و عرض ادب . متن درس اخلاق ایت الله مظاهری که دراستانه روز ولادت امام رضا صلوات الله علیه فرمودند:


درس اخلاق؛ شرح چهل حدیث، حدیث هفدهم؛ ایمنی از عذاب با پناه بردن به حصن حصین خداوند


بِسْمِ‏ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏

«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری‏ وَ یَسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی‏»

 

در آستانۀ فرارسیدن سالروز ولادت پر برکت امام هشتم، حضرت علی‌بن موسی الرضا«‌علیه‌آلاف‌التّحیّة‌والثّناء» در این جلسه به شرح روایتی از آن امام بزرگوار می‌پردازیم.

درس اخلاق؛ شرح چهل حدیث، حدیث هفدهم؛ ایمنی از عذاب با پناه بردن به حصن حصین خداوند حضرت رضا«سلام‌الله‌علیه» را در واقع به اجبار، اما با یک احترام خاصّ ظاهری، از مدینه به طوس آوردند. کاروان به نیشابور رسید. جمعیّت عجیبی برای استقبال آمده بودند که معلوم می‌شود آن زمان شهر نیشابور و اطراف آن مهد تشیّع بوده است. امام«سلام‌الله‌علیه» در هودجی سر پوشیده بودند. مردم اصرار داشتند که ایشان را ببینند و از آن حضرت حدیثی بشنوند تا سرمشق زندگی خود قرار دهند. امام رضا«سلام‌الله‌علیه» سر مبارک خویش را از هودج بیرون آوردند و فرمودند: من از پدرم، پدرم از پدرشان تا رسید به امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» و ایشان از رسول گرامی«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم»، رسول گرامی«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» از جبرئیل و جبرئیل از خداوند نقل می‌کند که خدا فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی‏ فَمَنْ‏ دَخَلَ‏ حِصْنِی‏ أَمِنَ‏ مِنْ‏ عَذَابِی»‏[1]

این روایت شریف را روایت «سلسلة ‌الذّهب» خوانده‌اند؛ یعنی سندهای حدیث طلایی است. سلسلۀ سند و راویان گرامی آن، از امام هفتم تا امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیهم» و پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» و جبرئیل تا اینکه از خداوند متعال نقل شده است. 

طبق این حدیث نورانی، قلعۀ محکم خداوند متعال، «لااله‌الاالله» است و هر که در این قلعه وارد شود، از عذاب خدا ایمن است، حتی از بلاهای دنیوی و بلاهای اخروی، مصون خواهد شد. همچنین شیطان نمی‌تواند کاربرد روی او داشته باشد. چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: «إِنَّهُ‏ لَیْسَ‏ لَهُ‏ سُلْطانٌ‏ عَلَى‏ الَّذینَ‏ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ‏ یَتَوَکَّلُونَ‏»[2]؛ کسی که زیر پرچم خداست، دیگر شیطان بر او سلطنت ندارد. شیطان بر چه کسی سلطه دارد؟ «إِنَّما سُلْطانُهُ‏ عَلَى‏ الَّذینَ‏ یَتَوَلَّوْنَه‏»[3]؛ بر کسی تسلّط دارد که در قلعۀ محکم خداوند نباشد، زیر پرچم خدا نباشد؛ خودش به زیر پرچم شیطان رفته باشد و آن وقت است که شیطان روی او کاربرد و بر وی سلطنت دارد.

در ادامۀ روایت، نقل شده است که حضرت امام رضا«سلام‌الله‌علیه» پس از بیان حدیث، سرشان را داخل هودج بردند. مردم دو مرتبه احساساتی شدند و سر و صدا کردند. پس از کمی که حاضرین مهیّا شدند، آن حضرت سر مبارکشان را بیرون آوردند و فرمودند: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»‏[4]؛ یعنی «لااله‌الاالله» واقعی که توأم با ولایت باشد، انسان را از عذاب الهی ایمن می‌سازد.

مرحوم صدوق«رحمت‌الله‌علیه» در عیون اخبار الرضا«سلام‌الله‌علیه» همین روایت را راجع به ولایت نیز نقل می‌کند. روایت اوّل در اجتماع گستردۀ مردم و به‌صورت عمومی بیان شده است. آن حضرت ظاهراً در جمع خواص، روایت دیگری با همین محتوا و به‌صورت آشکارتر بیان فرموده‌اند. به روایت دوّم نیز به جهت برخورداری از همان اسناد و راویان گران‌قدر، «سلسلة الذهب» گفته می‌شود. می‌فرمایند:  «وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»[5]

در آن روایت، خداوند سبحان می‌فرماید: «لااله‌الاالله» قلعۀ محکم من است. در روایت اخیر می‌فرماید: ولایت اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» قلعۀ محکم من است.

هرکه زیر پرچم ولایت برود، در آخرت زیر لوای حمد خواهد رفت و به دست امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» از آب کوثر می‌نوشد؛ آنگاه اگر پیر است، جوان می‌شود؛ اگر نازیباست، زیبا می‌شود؛ اگر جاهل است، عالم می‌شود و اگر صفت رذیله دارد، از صفات رذیله پاک می‌شود و یک انسان کامل می‌شود و با امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» به بهشت می‌رود.

قرآن کریم می‌فرماید: «وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ»[6]؛ هر رذیلتی، مثل کبر و حسد، در قلب آنها باشد، پاک می‌کنیم.

هرکه زیر پرچم خدا و زیر پرچم ولایت برود، علاوه بر ایمنی از عذاب آخرت، در دنیا نیز مصونیّت دارد و شیطان نمی‌تواند کاربرد روی او داشته باشد.

این دو روایت از امام رضا«سلام‌الله‌علیه» و اینکه آن حضرت رستگاری را در گرو تمسّک به «لااله‌الاالله» و «ولایت» اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» می‌دانند، نظیر تأکید پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» در روایت ثقلین است. در کتب معتبر شیعه و سنّی فراوان نقل کرده‌اند که پیامبر«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» مقیّد بودند در هر فرصتی روایت ثقلین را بخوانند و به مسلمانان تأکید کنند که با تمسّک به قرآن و عترت، به‌صورت توأمان، می‌توانند به سعادت دنیا و آخرت دست یابند: «إِنِّى تَارِکٌ فِیکُمُ الثِّقْلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِى أَهْلَ بَیْتِى وَ إِنَّهُمَا لَمْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَىَّ الْحَوْضَ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهما لَنْ تَضِلُّوا»[7]

حتی آن حضرت، در آخرین ساعت‌های حیات دنیوی، به مسجد آمدند، نماز را نشسته خواندند و مأمومین ایستاده خواندند، بعد روی پلۀ اوّل منبر نشستند و فرمودند: این نمازی که من خواندم استثناء بود.[8] شاید معنایش این است که همه بدانند که در یک وضع خاصی برای یک امر خاصی آمده‌اند مسجد، بعد هم روایت ثقلین را خواندند.[9] سپس به منزل آمدند، همه نشسته بودند، در حالی که پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» «امّی» بودند و در مدت عمرشان چیزی ننوشته بودند، حالا می‌خواستند با معجزه بنویسند. فرمودند: قلم و دوات بیاورید تا چیزی بنویسم که بعد از آن هرگز گمراه نشوید: «ائْتُونِی‏ بِالْکَتِفِ‏ وَ الدَّوَاةِ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَاباً لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً»[10]

برخی از بزرگان اهل سنّت می‌گویند: از این جملۀ «لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً» معلوم می‌شود که می‌خواسته‌اند روایت ثقلین را بنویسند. افراد حاضر در جلسه نیز فهمیدند که پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» قصد نوشتن روایت ثقلین را دارند. لذا در آن جلسه با وقاحت تمام گفته شد: «إِنَّ الرَّجُلَ‏ لَیَهْجُر»[11]. پیامبر«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» خیلی ناراحت شدند و همه را اخراج کردند. همه رفتند، به غیر از امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» و حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» که بعد هم حسنین«سلام‌الله‌علیهما» آمدند، کسی نبود و آن حضرت از دنیا رفتند.

شکی نیست که «قرآن و عترت» یا همان «لااله‌الاالله و ولایت»، قلعۀ محکم خداست که هرکس وارد آن شود در دنیا و آخرت رستگار می‌گردد.

حال باید ببینیم این دو رکن رستگاری، یعنی «لا‌اله‌الاالله» و «ولایت» چه معنایی دارد و چگونه انسان می‌تواند این دو رکن را به دست آورد و وارد قلعۀ محکم الهی شود؟

«لااله‌الاالله» توحید است. توحید به چهار قسم منقسم می‌گردد:

قسم اوّل؛ توحید ذاتى است. یعنى ذات خداوند متعال بى‏همتاست و واجب‏الوجودى جز او نیست.

قسم دوّم؛ توحید صفاتى است. به این معنا که ذات خداوند متعال بسیط است و هیچ ترکیبى در آن راه ندارد و صفات پروردگار عالمیان نظیر علم و قدرت، عین ذات اوست.

قسم سوّم؛ توحید عبادى است. یعنى انسان در مقابل هیچ کسى کرنش نکند به جز خداى سبحان، یعنى عبادت و پرستش فقط شایستۀ خدا و مختص ذات او است.

قسم چهارم؛ توحید افعالى است. به معناى اینکه موثّرى در جهان هستى جز خداوند متعال نیست.

متأسّفانه اکثر انسان‏ها توحید افعالى ندارند. قرآن کریم کسانی که توحید افعالی ندارند را مشرک می‌داند: «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ‏ مُشْرِکُونَ‏»[12]

 این آیه مربوط به توحید افعالی است. یعنی اگر کسی خدا را تنها مؤثر، در جهان هستی نداند، توحید افعالی ندارد و کسی که توحید افعالی ندارد، مشرک است.

به‌دست آوردن توحید افعالی بسیار سخت است، خیلی مبارزه می‌خواهد، خیلی زحمت و خون جگر می‌خواهد، ریاضت‌های شرعی و دینی می‌خواهد.

راجع به توحید عبادی نیز قرآن کریم می‌فرماید: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ‏ اتَّخَذَ إِلهَهُ‏ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْم‏»[13]؛ یا رسول الله! آیا نمی‌بینی بعضی هوا و هوس می‌پرستند؟ آیا نمی‌بینی به جای متابعت صددرصد از خدا، از شیطان تبعیّت می‌کنند؟ تابع هوا و هوسند؟ از صفات رذیله و از نفس امّاره، فرمان می‌گیرند؟

کسی که تابع هوی و هوس باشد، فاسق و گناهکار باشد، یعنی از شیطان تبعیّت کند، مشرک است.  

قرآن شریف در آیۀ دیگری می‌فرماید: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ‏ یا بَنی‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ»[14]؛ مگر در ازل با هم معاهده نکردیم شیطان‌پرست نباشید؟ چرا شیطان‌پرست شدید؟ یعنی متابعت از شیطان شرک است، شرک در عبادت است.

به‌دست آوردن توحید ذاتی سخت نیست. حتی بعضی از بزرگان نظیر صدرالمتألهین«رحمت‌الله‌علیه» می‌گویند: نمی‌توانیم کسی را پیدا کنیم که قائل به دو خدا باشد، یعنی اعتقاد به دو ذات واجب‌الوجود داشته باشد.

توحید صفاتی نیز به آسانی فهمیده می‌شود و پیدا کردن آن مشکل نیست. با یک فکر ساده انسان می‌فهمد که خداوند مستجمع جمیع صفات کمالات است و صفات او عین ذات اوست. اگر غیر از این باشد، محدود است، محتاج است و چنین موجودی دیگر خدا نیست. 

اما رسیدن به توحید افعالی و توحید عبادی، کار آسانی نیست. از این جهت اگر شرک هست، مربوط به فعل و عبادت است. رسیدن به جایگاهی که انسان زیر پرچم خدا، مؤثری به جز خدا در جهان هستی نبیند و به جز از خدا، از کسی یا چیزی متابعت نکند، بسیار سخت است.

بی جهت نیست که قرآن کریم می‌فرماید: «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ‏ مُشْرِکُونَ»؛ یعنی بیشتر مردم، توحید افعالی و توحید عبادی ندارند. در این صورت، بیشتر مردم «لااله‌الاالله» ندارند، پس بیشتر مردم در قلعۀ محکم خدا و زیر پرچم خدا نیستند. در نتیجه، بیشتر مردم از عذاب الهی ایمن نیستند. شیطان، هوا و هوس و نفس امّاره، بر آنها تسلط دارند و باید شرک خود را از بین ببرند تا به «لااله‌الاالله» برسند و استحقاق بهشت پیدا کنند.  

«ولایت» نیز معنایی مشابه توحید دارد. من از چهارده معصوم«سلام‌الله‌علیهم» روایت دیده‌ام[15] که می‌فرمایند: ایمان و بنابر تعبیر دقیق‌تر، ولایت، سه مرتبه یا سه رکن دارد که عبارتند از اعقاد، شعار و عمل. به‌عنوان نمونه، از امام صادق«سلام‌الله‌علیه» سؤال کردند: ایمان چیست؟ آن حضرت در پاسخ فرمودند: «الْإِیمَانُ هُوَ الْإِقْرَارُ بِاللِّسَانِ وَ عَقْدٌ فِی الْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ» [16]

مرتبۀ اوّل، مرتبۀ زبانی یا شعار است. از این نظر وضع جامعۀ فعلی رضایت‌بخش است. همین که در مأذنه‌ها «اشهد ان علیًّا ولیّ الله» گفته می‌شود، نشانۀ حیات شعارهای تشیّع در ایران است. برگزاری مراسم شادی یا عزاداری مربوط به اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» نیز از دیگر مصادیق شعائر تشیّع است و بحمدالله در جامعۀ ما به آن اهمیّت داده می‌شود.

مرتبۀ دوّم، اعتقاد قلبی است. از حیث اعتقاد نیز جامعه در وضعیّت مطلوبی است. اعتقاد به اصول دین و اعتقاد به حقّانیّت و امامت اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم» در بین مردم وجود دارد. از این گذشته، محبّت مردم به معصومین«سلام‌الله‌علیهم» در سر حدّ عشق است. خدا رحمت کند آن کسانی که تشیّع را از نسلی به نسل بعد به ما رسانیده‌اند.

مرتبۀ سوّم، متابعت عملی از اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» است که متأسفانه در جامعه مطلوب نیست. خداوند متعال در قرآن کریم به صراحت مختصات شیعیان را بیان کرده و از جمله می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»[17]

بنابر تصریح روایات که در کتب شیعه[18] و نیز برخی کتب  اهل سنّت[19]، نقل شده، منظور از عبارت «خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»، شیعیان هستند. لذا قرآن کریم می‌فرماید: برترین افراد شیعیان هستند. شیعیان نیز کسانی هستند که علاوه بر شعار و اعتقاد قلبی، عمل صالح داشته باشند.

قرآن کریم خطاب به مؤمنین می‌فرماید: «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»[20]؛ اطاعت از خدا، اطاعت از پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» و اطاعت از اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» داشته باشید. یعنی در عمل مطیع ایشان باشید. خود مولا امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: مثل من نه، اما شباهت به من داشته باشید: «أَعِینُونِی‏ بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَاد»[21].

اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم» شیعۀ آلوده به گناه را شیعۀ حقیقی نمی‌دانند. این مطلب در روایاتی از قول معصومین«سلام‌الله‌علیهم» بیان شده است. [22] آن بزرگواران فرموده‌اند: کسی که فاسق و فاجر باشد،  یعنی کسی که متابعت عملی از قرآن و عترت نکند و بر طبق عقیده‌ای که به تشیّع دارد، عمل ننماید، شیعه نیست. امام باقر«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: «فَوَ اللَّهِ مَا شِیعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ»[23]؛ به خدا قسم، شیعۀ ما نیست، مگر کسی که تقوای الهی را رعایت کند و از خدا اطاعت نماید. آن امام بزرگوار در روایت دیگری می‌فرمایند: «فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مُطِیعاً لِلَّهِ تَنْفَعُهُ‏ وَلَایَتُنَا وَ مَنْ کَانَ مِنْکُمْ عَاصِیاً لِلَّهِ لَمْ تَنْفَعْهُ وَلَایَتُنَا»[24]؛ بر اساس این سخن نورانی، اساساً ولایت به افراد گناهکار که از خدا اطاعت نمی‌کنند، سودی نخواهد بخشید.    

خلاصۀ سخن اینکه، شیعه یعنی کسی که از سه رکن یا سه مرتبۀ ایمان؛ عقیده، زبان و عمل؛ برخوردار باشد و اگر یکی از سه رکن در او نباشد، ولایتش ناقص است. لذا قلعۀ محکم خداوند در روایت حضرت رضا«سلام‌الله‌علیه»: «وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»[25]، مشتمل بر عقیده، زبان و عمل است. یعنی ورود به آن قلعه و ایمنی از عذاب، با تحقّق این سه رکن میسّر خواهد شد. پس اگر کسی عمل نیکو نداشته نباشد، در حصن ولایت نیست و نمی‌تواند به قلعۀ محکم ولایت وارد شود. خواه‌ناخواه تجسّم عمل چنین کسی باعث می‌شود که در روز قیامت نتواند به زیر لوای حمد برود. در قیامت به افراد گناهکار خطاب می‌شود: «وَ امْتازُوا الْیَوْمَ‏ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ»[26]، و آنها را از صف اهل بهشت جدا می‌کنند. پناه بر خدا از شیعیانی که باید در قیامت به دنبال امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» به زیر لوای حمد بروند. اما در اثر گناه، از صف مؤمنین و بهشتیان اخراج می‌شوند. لوای حمد چیست؟ تجسّم ولایت در دنیا، لوای حمد در آخرت است. هر که در دنیا زیر پرچم ولایت باشد، در قیامت می‌تواند زیر لوای حمد برود. افراد مجرم و گناهکار، اگر بدون توبه از دنیا بروند، نمی‌توانند زیر لوای حمد جای گیرند. این افراد در دنیا زیر لوای ولایت نبوده‌اند و در قیامت زیر لوای حمد نخواهند بود.

لذا اینکه برخی شبهه وارد می‌کنند و می‌گویند: چگونه می‌شود کلمۀ «لااله‌الاالله» یا «ولایت»، حصن حصین خدا باشد و انسان را از عذاب الهی برهاند، با تفسیری که بیان شد، از نظر عقلی پاسخ داده می‌شود. یعنی «لااله‌الاالله» با آن چهار مرتبه، و همچنین «ولایت» با این سه مرتبه، واقعیّت پیدا می‌کنند و «توحید واقعی» یا «ولایت واقعی» می‌شوند و انسان با دستیابی به این توحید و ولایت، رستگار و سعادتمند خواهد شد.



[1]. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 135.

[2]. النحل، 99: «چرا که او را بر کسانى که ایمان آورده‏اند، و بر پروردگارشان توکل مى‏کنند، تسلطى نیست.»

[3]. النحل، 100: «تسلط او فقط بر کسانى است که وى را به سرپرستى برمى‏گیرند.»

[4]. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 135.

[5]. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 136.

[6]. الأعراف. 43

[7]. الاحتجاج، ج 2، ص 450؛ جهت اطّلاع از سایر مصادر روایت ر.ک: بحار الأنوار، ج 23، ص 106تا 152 و إحقاق الحق و إزهاق الباطل و ملحقّات آن، ج 9، ص 309 تا 375 و ... 

[8]. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 381.

[9]. شرف المصطفی، ج 3، ص 129؛ امالی المفید، ص 46.

[10]. الطبقات الکبری (ابن سعد)، ج 2، ص 188؛ ر.ک: تاریخ الطبری، ج 3، ص 193 و...

[11]. الطرائف، ج 2، ص 432.

[12]. یوسف، 106: «و بیشترشان به خدا ایمان نمى‏آورند جز اینکه [با او چیزى را] شریک مى‏گیرند.»

[13]. جاثیه، 23: «پس آیا دیدى کسى را که هوس خویش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانیده‏.»

[14]. یس، 60: «اى فرزندان آدم، مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید، زیرا وى دشمن آشکار شماست؟»

[15]. ر.ک: الکافی، ج 2، ص 27؛ نهج البلاغه، حکمت 227؛ الجعفریّات، ص 230؛ دعائم الاسلام، ج 1، ص 3؛ تحف العقول، ص 422.

[16]. الکافی، ج 2، ص 27.

[17]. بیّنة،7: «در حقیقت کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده‏اند، آنانند که بهترین آفریدگانند.»  

[18]. تفسیر القمی، ج‏، ص432؛ المحاسن، ج‏1، 171.

[19]. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج‏2، 459.

[20]. نساء، 59: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را [نیز] اطاعت کنید.»

[21]. نهج‌البلاغه، نامه 45.

[22]. ر.ک: الکافی، ج 2، ص 73 تا 76.

[23]. الکافی، ج‏2، ص74. 

[24]. الکافی، ج‏2، ص75.

[25]. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 135.

[26]. یس، 59: «و اى گناهکاران، امروز [از بى‏گناهان‏] جدا شوید.»