مباهله شیعه با وهابیت و اهل سنت ، مولوی ها ماموستا ها اگر جرات دارید تشریف بیارید.دفع شر جن و همزاد باطل السحر قوی و مجرب

گذاشتن لینک های وب دیگران به معنی تائیدآنها نیست کپی و انتشار مطالب با ذکرمنبع مجاز است و الا شرعاً حرام است( بجزمطالبی که درمورد حقانیت شیعه و گمراهی وهابیت و اهل سنت است )

مباهله شیعه با وهابیت و اهل سنت ، مولوی ها ماموستا ها اگر جرات دارید تشریف بیارید.دفع شر جن و همزاد باطل السحر قوی و مجرب

گذاشتن لینک های وب دیگران به معنی تائیدآنها نیست کپی و انتشار مطالب با ذکرمنبع مجاز است و الا شرعاً حرام است( بجزمطالبی که درمورد حقانیت شیعه و گمراهی وهابیت و اهل سنت است )

معرفت به مقام عظیم و بی نظیرحضرت زهراسلام الله علیها


بر مشام جان رسد بویی غریب از کوچه ها                  بوی سیلی، یاس نیلی، حمله ی آلوده ها

بوی گریه، خاک چادر، بغضی از جنس حسن              صبر حیدر،اشک زینب ،غنچه ای در شعله ها

آجرک الله یامولای یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف


شبهای فاطمیه، شبهای نورانی شدن به نوری است که پنهان است. نوری که هر که را دربرگرفت، رستگاری و فلاح کوچکترین نعمتی است که به وی داده شد!فاطمیه، جلسه درسی اختصاصی است آنها را که سودای مَحرم شدن به اسرار لیلة القدر در سر و دل دارند...

وقتی رب العالمین جل و علا می‌فرماید: و ما ادرئک ما لیلة‌القدر؟...

وقتی صادق آل الله علیه‌السلام در شرح انا انزلناه فی لیلة‌القدر، می‌فرماید: اللیلة؛ "فاطمة الزهراء" والقدر؛ "الله"؛ فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرک لیلة القدر، و انّما سمیّت فاطمة لانّ الخلق فطموا عن معرفتها ...

پس قلم مرا کجا راهی به شناخت حقیقت لولاک میتواند بود و باید اقرار کرد که؛ و ما ادرئک ما الفاطمة؟

اما از آنجا که اوست کوثر و اوست خیر کثیر و اوست باطن شب و روزها به شب بازمیگردند و یازده قرآن ناطق به لیلة القدر و اوست لیلة القدر و اوست مخزن امانات و اسرار الهی؛ پس غور من برای فهم معنای او (سلام الله علیها) منتج میشود به بهره مندی از برکات و فیوضات لیالی فاطمیه که لیالی قدرند!

از فاطمه سلام الله علیها نوشتن، قطره قطره آبهای عظیم ترین اقیانوس جهان هستی را چشیدن است؛ تازه اگر قابلیت فهم قطرات روشن شناختش، در جان ما باشد... پس بهتر آنکه از فاطمیه بگوییم و بنویسیم که گفتن و نوشتن از فاطمه سلام الله علیها کار من و ما نیست...

از فاطمیه بگوییم و بنویسیم که یکایک شبهایش، لیالی قدرند و ما در غفلت محض آنها را سپری کرده و از دست میدهیم.
رزق وروزی ماه وسال وعمرمان را ازحضرت بخواهیم

کم لطفی تا به کجا که مویه نکنیم غمهای حجتٌ علی حجج الله را؟

فاطمیه ازآن ِ خواص است و دلیلش عظمت آن بانوی بی قرینه است که سبب شده خلق از شناختش بریده و محروم گردند.

چنانچه حضرت صادق علیه السلام در چرایی زهراء نامیده شدن او فرمود: «خداوند او را از نور عظمت خود آفرید و هنگامی که نور عظمت پروردگار تابید، آسمان ها و زمین به نور او روشن شدند، دیدگان فرشتگان بسته شد و آنان در مقابل پروردگار به سجده افتادند و گفتند: ای خدای ما، این نور چیست؟ وحی آمد که: این نوری است از نور من، آن را در آسمانم جای داده از عظمتم آفریدم، آن را از صلب یکی از پیامبرانم بیرون خواهم آورد و بر تمامی پیامبران برتری خواهم بخشید و از آن نور، امامانی را پدید می آورم که فرمان مرا به پای دارند و به حق من رهنمون باشند آنان را پس از پایان یافتن وحی خودم جانشینان خویش روی زمین قرار میدهم.»

فاطمیه از آن ِ خواص است؛ نشان بدان نشان که رسول الله فرمود:« مهریه زهرا سلام الله علیها در آسمان، خمس زمین است هر کس روی زمین راه رود و نسبت به او و فرزندانش کینه داشته باشد، تا روز قیامت به صورت حرام، بر آن راه رفته است

می‌خواهم از شبهایی بگویم که از آن ِ خواص است ، آنها که جهد کرده اند و قابلیت و اهلیت مَحرم شدن به شبهای استثنائی و بی بدیل فاطمیه را یافته اند. شبهایی که تکرار ناپذیرند.
و آله روایتش کرده‌اند ؛ اذیت او در تمام حالات اذیت مستقیم رسول الله است و موجبات غضب پروردگار و رضایتش ، رضای رسول الله است و اسباب رضای رب العالمین.

لیالی فاطمیه، شبهای اندیشیدن در این معناست که؛ نبوت هیچ پیامبری تکمیل نشد مگر به فضیلت و محبت فاطمه زهرا سلام الله علیها اقرار نمود ...

او مستور است، پنهان و پیدا! پیدا و پنهان! پیدای ناپیدا! پنهان است هم قبرش و هم قدرش.

نور چشم حضرت یس صلی الله علیه و آله است؛ همتای نماز که نور چشم نبی مکرم صلی الله علیه و آله است...

بوی بهشت می وزد در شبهای فاطمیه، از سمت مزار ناپیدای او... عطر جنت الماوی می آید در لیالی حزن و معرفت و اندوه فاطمیه، از جانب عنایات قدسی پیدای او. عطر یاسی که کبود شد...

بهشت احمدی صلی الله علیه و آله بود، آنکه این شبها برای اوست ... و تمام شب ها را باطن و مفهوم اوست.

بهشتی که مداوم، پیامبر دلتنگش میشد و بر دستهایش بوسه میزد و چونان گلی او را می بویید تا دلتنگی هایش برای خدا کم شود و خاطره پرجبرائیل و سیب بهشتی را مرور کند به تماشای رخساره ی زهرای مرضیه سلام الله علیها ...

شبهای در گذر شبهای اندیشیدن در این معناست ؛ او که نور خداست... آفریده شده به فرموده معصوم علیه السلام از نور عظمت الله تعالی؛ چگونه است این عظمت و شکوه را ، این عطیه بزرگ الهی را قصد جان نمودند و جهان را از داشتنش محروم ابدی کردند ؟

اینجاست که آیه «ما لکم لاترجون لله وقاراً / نوح / ۱۳» در جان جهان طوفان میکند و دریای وجود را متلاطم و آشفته میسازد...

فاطمیه از آن خواص است...بهشتی است ناپیدا در قلب سالهایی که میگذرند و انسان غافل از عظمت و شکوه لیالی قدسی و شریف دو دهه ی نورانی و پربرکت آن است ...

فاطمیه، گوشه ای از پرده های اسرار امیرالمومنین علیه السلام را کنار میزند و ذره ای از تنهایی عجیب و غریب و بزرگش را نشان میدهد.

عالم اهل سنتی که شیعه شد. استاد عبد المنعم حسن سودانی


استاد عبد المنعم حسن سودانیکه به مذهب شیعه هدایت شد:


این عالم اهل سنت با مطالعات فراوان در تاریخ و حدیث, به حقانیت مذهب اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ پی برده و با رها کردن مذهب خود, تشیع را انتخاب می کند.

او در توصیف و وجه نام گذاری کتابش, بنور فاطمه اهتدیت می گوید:« هر انسانی در اندرون خود نوری را احساس می کند که راهنمای به حق است, ولی هواهای نفسانی و پیروی ازگمان بر آن نور پرده می اندازد, لذا انسان نیازمند تذکر و بیداری است و فاطمه ـ علیها السّلام ـ اصل آن نور است. من آن نور را دائماً در وجود خود احساس می کنم...»

او نیز دربارة نظریه عدالت صحابه می گوید:

« عدالت صحابه نظریه ای است که اهل سنت در مقابل عصمت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ جعل نمودند, و چقدر بین این دو فرق است. عصمت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ حقیقتی است قرآنی و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز بر آن تأکید دارد و در واقع نیز تحقق پیدا کرده است. اماع نظریه عدالت صحابه, مخالف قرآن کریم است. همان گونه که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز تصریح به خلاف آن نموده است,  بلکه خود صحابه به بدعت هایی که در زمان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و نیز بعد از آن ایجاد کردند, اقرار نمودند.»

و نیز می فرماید:
« من در وجود خود چیزی می یابم و احساس می کنم, که نمی توانم توصیفش کنم. ولی نهایت تعبیری که می توانم از آن داشته باشم این که:
هر روز احساس می کنم که به جهت تمسک به ولای اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ در خود قرب بیشتری به خداوند متعال پیدا کرده ام, و هر چه در کلمات آنان بیشتر تدبر می کنم معرفت و یقینم به دین بیشتر می شود. معتقدم اگر تشیع نبود, از اسلام خبری نبود. و هر گاه در صدد تطبیق و پیاده کردن تعلیمات اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ در خود بر می آیم, لذت ایمان و لطافت یقین را در خود احساس می کنم.و هنگامی که دعاهای مبارکی را که از طریق اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ رسیده و در هیچ مذهبی یافت نمی شود, قرائت می کنم, شیرینی مناجات پروردگار را می چشم...»

هدایت شده+مستبصر+شیعه شده