مباهله شیعه با وهابیت و اهل سنت ، مولوی ها ماموستا ها اگر جرات دارید تشریف بیارید.دفع شر جن و همزاد باطل السحر قوی و مجرب

گذاشتن لینک های وب دیگران به معنی تائیدآنها نیست کپی و انتشار مطالب با ذکرمنبع مجاز است و الا شرعاً حرام است( بجزمطالبی که درمورد حقانیت شیعه و گمراهی وهابیت و اهل سنت است )

مباهله شیعه با وهابیت و اهل سنت ، مولوی ها ماموستا ها اگر جرات دارید تشریف بیارید.دفع شر جن و همزاد باطل السحر قوی و مجرب

گذاشتن لینک های وب دیگران به معنی تائیدآنها نیست کپی و انتشار مطالب با ذکرمنبع مجاز است و الا شرعاً حرام است( بجزمطالبی که درمورد حقانیت شیعه و گمراهی وهابیت و اهل سنت است )

ما شیعیان یک بار سرمان کلاه رفت.برای غدیر ...


روز عاشورایی، مرحوم شیخ مرتضی انصاری (رحمت الله علیه) جلوی در ورودی صحن مطهر امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) ایستاده بود و از دسته جات سینه زنی استقبال می کرد و در کنار او، أفندی که از طرف حکومت عثمانی حاکم عراق بود، ایستاده بود.

أفندی از شیخ انصاری پرسید ای شیخ، هم ما قبول داریم که حسین بن علی (علیه السلام) مظلوم شهید شده و یزید انسان پست و خونخواری بود و ما هم در عزای آن بزگوار غمگین هستیم، اما پرسش من این است که این مراسم یعنی چه؟
سینه زنی، زنجیرزنی، دسته راه انداختن، گِل به سر مالیدن و ...، اینها چه هدفی را دنبال می کنند؟!
مرحوم شیخ انصاری فرمودند سِرّ مطلب این است که ما شیعیان یک بار سرمان کلاه رفت و با این مراسم تلاش می کنیم دوباره چنین نشود.

أفندی پرسید یعنی چه؟!

شیخ انصاری فرمود در جریان غدیر، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در برابر صد هزار نفر، علی (علیه السلام) را با صراحت به وصایت خود برگزید و شما انکار کردید و گفتید غدیر نبوده یا اگر بوده چیز مهمی نبوده است، فقط سفارش به دوستی با علی (علیه السلام) بوده است.

اشکال از ما بود که ما عید غدیر خم را با سر و صدا و شعار، بزرگ نداشتیم و این چنین شد.
ترسیدیم که اگر عاشورا را هم بزرگ نشماریم و با شعار و تظاهر برگزار نکنیم، شما انکار کنید و بگویید اصلا حسین (علیه السلام) شهید نشد یا حسین (علیه السلام) را راهزنان میان راه کشتند و یزید (لعنت الله علیه) انسان با تقوایی است.
-----

منبع: صد نکته از هزاران، آیت الله حاج شیخ علی رضائی تهران




نظر ایت الله وحید خراسانی در مورد کاروانهای غدیر:

هر کسیکه منکر ولایت امیرالمومنین علیه السلام در روز غدیر باشد در آخرت با کفار و مشرکین در قیامت مبعوث میشود

جموع اخبار صحیحه و متواتره این است که سنی، یهودی، مسیحی، بودائی و زرتشتی  و هر کسیکه منکر ولایت امیرالمومنین علیه السلام در روز غدیر باشد در آخرت با کفار و مشرکین در قیامت مبعوث میشود:

هر کسی که به ولایت یکی از ائمه از امیرالمومنین  تا امام زمان صلوات الله علیهم شک کند و یا با دست و یا زبان و یا قلم فضایل و کرامات و محبت و ولایت او را انکار کند اگر بدونه توبه بمیرد در جرگه ابوسفیان، ابولهب، فرعون، نمرود، عایشه، معاویه در قیامت محشور خواهد شد:

به سند صحیح در اصول اولیه از روایات چهارصد گانه شیعی در کتاب جابر نقل شده است:


امام باقر علیه السلام فرمودند:  رسول الله صلى الله علیه وآله فرمودند:

التارکون ولایة علی، المنکرون لفضله، المظاهرون أعداءه، خارجون من الاسلام من مات منهم على ذلک:

ترجمه:
کسانیکه ولایت امیرالمومنین علیه السلام را ترک کنند، و یا منکر یکی از فضائل و مناقب و معجزات او باشد، و یا مخالفین و دشمنان او را با قلم و یا دست و زبان یاری کند همگی از اسلام خارج هستند اگر در این حال قبض روح شوند

مصادر:
الأصول الستة عشر من الأصول الأولیة - الصفحة ٢١٦.
المحاسن - أحمد بن محمد بن خالد البرقی - ج ١ - الصفحة ١٨٦.
مستدرکات علم رجال الحدیث - الشیخ علی النمازی الشاهرودی - ج ٨ - الصفحة ٥٦٨.
بحار الأنوار - العلامة المجلسی - ج ٦٩ - الصفحة ١٣٤.
الإمام علی بن أبی طالب علیه السلام - أحمد الرحمانی الهمدانی - الصفحة ١٨٧.
جامع أحادیث الشیعة - السید البروجردی - ج ٢٦ - الصفحة ٤٣

کلیپ بسیار جذاب و تاثیر گذار (حسرت) کوتاهی در خدمت به امام زمان و محرومیت از برکات عجیب اینکار


با سلام هرکسی یه ذره امام زمانش را دوست داره این کلیپها را ببینه و منتشر کنه تا جایی که میشه  به هر شکل میتونید تا خدمتی به امام بکنید و نام خود را جزءخدمتگذارن حضرت قرار بدید


حسرت1 (کوتاهی در خدمت به امام زمان و محرومیت از برکات عجیب اینکار)



قسمت دوم  کلیپ حسرت:


قسمت سوم به :



لطف و کرامت عجیب امیرالمومنین به خادمان مجلس غدیر مشهد_معاونیان



سخنان جذاب، مهم و سوزناک سید حسن احمدی در مورد مظلومیت غدیر.حتماببینید:


نذر مجرب غدیر،اینطوری خیلی سریع حاجت بگیرید،اگر از اصل مال تون نمیدید از سهم امام خرج غدیر کنید



شما هم این کلیپ ها رابه هر شکل میتونید منتشر کنید

بقیه کلیپها در این ادرس هست  حتما ببینید:   https://www.namasha.com/channel6638540240



تبلیغ غدیر با تغییر عکس پروفایل + پوستر هائی برای غدیر، کمترین کاری که میشه برای اول مظلوم عالم انجام داد. بیاید خادم بشیم


سری دوم : تبلیغ غدیر با تغییر عکس پروفایل ( کلی عکس نوشته و تصویر جالب )


شما به عشق علی حاضرید چه کار کنید در آستانه عید غدیر؟


بیایید غدیر را به روش امیرالمؤمنین(ع) جشن بگیریم


نماینده امیر المومنین ، طرماح و برخورد شجاعانه او با معاویه در کاخ آن ملعون

منکه لذت بردم از متن زیر  شما رو نمیدونم»

براى امیر المومنین علیه السلام نامه‏ اى از معاویه رسید

حضرت مهر نامه را شکست و قرائت کرد : " از طرف امیر المومنین و خلیفة‏ المسلمین ، معاویه بن ابى سفیان براى على :‏

اى‏ على !
در جنگ جمل هر چه خواستى با ام المومنین‏ : عایشه و اصحاب رسول خدا : طلحه و زبیر کردى‏ اکنون مهیاى جنگ باش "

حضرت جواب نامه را اینگونه نوشت : از طرف عبدالله،
تو به ریاست‏ مى نازى و من به بندگى خداوند من آماده جنگ‏ هستم به همان نشان که " انا قاتل جدک و عمک و خالک : من همان قاتل پدربزرگ و عمو و دایى تو هستم "

سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش که در محضرش بودند ، پرسید : کیست که‏ این نامه را به شام ببرد ؟
کسى جواب نداد
دوباره حضرت سوالش را تکرار فرمود و این بار طرماح از میان جمعیت برخاست و عرض کرد : على‏ جان ! من حاضرم‏ حضرت ضمن اینکه او را از متن‏ تند نامه آگاه کرد ، فرمود :

طرماح !
به شام که‏ رفتى مواظب آبروى على باش‏ طرماح گفت : سمعاً و طاعة‏ً آنگاه نامه را گرفت و بسوى شام حرکت کرد

معاویه در باغ قصرش بود که عمرو عاص خبر رسیدن‏ یکى از شاگردان على را به او رساند

معاویه‏ فورا دستور داد که بساطى رنگین پهن کنند تا شکوه آن طرماح را تحت تاثیر قرار بدهد و او را به لکنت بیندازد دستور انجام شد

طرماح وقتى‏ وارد شد و آن فرشهاى رنگین و بساط مفصل را دید ، بى اعتناء با همان کفشهاى خاک آلوده اش قدمها را بر فرشها گذاشت ، خود را به معاویه رساند و همانطور که او بر مسندش لمیده بود ، طرماح نیز لم داد و پاهایش را دراز کرد

اطرافیان معاویه‏ به طرماح اعتراض کردند که " پاهایت را جمع کن " اما او گفت : تا آن مردک ( معاویه ) پاهایش را جمع نکند ، من هم پاهایم را جمع نخواهم کرد

عمرو عاص به معاویه در گوشى گفت : این مردى‏ بیابانیست و کافیست که تو سر کیسه ات را کمى شل‏ کنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض کند

معاویه ضمن اینکه دستور داد تا سى هزار درهم‏ پیش طرماح بگذارند ، از او پرسید : از نزد که‏ به خدمت که آمده اى ؟

طرماح گفت : از طرف خلیفه‏ برحق ، اسدالله ، عین الله ، اذن الله ، وجه‏ الله ، امیر المومنین على بن ابیطالب نامه اى‏ دارم براى امیر زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن ، معاویة بن ابى سفیان‏

معاویه ناراحت از اینکه‏ سى هزار درهم نیز نتوانسته است که این شاگرد على علیه السلام را ساکت کند ، گفت : نامه را بده ببینم

، طرماح گفت : روى پاهایت مى ایستى ، دو دستت را دراز میکنى تا من نامه على علیه‏ السلام را ببوسم و به تو بدهم‏

معاویه گفت : نامه‏ را به عمرو عاص بده‏

طرماح گفت : امیرى که ظالم‏ است ، وزیرش هم خائن است و من نامه را به خائنى‏ چون او نمیدهم‏

معاویه گفت : نامه را به یزید بده‏

طرماح گفت : ما دل خوشى از شیطان نداریم‏ چه رسد به بچه اش‏

معاویه پرسید : پس چه کنیم ؟

طرماح گفت : همانکه گفتم‏

بالاخره معاویه نامه‏ را گرفت و خواند بعد هم با ناراحتى تمام کاتبانش‏ را احضار کرد تا جواب نامه را اینگونه بنویسد " على ! عده لشکریان من به عدد ستارگان آسمان‏ است‏ مهیاى نبرد باش "

طرماح برخاست و گفت : من خودم جواب نامه ات را مى دهم‏:
على علیه‏ السلام خود به تنهایى خورشیدیست که ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت‏ سپس خواست برود که

معاویه گفت " طرماح ! سى هزار درهمت را بردار و سپس برو "

اما طرماح بى اعتناء به‏ حرف معاویه و بدون خداحافظى راه کوفه را در پیش‏ گرفت‏

معاویه رو به عمرو عاص کرد و گفت : حاضرم‏ تمام ثروتم را بدهم تا یکى از شما به اندازه‏ یکساعتى که این مرد از على طرفدارى کرد ، از من‏ طرفدارى کند

عمرو عاص گفت : بخدا اگر على به‏ شام بیاید ، من که عمرو عاصم نمازم را پشت سر او میخوانم اما غذایم را سر سفره تو میخورم

منبع : کتاب الأختصاص

کپی این متن به هر شکل ثواب داره و باعث خوشحالی امام زمان و  بنده میشه

دلایل قرآنی و عقلی و روائی امام حسن علیه السلام برای صلح و آتش بس با معاویه

با سلام و عرض ادب میلاد امام مجتبی را به امام زمان صلوات اللهعلیه و همه شیعیان و محبین تبریک میگم.


دلیل آتش بس امام حسن علیه السلام همان دلیل جدش رسول خداست که صحابه قصد داشتند پیمبر صلی الله علیه و آله را در مکه بکشند پس حضرت به غار گریخت:

علت آتش بس امام مجتبی علیه السلام همان علت صبر امیرالمومنین علیه السلام در برابر عمر بود که میخواست اهل بیت علیهم السلام به بهانه علی علیه السلام بکشد:

استدلال قرآنی و عقلی و روائی امام حسن علیه السلام برای آتش بس با معاویه:

اگر حضرت صاحب عج قبل از موعد مقرر بین مردم ظاهر شود مردم او رها + و طواغیت او را میکشند:

اگر مردم گرد اهل بیت علیهم السلام جمع شوند زندگی دنیا و آخرت آنها تامین خواهد شد و در زمین دیگر هیچ فقیر و یا کافری نخواهد بود:

وضع اقتصاد و فرهنگ و سیاست کشورهای اسلامی اسف بار است چون عالم حقیقی خانه نشین و نادانها امیر و حاکم و وزیر و وکیل هستند:

امثال معاویه بخاطر خریت مردم در حکومت طمع می‌کنند.

حکومت های فاسد سبب کفر و بی دینی مردم می‌شوند.

امام حسن علیه السلام اگر با معاویه آتش بس نمیکرد مردم حضرت را میکشتند:

حسین بن قیس میگوید:
امام حسن علیه السلام بعد از آتش بس وقتی مردم بسوی معاویه رفتند به منبر رفت و فرمود: ایها الناس،

معاویه خیال میکند من او مستحق خلافت رسول خدا میدانم امام خودم را مستحق ندانستم، اما او به خدا قسم دروغ میگوید
خداوند در قرآنش و رسول خدا صی الله علیه و آله در سنتش فرمودند ما خلافت متعلق به ما اهل بیت علیهم السلام است!
ای مردم،

اگر بسوی من می آمدید و بیعت نمی شکستید و مرا اطاعت و نصرت میکردید از آسمان برای شما باران و از زمین گنجهای آنرا بیرون می آوردم، و معاویه نیز در حکومت خداوند طمع نمیکرد

رسول الله صلى الله علیه وآله فرمودند:
هرگز شخصی حکومت را به عهده نمیگرد و شخصی عالم تر از او در امت باشد الا اینکه اوضاع اقتصادی و دینی مردم بدتر میشود تا آنجا که مردم دین خدا را نیز رها خواهند کرد و گوساله پرست میشوند

سپس حضرت فرمودند:
فقد ترک بنو إسرائیل هارون وعکفوا على العجل وهم یعلمون أن هارون خلیفة موسی، وقد ترکت الأمة علیا وقد سمعوا رسول الله یقول لعلی: أنت منی بمنزلة هارون من موسى غیر النبوة فلا نبی بعدی. ترجمه:
بنی اسرائیل هارون خلیفه موسی را بخاطر گوساله پرستی ترک کردند در صورتیکه یقین داشتند هارون خلیفه موسی است

امت محمد صلی الله علیه و آله نیز خلیفه او را مانند بنی اسرائیل ترک کردند با اینکه میدانستند محمد صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرموده بود:
نسبت تو به من مانند نسبت هارون به موسی است الا اینکه بعد از من پیمبری نمی آید!
پس شما امت محمد صلی الله علیه و آله نیز ما اهل بیت علیهم السلام را مانند بنی اسرائیل رهاکردید، و دنبال گوساله پرستی یعنی ابوبکر و عمر و معاویه رفتید

سپس حضرت فرمودند:
وقد هرب رسول الله من قومه وهو یدعوهم إلى الله حتى فر إلى الغار، ولو وجد علیهم أعوانا ما هرب، ولو وجدت أعوانا ما بایعتک یا معاویة:
ترجمه:
بدرستیکه پیمبر بخاطر بسب خوف از قتل از دست قوم خودش به غار فرار کرد، و اگر یار و یاور داشت فرار نمیکرد و من نیز اگر یاور داشتم با تو ای معاویه آتش بس نمیکردم

برای همین قرآن داستان هارون را بیان میکند که بنی اسرائیل او را رها کردند و او نیز بدونه یاور مستضعف شد تا جاییکه حتی نقشه قتل هارون را کشیدند

قریش نیز میخواست پیمبر صلی الله علیه و اله را بکشد پس وقتی حضرت بی یاور شد از مکه فرار کرد، و شما نیز مرا مانند او بی یاور رها کردید، و قصد کشتن مرا داشتید و با معاویه بیعت کردید


ایها الناس، غیر از من و برادرم حسین علیهم السلام کسی در زمین جدش محمد و پدرش علی وصی محمد علیهم السلام نیست،
پس از خدا بترسید و بعد از این همه استدلال عقلی و قرآنی و روایی ما را رها نکنید که فتنه های سیاه معاویه شما را هلاک خواهد کرد

الأمالی - الشیخ الطوسی - الصفحة ٥٦٧
کتاب سلیم بن قیس - تحقیق محمد باقر الأنصاری - الصفحة ٤٥٩.
الاحتجاج - الشیخ الطبرسی - ج ٢ - الصفحة ٨
العدد القویة - علی بن یوسف الحلی - الصفحة ٥٢.
الدر النظیم - إبن حاتم العاملی - الصفحة ٥٠١.
قادتنا کیف نعرفهم - المرجعیة الشیعیة السید محمد هادی الحسینی المیلانی - ج ٣ - الصفحة ٥٢١.

+++


عکس پروفایل میلاد امام حسن مجتبی:


مذمت بایزید بسطامی توسط امام جواد علیه السلام و نشان دادن معجزه های خود به او در خردسالی به اعتراف عالم بزرگ اهل سنت

مذمت بایزید بسطامی توسط امام جواد علیه السلام و نشان دادن معجزه های خود به او در خردسالی به اعتراف حافظ ابو نعیم عالم بزرگ اهل تسنن با تصویر کتاب

شیخ حر عاملی رضوان الله علیه نوشته است:
ابو نعیم اصفهانی از علمای سنی (صوفی) در کتاب «حلیة الاولیاء» که من این روایت را به خط بعضی از شیعیان به نقل از او (ابو نعیم) یافته ام می گوید:

بایزید بسطامی به رسم حکایت، اظهار داشت: از بسطام به قصد حج خانه ی خدا، بیرون آمدم؛ گذرم به سرزمین شام، افتاد و به شهر دمشق، رسیدم؛
وقتی در آن منطقه که بسان دره، از همه طرف در محاصره ی کوه هاست، به راه خود می رفتم، داخل یک روستا شدم و تلی از خاک، در برابر خود دیدم که کودکی تقریبا چهار ساله، بر روی آن سر گرم خاکبازی بود.
با خود گفتم: اگر به این کودک سلام کنم، چه بسا معرفت لازم، نسبت به سلام را نداشته باشد و اگر سلام را ترک نمایم، در انجام وظیفه ی واجب خود، کوتاهی کرده ام و بالاخره تصمیم گرفتم سلام کنم و به او سلام دادم؛
پس کودک سرش را به طرف من بلند کرد و گفت: سوگند به آن کسی که آسمان را برافراشت و زمین را بگسترانید، هرگاه خدای متعال فرمان به دادن جواب سلام نداده بود، جواب سلامت را نمی دادم؛ کار مرا و مرا به خاطر کمی سن و سالم، کوچک شمردی! سلام و رحمت و برکات و تحیات و رضوان خدا بر تو باد!
سپس افزود: راست گفت خدای متعال که «هر گاه به شما تحیت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید.» و سکوت کرد؛
ولی من دنباله ی آیه را خواندم که: «یا (حداقل) به همان گونه پاسخ گویید.»، او گفت: این ذیل این آیه، کار تقصیر کاری امثال شماست.
پس دانستم که او کسی است که قطب و محور عالم و مورد تایید و حمایت الهی است؛ در همین حال رو کرد به من و گفت: ای ابا یزید! چه کاری تو را از زادگاهت بسطام، به شام کشانیده است؟ عرض کردم:
سرور من! آهنگ خانه ی خدا دارم – تا اینکه راوی گفت: – بایزید گفت: سپس آن کودک برخاست و به من فرمود: آیا وضو داری؟ عرض کردم: نه؛ فرمود: با من بیا؛ حدود ده قدم، پشت سرش رفتم که رودخانه ای، بزرگتر از فرات را در برابر خود دیدم؛ حضرت نشست، من هم نشستم و به نیکوترین وجهی، وضو ساخت؛ من نیز وضو گرفتم؛
ناگهان کاروانی را در حال عبور مشاهده کردم؛ خود را به یکی از کاروانیان رساندم و پرسیدم: این رودخانه، کدام است؟ و او جواب داد: رود جیحون پس من ساکت ماندم.
سپس آن کودک، به من فرمود: برخیز و من، با او بلند شدم و همراهش به راه افتادم و حدود بیست قدم با وی رفتم که ناگهان به رودخانه ای بزرگتر از فرات و جیحون رسیدیم و او به من فرمود: بنشین؛ من هم نشستم؛ مردمی، سواره بر من گذشتند و از آنها پرسیدم: اینجا کجاست؟ آنها گفتند: این رودخانه ی «نیل» در سرزمین مصر است و میان تو و شهر مصر،
یک فرسنگ یا کمتر فاصله است؛ و کاروان رفت. بیشتر از ساعتی نگذشت که همراه و هم سفرم باز آمد و به من فرمود: برخیز که رخصت یافتیم؛ برخاستم و حدود بیست گام با او، راه سپردم که به هنگام غروب خورشید به نخلستان بزرگی رسیده، به استراحت پرداختیم؛
طولی نکشید که برخاست و فرمود: راه بیفت و اندکی پشت سرش رفتم که خودمان را در کعبه یافتم و… از کلید دار کعبه پرسیدم (این آقا کیست)؟
در جوابم گفت: این آقا و مولایم، امام جواد علیه السلام است. گفتم: خدای متعال بهتر (از هر کسی) می داند، رسالت های خود را در کجا قرار دهد.

اثبات الهداة، جلد ۴، صفحه ۴۱۰-۴۱۱

اسکن روایت:
http://l1l.ir/1hyn
پوستر:
http://l1l.ir/1hyo

+++
پی نوشت: البته متاسفانه بایزید بسطامی با دیدن این معجزات و اعتراف بر بزرگی امام به راه راست هدایت نشد و بر مسلک باطل تصوف که در مقابل مکتب اهل بیت بود باقی ماند تا جایی که به گواه تاریخ (مراجعه شود به حدیقة الشیعة) به جعفر کذاب خدمت کرد.

قطره ای از معجزات و علامت امامت الهی امام جواد علیه السلام تصرف امام در حیوانات و جمادات و اطاعت آنها از حضرت جوادالائمه


قطره ای از معجزات و علامت امامت الهی امام جواد علیه السلام
عمار بن زید میگوید: به حضرت جواد علیه السلام گفتم: علامت امام چیست
فرمودند: اینگونه معجزه کند:
پس دست بر صخره ای گذاشت و انگشتانش مانند آب در آن فرو رفت.
و آهن مانند موم در دستش نرم بود، و با انگشترش سنگ را مُهر میکرد

و وقتی صحبت میکرد از دهانش نوری ساطع بود، و از سر مبارکش نوری به آسمان میرفت، و میفرمود:
خداوند مانند سلیمان به ما زبان پرندگان را آموخته، و علم هر چیزی را عطا فرموده!

و با دست به سر حیوانی زد و فرمود: بگو لا إله إلا الله وحده لا شریک له
پس آن نیز گفت: لا إله إلا الله وحده لا شریک له

و دست روی منبر گذاشت پس منبر برگ داد، و میوه های مختلف از آن روید،
و به حیوانات دستور میداد، و آنها اطاعت میکردند و به زبان فصیح پاسخ میدادند

و فرمودند: قدرت و علامت امامت این است!

منبع. نوادر المعجزات ۱۸۱و ١٨٢.
+++

قطره ای از معجرات دست الهی مولانا امام جواد علیه السلام:

عجب کشید دست جواد به زنجیر جان مرا،…. إبراهیم بن سعید میگوید:
امام جواد علیهم السلام را دیدم که پرنده ای سیاه رنگ در نزدش بود
پس بر آن پرنده دستی کشیدند و رنگش تبدیل به زرد شد،
سپس دوباره بر آن دستی کشیدند و قرمز شد،
و باز حضرت باز بر آن پرنده دستی کشیدند و رنگش سیاه شد،
سپس فرمودند: ای پسر سعید، این - یکی - از آیات امام زمان شماست

پس گفتم: من دیدم که پدر شما نیز همین کار را انجام داد، (و خداوند شما آل محمد را از سلاله همدیگر قرار داده است)
پس حضرت دست خود را به زمین زدند، و از خاک سکهای طلا بیرون ریخت!

سپس فرمودند: عجب از شما که در سرزمینتان مردم فکر میکنند که امام آل محمد علیهم السلام محتاج مال مردم است؟
پس به آنها بگو:
تمام گنجهای زمین در دست امام است.

منبع نوادر المعجزات ١٨٠.


+++

.عجب کشید دست جواد به زنجیر جان مرا،
.رسید نفس به شماره و به لب رساند جان مرا!

.جواد همان زاده و پور رضاست و حرمش،
.طلب کند مرا هر دم و افسار ربوده مرا!

وحشی کربلایی