مباهله شیعه با وهابیت و اهل سنت ، مولوی ها ماموستا ها اگر جرات دارید تشریف بیارید.دفع شر جن و همزاد باطل السحر قوی و مجرب

گذاشتن لینک های وب دیگران به معنی تائیدآنها نیست کپی و انتشار مطالب با ذکرمنبع مجاز است و الا شرعاً حرام است( بجزمطالبی که درمورد حقانیت شیعه و گمراهی وهابیت و اهل سنت است )

مباهله شیعه با وهابیت و اهل سنت ، مولوی ها ماموستا ها اگر جرات دارید تشریف بیارید.دفع شر جن و همزاد باطل السحر قوی و مجرب

گذاشتن لینک های وب دیگران به معنی تائیدآنها نیست کپی و انتشار مطالب با ذکرمنبع مجاز است و الا شرعاً حرام است( بجزمطالبی که درمورد حقانیت شیعه و گمراهی وهابیت و اهل سنت است )

حکایتهای پندآموز. جزای کار خیر، صدقه و نجات فرزند از مرگ

خیر در برابر خیر


از امام رضا (علیه السلام) روایت شده است که در بنی اسرائیل قحطی شدید پی در پی اتفاق افتاد. زنی بیش از یک لقمه نان نداشت، آنرا در دهان گذاشت تا بخورد، فقیری فریاد زد ای کنیز خدا، وای از گرسنگی.

زن گفت در چنین زمان سختی، صدقه دادن روا است. لقمه را از دهان بیرون آورد و به فقیر داد. زن، فرزندی کوچک داشت که در صحرا هیزم جمع می‌کرد، گرگی رسید و طفل صغیر را با خود برداشت و برد، مادر به دنبال گرگ دوید. خداوند جبرئیل را مأمور نجات طفل فرمود.

جبرئیل پسربچه را از دهان گرگ گرفت و به سوی مادرش انداخت و به مادر گفت ای کنیز خدا، آیا از نجات فرزندت راضی شدی؟ لقمه ای در برابر لقمه ای.

ثواب الاعمال، صفحه ۱۲۶

اللهم عجل لولیک الفرج

توصیه حضرت جواد الائمه در مورد برتری طواف به نیابت از حضرت زهرا نسبت به دیگر معصومین صلوات الله علیهم

علی بن مهزیار از موسی بن قاسم نقل کرد که گفت: به حضرت ابو جعفر ثانی [جوادالائمه] صلوات الله علیه عرض کردم: من تصمیم داشتم از طرف شما و پدرت طواف کنم ولی به من گفته شد: نباید از طرف امامان طواف شود!
فرمود: هر چه برایت مقدور بود طواف کن. این کار جایز است.
پس از سه سال عرض کردم: من در مورد طواف از طرف شما و پدرتان اجازه خواستم، شما هم اجازه فرمودید. هر چه توانستم به نیابت شما طواف کردم و بعد در قلبم چیزی خطور کرد که به آن عمل کردم.
فرمود: چه چیزی خطور کرد؟
گفتم: یک روز از جانب پیامبر صلی الله علیه و اله طواف کردم؛ سه مرتبه فرمود: صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم.
روز دوم از جانب امیر المؤمنین علیه السلام، روز سوم از طرف امام حسن علیه السلام، روز چهارم از طرف امام حسین علیه السلام و روز پنجم از طرف علی بن الحسین علیهما السلام و روز ششم از طرف حضرت باقر علیه السلام، روز هفتم از طرف جعفر بن محمّد علیهما السلام و روز هشتم از طرف پدربزرگت حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام و روز نهم از طرف پدرت حضرت رضا علیه السلام و روز دهم از طرف شما. اینها پیشوایانی هستند که معتقد به ولایت آنهایم.
فرمود: در این صورت اعتقادی داری که خداوند جز چنین اعتقادی را از بندگان خود نمی پذیرد.
عرض کردم: گاهی به نیابت (ازطرف مادرت ) فاطمه زهرا سلام الله علیها طواف می‌کنم و گاهی نمی کنم.
فرمود: هر چه می‌توانی از جانب آن جناب بیشتر طواف نما که این کار بهترین عملی است که انجام می‌دهی، ان شاء الله.

منابع :کافی،ج ۴،ص ۳۱۴  و  بحارالانوار،ج۵۰،ص۱۱۴،ح۱۵

نمونه اى از برخورد #اهل بیت علیهم السلام با بیماری ها و استفاده از وسایل مادی برای رفع آنها و لطف و عنایت امام حسن مجتبی

نمونه اى  از برخورد #اهل بیت علیهم السلام با بیماری ها و استفاده از وسایل مادی برای رفع آنها

یک سال امام حسن #مجتبی علیه السلام با پای پیاده به سوی #مکه حرکت کرد. در بین راه پاهای مبارکش ورم نمود. یکی از همراهان گفت: مقداری از راه را سوار شوید تا این #ورم خوب شود. حضرت فرمود: هرگز سوار نمی شوم، ولی وقتی به اولین منزل رسیدیم، شخص #سیاه پوستی را که روغنی به همراه دارد می بینی. آن #روغن را از او خریداری کن تا ورم پایم را با آن معالجه کنم. او گفت: ما در پیش روی خود محلی را که چنین روغنی در آن جا به فروش برسد سراغ نداریم!؟ حضرت فرمود: همان است که گفتم.
مقداری که راه را رفتند شخص سیاهی پیدا شد، #امام به آن همراه گفت:
آن که می گفتم، آن جاست، برو و روغن را بخر و پول آن را پرداخت کن. او رفت تا روغن را بخرد. شخص سیاه پوست پرسید: این روغن را برای چه کسی می خواهی؟ گفت: برای امام #حسن بن #علی علیه السلام. سیاه پوست گفت:
مرا نزد او ببر، وقتی نزد امام آمد، گفت: فدای شما شوم، من نمی دانستم که شما به این روغن احتیاج دارید، پولی هم بابت آن از شما نمی گیرم و خود من هم #غلام شما هستم. فقط از شما تقاضا دارم، #دعا کنید خدا فرزند سالمی که دوست دار شما #اهل بیت باشد به من مرحمت کند.
حضرت فرمود: به خانه ات باز گرد که #خدا فرزند سالمی که #شیعه و پیرو ما خواهد بود، به تو عنایت می فرماید.

منبع: محجة البیضاء، ج 4، ص 220

امام هادی شعبده بازی که میخواست امام را تحقیر کند با تصویر شیر درنده پشتی کشتند

یکی از نگهبانان #متوکل می گوید: 

مرد شعبده باز یا ساحری را از #هند آورده بودند که کارهای خارق‌العاده انجام می داد.
متوکل که دوست داشت #امام_هادی علیه السلام را خجالت زده کند،
به شعبده باز گفت:«اگر علی بن محمد را سرافکنده کنی هزار دینار خالص به تو می‌دهم.» 
شعبده باز گفت:«دستور بده نان های سبک و نازکی بپزند و در سفره بگذارند و مرا کنار او جای بده.»
سفره گسترده شد. شعبده‌باز کنار پشتی‌ای که عکس شیری بر آن نقش بسته بود نشست.
هنگام غذا امام هادی علیه السلام دست برد که نانی بردارد اما با شعبده آن شخص، نان از زمین به هوا بلند شد. بار دیگر امام خواست نان دیگری بردارد که آن نان هم از سفره بلند شد و همه حضار در مجلس خندیدند. 
در این هنگام امام هادی علیه السلام دست خویش را به پشتی زد و به نقش شیر روی پشتی فرمود:«این مرد را بگیر.» در همان لحظه نقش شیر به صورت شیر درنده ای زنده شد و بیرون پرید و آن مرد را بلعید، آن‌گاه باز سر جای خودش قرار گرفت و مثل سابق به صورت نقشی درآمد.
همگان متحیر شدند. امام هادی علیه السلام برخاست تا از مجلس خارج شود. متوکل گفت:«درخواست می کنم بنشینید، و این مرد را دوباره برگردانید.» 
امام فرمود:
«سوگند به خدا دیگر او را نمی‌بینی، آیا می‌خواستی دشمنان خدا را بر #اولیاء خدا مسلط می کنی؟» 
و از مجلس متوکل خارج شد و از آن مرد شعبده باز دیگر اثری دیده نشد. 
منبع: #بحارالانوار، ج 50، ص 146، شماره 30

امام هادی صلوات الله علیه قبل از اینکه فرد شفا بخواهد بیماری ش را او را شفا داد!!!

غافل مباش که حضرت حجت عج از احوال و حاجات شیعیان خویش به علم الهی اطلاع دارد:

دفع بلاء، رفع عوارض، شفاء امراض و اسقام و قضای حوائج شیعه در غمزه نگاه حضرت غایب عج است:

این مطلب را خوب بفهم که در تمامی شئونات زندگی و گرفتاریها باید احوال خود را به امام زمان عج عرضه، و به او استغاثه، و از او طلب فرج و رخاء و گشایش کرد:

ابو هاشم جعفری میگوید:
یکی از اهالی سامراء دچار بیماری و برص شد، و زندگی به او بسیار سخت شد، پس روزی در نزد علی فهری از حالش شکایت کرد، و او نیز گفت:
لو تعرضت یوما لأبی الحسن علی بن محمد بن الرضا علیهم السلام فسألته أن یدعو لک لرجوت أن یزول عنک:
ترجمه:
مشکلت را برای حضرت ابوالحسن علی بن محمد بن الرضا علیهم السلام تعریف کن، و به حضرت استغاثه کن، و از حضرت بخواه که برای تو دعا کند تا بیماری و مشکلات تو حل شود
پس یک روز بر سر راه امام هادی علیه السلام وقتی از منزل متوکل برمیگشت به انتظارش نشست، و وقتی حضرت را دید بلند شد و بسوی حضرت رفت تا به حضرت استغاثه کند اما حضرت تا او را دید فرمودند:
تنح عافاک الله وأشار إلیه بیده تنح عافاک الله تنح عافاک الله ثلاث مرات:

ترجمه: باز گرد که خدا به تو عافیت را عطا میکند، و با دست خود اشاره فرمودند که باز گرد که خداوند تو را عافیت میبخشد، و سه بار فرمودند برگرد خداوند به تو عافیت عطا میکند.
پس آن مرد بازگشت و فهری را ملاقات کرد و از حالش به او خبر داد و فهری به او گرفت:
قد دعا لک قبل أن تسأل فامض فإنک ستعافى:
ترجمه:
حضرت برای تو دعا فرمودند حتی قبل از اینکه به حضرتش نزدیک شوی و حاجت خود را به او عرضه کنی پس خیالت راحت که شفاء گرفته ای!
پس آن مرد بسوی منزلش بازگشت و شب خوابید و وقتی صبح بیدار شد اثری از ان بیماری در بدن او نبود

مصادر:
الثاقب فی المناقب - ابن حمزة الطوسی - الصفحة ٥٥٤.
رائج والجرائح - قطب الدین الراوندی - ج ١ - الصفحة ٣٩٩
بحار الأنوار - العلامة المجلسی - ج ٥٠ - الصفحة ١٤٧.
قادتنا کیف نعرفهم - آیة الله العظمى السید محمد هادی الحسینی المیلانی - ج ٤ - الصفحة ٣٢٨

نظر یکی از خانم های بازدید کنندگان وبلاگ درباره فرار کردن خواهرش ،آزارهای جنسی برادرانش ،مشروبخواری و مشکلات خانواده

سلام و خسته نباشید
زندگی خانواده من به شدت دچار مشکل شده
مخصوصا پارسال تاحالا احساس میکنم سحر و جادویی در کار است
پدرم از خانواده دوری میکند با داشتن تمکن مالی برای پسرهاش که تو منجلاب گناهن زن نمیگیرن
مادرم با وضع مالی خوب پدرم لباس برای پوشیدن ندارد کار در منزل انجام میدهد
عروس هامون بی حجاب و بی حیا و خواهرم رو به کار های بد تشویق میکنن
تاحدی که خواهرم سه بار از خانه فرار کرده
و آخرین بار نهم بهمن نو دو هشت از خونه مجردی پسر ساعت چهار صبح پیداش کردیم
خودم همیشه مریضم
بچه دو سالم دیابت گرفت بی دلیل
پولمان برکت ندارد
کسب و کارمان رونق نداره
خواهر بزرگم خودش همسرش و دخترش هر سه تومور مغزی گرفتن
خواهر سومم در جریان طلاق است
برادر بزرگم معتاد شده
برادر دومم معتاد شد با بدبختی ترکش دادیم
برادر سومم فقط دنبال مشروب که مجرد
برادرهام همشون به ما چهار تا خواهر نظر داشتن و نصفه شب ها آزار جنسی دادن ماهارو
ولی الان فقط میخوام چاره کار با خواهرم بدونم که هجده سالشه و فقط دوست داره فرار کنه با پسرا بره

شماره تماس من...

+++

جواب ما :

با سلام . مشروب خواری و معاشرت با افراد بی حجاب و گناهکار یه تاثیراتی داره بطور طبیعی مثل سیم برق  که بطور طبیعی

هر کی بهش دست بزنه برق میگیره اون را. به مرور زمان همنشین ادم ،روی ادم تاثیر میذاره و آدم شبیه اون میشه. وقتی کسی مشروب بخوره عقلش را ازدست میده  حتی اگر انسان عفیف و با حیائی باشه ممکنه با اعضای خانواده مثل خواهر ، مادر ،برادر یا فرزند خودش هم زنا کنه یا ممکنه قتل وجنایات دیگه ای بکنه برا همین دین اسلام مشروب را حرام کرده گناه خودش بزرگترین سحر وطلسم هست اصلا گناه که بیاد راحت شیاطین میتونند به انسان اسیب بزنند اگر حفاظت نکرده باشه .


نکته مهم  استفاده از موادمخدر بطور طبیعی میتونه باعث انواع نحوست و مشکلات و طلاق بشه( به پست تطهیر منزل مراجعه کنید کیلیک کنید) .


خواهرتون به احتمال قوی کمبود محبت داره تو خونه خصوص از طرف پدر و برادرهاش برا همین هر جنس مخالفی بهش محبت کنه یا اظهار عشق کنه سریع جذبش میشه  باید همه خانواده و خصوصا پدر و برادرها بهش محبت کنند و از زیبائی او تعریف کنند هر چند زیبا نباشه چون اگر این سخنان را از اونها نشونه  و از مردان دیگه بشنوه سریع میره سراغشون و عاشقشون میشه این مطلب علت اکثریت فرار دختران از خانه هست . از خطرات و اینده این رفتارش بهش بگید  و اینکه بعداز سوء استفاده  مثل یه دستمال کثیف دور میندازنش بگید،اینکه اون را فقط برای سکس میخوان و اخرش نمیتونه ازدواج بکنه و ممکنه کارتن خواب بشه یا گرفتار خانه های فحشا بشه . با نذر و دعا و توسل میتونید او را تغییر بدید و هدایت کنید خصوص مادرش یکساعت قبل از اذان صبح بیداربشه نماز شب و نماز استغاثه به امام زمان و حضرت زهرا سلام الله علیهما را بخونه و مداومت کنه .شما هم اگر میتونید همین کار را بکنید 3تا 7 شب،نشد تا 40 شب ادامه بدید. برای اطمینان از اینکه سحردارید یا جن زده شدید کشف مطلب کنید یا علائم سحر و جن زدگی را بخونید.خودتون هم زیاد صلوات با عجل الفرجهم بفرستید هدیه کنید حضرت ام البنین سلام الله علیها بخواهید نجاتش بدن. برای رفع همه مشکلات نماز اول وقت بخونید و گناهان را ترک کنید . هر روز صدقه بدید برا سلامتی امام زمان و استغفار زیادبکنید با توجه به معنی نه طوطی وار تا گشایش بشه. برای بقیه مشکلات بعدا بهتون راهکار میدم. زندگی بدون توجه به تقوا و دستورات دین و آداب اسلامی اینطوری تلخ و طاقت فرسا میشه.توصیه میکنم کتاب حلیةالمتقین علامه مجلسی رادرمورد آداب  زندگی  اسلامی را بخونید از خواستگاری و ازدواج و همبستری تا کفن و دفن را نوشته


+++

نکته مهم دستور اسلام هست که بین بچه ها در محل خوابیدن فاصله بندازید  نگذارید کنار هم بخوابند(تا زمینه فساد جنسی براشون فراهم نشه)!!!


علم جفر یا معرفت خدا. نظر مرحوم انصاری همدانی درباره ظهور امام زمان صلوات الله علیه و توسل به حضرت

علم جفر یا معرفت خدا
حضرت آیت الله انصاری
رضوان الله تعالی علیه نه تنها خود چنین بود بلکه شاگردانش نیز به جز علم توحید، نظری به غیرالله نداشتند حضرت آیت الله نجابت می‌فرمود: چنان از علم توحید محظوظ (لذت میبردیم)بودیم که به علوم مادون علم توحید هیچ رغبت نداشتیم ( چونکه صد آمد نود هم پیش ماست ) می‌فرمود: روزی در نجف اشرف در معیّت عده‌ای از رفقا از جمله مرحوم شهید آیت الله دستغیب(ره) پس از زیارت از درب حرم مطهّر حضرت امیر صلوات الله علیه خارج می‌شدیم که دیدیم پیرمردی با محاسن سفید و عمامه و عبا و قبا و نعلین سفید گوشه‌ای نشسته و با فرد ملاّیی در حال جرّ و بحث بر سر مثنوی مولوی می‌باشد.
پیرمرد از مثنوی حمایت می‌کرد و آن فرد به آن اهانت می‌نمود، فرمودند: آمدیم و به کناری نشستیم و یکی از دوستان را فرستادیم که از وی دعوت کند در جمع ما حاضر شود پس از چند لحظه آن دوست محترم به همراه پیرمرد بازگشت، به وی احترام کردیم و از احوالش استنطاق نمودیم گفت: من در جوانی زحمات و ریاضات شرعیّه زیادی را متحمل شدم تا اینکه روزی حضرت صادق صلوات الله علیه را در عالم مکاشفه دیدم که فرمودند: « هر چه می‌خواهی بگو که تو نزد ما حاجت روا هستی » گفت: عرض کردم آقا دو چیز از شما تقاضا دارم یکی ممرّی برای معاش و دیگری اینکه عالم به علم جفر شوم. حضرت فرمودند: آنچه خواستی به تو دادیم و سپس گفت حال پیر شده‌ام و تقدیرم بالا رفته و قرار است فردا بعد از ظهر بمیرم. می‌خواستم علم جفرم را به فرد صالحی بدهم، به شرط آنکه امورات کفن و دفن مرا متقبل شود.
مرحوم آیت الله نجابت رضوان الله تعالی علیه فرمود: من قبول نکردم متعاقباً پیر مرد همان صحبت را با مرحوم شهید دستغیب
رضوان الله تعالی علیه کرد و آن مرحوم نیز از قبولش اباء نمود به همین منوال به یکی دو نفر از همراهان پیشنهاد نمود ولی کسی قبول نکرد سپس تأملی بنمود و گفت پس شما فرد لایقی را به من معرفی کنید، مرحوم استاد می‌فرمود: من و مرحوم شهید دستغیب فرزند یکی از بزرگان را که پدرش حق استادی بر هر دوی ما داشت معرفی نمودیم .پیرمرد پس از لحظه‌ای تأمل در حالیکه با انگشتانش شمارشی کرد!!! (برای جواب گرفتن از علم جفر لازم سوال را نوشته و بعد روی حروف اون محاسباتی کرد و زمانی طولانی لازمه که به جواب برسیم  به این آسونی ها نیست این فرد چون امام صادق بهش عنایت کردند  تونسته خیلی سریع فقط باانگشتان محاسبه کنه این دوره زمونه مدعی زیاده ولی در عمل خیلی کم کسانی هستند که بتونند ازجفر جواب بگیرند و بتونند از غیبیات اصلاع بدن. بنده هم چیزی از این علم نمیدونم سوال نکنید) گفت این فرد، سید، جوان و بزرگزاده است ولی کمی بداخلاق است (خصوصیات او را کاملاً بیان نمود) و من جفرم را به او نمی‌دهم اگر ممکن است فرد دیگری را معرفی کنید.
مرحوم نجابت می‌فرمود بالاخره یکی از سادات مجتهد و متقی نجفی که دارای سن و سال قابل توجهی بود به او پیشنهاد شد پیرمرد این بار نیز مانند قبل مکثی نمود و گفت این فرد سید است و بزرگ و بزرگزاده می‌باشد من حاضرم جفرم را به او بدهم بعد یکی از دوستان او را به خانه سید مورد نظر هدایت کرد و فردا بعد از ظهر که بعضی از دوستان قضیه را دنبال کرده‌بودند معلوم شد آن پیرمرد در خانه همان سید دار فانی را وداع گفته است.
مرحوم استاد نجابت بعد از نقل این حادثه تأملی فرمودند و گفتند: « تعجب از این جاست آن پیرمرد که دستش به دامن حضرت امام صادق(ع) رسید و آن حضرت به وی فرمودند: هر چه می‌خواهی بگو چرا از آن حضرت بالاتر از جفر را نخواست و معرفت خداوند تعالی را طلب ننمود!!! »

منبع:با کمی تغییر نقل شد ازکتاب در کوی بی نشانها ( زندگی وخاطرات وکرامات  ایت الله محمد جواد انصاری همدانی)

کتاب بسیار جذاب و شیرینی هست بارها میخونیدش!!!


بخشی دیگر از این کتاب :

مکاشفات و کرامات
1- در احوالات آقای انصاری آورده اند که درویشی می خواست به ایشان طی الارض یاد بدهد، فرمودند« ما بالاتر از این را داریم، ما علم توحید داریم » می شود راجع به این مطلب توضیحی بفرمایید، و این که ایشان چه افقی را به شاگردانشان معرفی می کردند که این گونه مسائلی که برای خیلی ها جذاب است، در نظر اینها جلوه ای نداشت؟
آیت الله سید علی محمد دستغیب:
درست است، من این را اضافه کنم که واقعاً در نزد آیت الله قاضی، آیت الله انصاری، آیت الله نجابت، اصلاً مکاشفات و کرامات و اینها مسأله ای نبود.
توی شاگردانشان هم همین جور بود و مثلاً اگر یک کسی خواب می دید، دیگه شاید رویش نمی شد که به آقا بگوید، هر چند که خواب درستی بود. به عنوان بشارت می گفتند بگویید، یا اگر مکاشفه ای به عنوان بشارت برای آینده بود، مطرح می کردند ولی نظرشون واقعاً کرامات نبود.
این بزرگان آدم را متوجه کرامات خدا می کردند، اینها همه اش از کریمی خداست؛ یعنی شخص صاحب کرامت را به خدای تعالی متوجه کند. کشف یعنی چه؟ یعنی حجاب برداشتن؛ بهش بگو: بابا این کشف و کرامتی که از تو سر زده در حقیقت مال خداست نه تو. آقای نجابت در یکی از سفرهایشان به همدان 2-3 ماه در خدمت آقای انصاری ماندند.
در این مدت یکی دو تا از شاگردانشان در شیراز، که سن کمی هم داشتند اما از برکت آقای نجابت قدرتی پیدا کرده بودند که ازفکر وخیال افراد اطلاع می دادند، مدتی مشغول به

 

ادامه مطلب ...