مباهله شیعه با وهابیت و اهل سنت ، مولوی ها ماموستا ها اگر جرات دارید تشریف بیارید.دفع شر جن و همزاد باطل السحر قوی و مجرب

گذاشتن لینک های وب دیگران به معنی تائیدآنها نیست کپی و انتشار مطالب با ذکرمنبع مجاز است و الا شرعاً حرام است( بجزمطالبی که درمورد حقانیت شیعه و گمراهی وهابیت و اهل سنت است )

مباهله شیعه با وهابیت و اهل سنت ، مولوی ها ماموستا ها اگر جرات دارید تشریف بیارید.دفع شر جن و همزاد باطل السحر قوی و مجرب

گذاشتن لینک های وب دیگران به معنی تائیدآنها نیست کپی و انتشار مطالب با ذکرمنبع مجاز است و الا شرعاً حرام است( بجزمطالبی که درمورد حقانیت شیعه و گمراهی وهابیت و اهل سنت است )

ملاقات دائم امام زمان صلوات الله علیه با مرحوم سیّد عبدالکریم کفّاش+ رازی برای تشرف به محضر امام

دیدار با امام زمان
مرحوم سیّد عبدالکریم کفّاش هفته‌ای یک مرتبه محضر امام زمان عجّل‌الله‌فرجه مشرّف می‌شد.
حضرت از او می‌پرسد:
اگر ما را نبینی چه خواهی کرد؟
 می‌گوید: می‌میرم.
حضرت می‌فرمایند:    «اگر چنین نبودی، ما را نمی‌دیدی»
وقتی از او علّت باز شدن راه ملاقات را پرسیدند،
گفته بود: «یک شب جدّم رسول خدا را در عالم رؤیا دیدم، از ایشان تقاضای ملاقات با حضرت را نمودم.»
حضرت فرمود:
«در شبانه‌روز دو مرتبه برای فرزندم حسین علیه‌السّلام گریه کن.»
از خواب بیدار شدم و این برنامه را به مدّت یک سال اجرا نمودم، لذا به تشرّف خدمت آن حضرت نائل آمدم.
این دستور موافق با عمل حضرت ولی‌عصر ارواحنافداه  در زیارت ناحیه مقدسه است که می‌فرماید:
 پس اگر روزگار مرا به تاخیر انداخت و تقدیر الهی را از یاری تو بازداشت و نبودم تا با آنان که با تو جنگیدند بجنگم
و با آنان که به دشمنی تو برخاستند، به دشمنی برخیزم، [در عوض]هر صبح و شام بر تو ندبه و زاری می‌کنم و بر تو به جای اشک، خون گریه می‌کنم...


امام صادق علیه السلام: سه دعاست که از درگاه خداوند متعال رد نمیشود


امام صادق صلوات الله علیه : سه دعاست که از درگاه خداوند متعال رد نمی شود:
 
1_دعاى پدر براى فرزندش،
هر گاه که به او نیکى کند، و نفرینش در حقّ او، آنگاه که از او نافرمانى نماید؛

2_ نفرین ستم دیده
در حقّ کسى که به او ستم کرده است، و دعایش براى کسى که انتقام او را از ستمگرى گرفته است؛

3_ دعاى مرد مؤمن
براى برادر مؤمنش که به خاطر ما به او کمک [مالى] کرده است و نفرینش درباره وى، هر گاه بتواند به او کمک [مالى] کند و برادرش به آن کمک نیاز شدید داشته باشد و  او  کمکش نکند.

بحارالأنوار، ج ۷۴ ص، ۳۹۶

مذمت بایزید بسطامی توسط امام جواد علیه السلام و نشان دادن معجزه های خود به او در خردسالی به اعتراف عالم بزرگ اهل سنت

مذمت بایزید بسطامی توسط امام جواد علیه السلام و نشان دادن معجزه های خود به او در خردسالی به اعتراف حافظ ابو نعیم عالم بزرگ اهل تسنن با تصویر کتاب

شیخ حر عاملی رضوان الله علیه نوشته است:
ابو نعیم اصفهانی از علمای سنی (صوفی) در کتاب «حلیة الاولیاء» که من این روایت را به خط بعضی از شیعیان به نقل از او (ابو نعیم) یافته ام می گوید:

بایزید بسطامی به رسم حکایت، اظهار داشت: از بسطام به قصد حج خانه ی خدا، بیرون آمدم؛ گذرم به سرزمین شام، افتاد و به شهر دمشق، رسیدم؛
وقتی در آن منطقه که بسان دره، از همه طرف در محاصره ی کوه هاست، به راه خود می رفتم، داخل یک روستا شدم و تلی از خاک، در برابر خود دیدم که کودکی تقریبا چهار ساله، بر روی آن سر گرم خاکبازی بود.
با خود گفتم: اگر به این کودک سلام کنم، چه بسا معرفت لازم، نسبت به سلام را نداشته باشد و اگر سلام را ترک نمایم، در انجام وظیفه ی واجب خود، کوتاهی کرده ام و بالاخره تصمیم گرفتم سلام کنم و به او سلام دادم؛
پس کودک سرش را به طرف من بلند کرد و گفت: سوگند به آن کسی که آسمان را برافراشت و زمین را بگسترانید، هرگاه خدای متعال فرمان به دادن جواب سلام نداده بود، جواب سلامت را نمی دادم؛ کار مرا و مرا به خاطر کمی سن و سالم، کوچک شمردی! سلام و رحمت و برکات و تحیات و رضوان خدا بر تو باد!
سپس افزود: راست گفت خدای متعال که «هر گاه به شما تحیت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید.» و سکوت کرد؛
ولی من دنباله ی آیه را خواندم که: «یا (حداقل) به همان گونه پاسخ گویید.»، او گفت: این ذیل این آیه، کار تقصیر کاری امثال شماست.
پس دانستم که او کسی است که قطب و محور عالم و مورد تایید و حمایت الهی است؛ در همین حال رو کرد به من و گفت: ای ابا یزید! چه کاری تو را از زادگاهت بسطام، به شام کشانیده است؟ عرض کردم:
سرور من! آهنگ خانه ی خدا دارم – تا اینکه راوی گفت: – بایزید گفت: سپس آن کودک برخاست و به من فرمود: آیا وضو داری؟ عرض کردم: نه؛ فرمود: با من بیا؛ حدود ده قدم، پشت سرش رفتم که رودخانه ای، بزرگتر از فرات را در برابر خود دیدم؛ حضرت نشست، من هم نشستم و به نیکوترین وجهی، وضو ساخت؛ من نیز وضو گرفتم؛
ناگهان کاروانی را در حال عبور مشاهده کردم؛ خود را به یکی از کاروانیان رساندم و پرسیدم: این رودخانه، کدام است؟ و او جواب داد: رود جیحون پس من ساکت ماندم.
سپس آن کودک، به من فرمود: برخیز و من، با او بلند شدم و همراهش به راه افتادم و حدود بیست قدم با وی رفتم که ناگهان به رودخانه ای بزرگتر از فرات و جیحون رسیدیم و او به من فرمود: بنشین؛ من هم نشستم؛ مردمی، سواره بر من گذشتند و از آنها پرسیدم: اینجا کجاست؟ آنها گفتند: این رودخانه ی «نیل» در سرزمین مصر است و میان تو و شهر مصر،
یک فرسنگ یا کمتر فاصله است؛ و کاروان رفت. بیشتر از ساعتی نگذشت که همراه و هم سفرم باز آمد و به من فرمود: برخیز که رخصت یافتیم؛ برخاستم و حدود بیست گام با او، راه سپردم که به هنگام غروب خورشید به نخلستان بزرگی رسیده، به استراحت پرداختیم؛
طولی نکشید که برخاست و فرمود: راه بیفت و اندکی پشت سرش رفتم که خودمان را در کعبه یافتم و… از کلید دار کعبه پرسیدم (این آقا کیست)؟
در جوابم گفت: این آقا و مولایم، امام جواد علیه السلام است. گفتم: خدای متعال بهتر (از هر کسی) می داند، رسالت های خود را در کجا قرار دهد.

اثبات الهداة، جلد ۴، صفحه ۴۱۰-۴۱۱

اسکن روایت:
http://l1l.ir/1hyn
پوستر:
http://l1l.ir/1hyo

+++
پی نوشت: البته متاسفانه بایزید بسطامی با دیدن این معجزات و اعتراف بر بزرگی امام به راه راست هدایت نشد و بر مسلک باطل تصوف که در مقابل مکتب اهل بیت بود باقی ماند تا جایی که به گواه تاریخ (مراجعه شود به حدیقة الشیعة) به جعفر کذاب خدمت کرد.

استغاثه به فاطمه علیها السلام بهترین و سریع ترین راه در دفع امراض، و جلب شفاء، و نزول اسباب درمان

استغاثه به فاطمه علیها السلام بهترین و سریع ترین راه در دفع امراض، و جلب شفاء، و نزول اسباب درمان و دواء، و مسبب جذب اسباب تندرستی:

ذکر (یا فاطمه) داروی امراض روحی، روانی، جسمانی و سوسه های بیخود از ترس بیماری:


امام صادق علیه السلام در سرعت استجابت توسل در جمیع امور دین، دنیا و آخرت به صدیقه کبری علیها السلام میفرمایند:
بر شما باد محبت و عشق زهراء علیه السلام!
پس به اسم مبارکش استغثاثه کنید، ملیکه کائنات فاطمه علیه السلام را بخوانید، تا خداوند در این هنگام حاجات شما برآورده ساخته و شما را به مقصد و مقصودتان برساند

الأسرار الفاطمیة - الشیخ محمد فاضل المسعودی - الصفحة ٣٧.

هرگاه امام باقر علیه السلام دچار بیماری میشد و تب میکرد آب خنک مینوشید و پاشویه میکرد،
و دائم به مادرش فاطمه علیه السلام استغاثه میکرد و بلند صدا میزد: (یا فاطمه بنت محمد) بگونه ای که اهالی خانه این صدا را میشنیدند

حضرت امام هادی صلوات‌الله‌علیه در مورد صوفیه

حضرت امام هادی صلوات‌الله‌علیه فرمودند:

هرکس به زیارت یکی از #صوفیه، چه زنده و چه مرده‌ آنها برود، چنان است که گویی به #زیارت_شیطان و عبادت بُتان رفته است؛
و هرکس یکی از ایشان را یاری کند، چنان است که گویی یزید و معاویه و ابوسفیان (لعنهم الله) را یاری کرده است.

قال علی بن محمد الهادی علیهما السلام (فی ردّ الصوفیة): ...فمن ذهب الی زیارة احد منهم حیاً و میتاً فکأنّما ذهب الی زیارة الشیطان و عبادة الاوثان و من أعان احداً منهم فکأنما أعان یزید و معاویه و اباسفیان.

سفینة البحار، ج۵، ص۱۹۹
حدیقة الشیعة، ج۲، ص۷۹۹

علم جفر یا معرفت خدا. نظر مرحوم انصاری همدانی درباره ظهور امام زمان صلوات الله علیه و توسل به حضرت

علم جفر یا معرفت خدا
حضرت آیت الله انصاری
رضوان الله تعالی علیه نه تنها خود چنین بود بلکه شاگردانش نیز به جز علم توحید، نظری به غیرالله نداشتند حضرت آیت الله نجابت می‌فرمود: چنان از علم توحید محظوظ (لذت میبردیم)بودیم که به علوم مادون علم توحید هیچ رغبت نداشتیم ( چونکه صد آمد نود هم پیش ماست ) می‌فرمود: روزی در نجف اشرف در معیّت عده‌ای از رفقا از جمله مرحوم شهید آیت الله دستغیب(ره) پس از زیارت از درب حرم مطهّر حضرت امیر صلوات الله علیه خارج می‌شدیم که دیدیم پیرمردی با محاسن سفید و عمامه و عبا و قبا و نعلین سفید گوشه‌ای نشسته و با فرد ملاّیی در حال جرّ و بحث بر سر مثنوی مولوی می‌باشد.
پیرمرد از مثنوی حمایت می‌کرد و آن فرد به آن اهانت می‌نمود، فرمودند: آمدیم و به کناری نشستیم و یکی از دوستان را فرستادیم که از وی دعوت کند در جمع ما حاضر شود پس از چند لحظه آن دوست محترم به همراه پیرمرد بازگشت، به وی احترام کردیم و از احوالش استنطاق نمودیم گفت: من در جوانی زحمات و ریاضات شرعیّه زیادی را متحمل شدم تا اینکه روزی حضرت صادق صلوات الله علیه را در عالم مکاشفه دیدم که فرمودند: « هر چه می‌خواهی بگو که تو نزد ما حاجت روا هستی » گفت: عرض کردم آقا دو چیز از شما تقاضا دارم یکی ممرّی برای معاش و دیگری اینکه عالم به علم جفر شوم. حضرت فرمودند: آنچه خواستی به تو دادیم و سپس گفت حال پیر شده‌ام و تقدیرم بالا رفته و قرار است فردا بعد از ظهر بمیرم. می‌خواستم علم جفرم را به فرد صالحی بدهم، به شرط آنکه امورات کفن و دفن مرا متقبل شود.
مرحوم آیت الله نجابت رضوان الله تعالی علیه فرمود: من قبول نکردم متعاقباً پیر مرد همان صحبت را با مرحوم شهید دستغیب
رضوان الله تعالی علیه کرد و آن مرحوم نیز از قبولش اباء نمود به همین منوال به یکی دو نفر از همراهان پیشنهاد نمود ولی کسی قبول نکرد سپس تأملی بنمود و گفت پس شما فرد لایقی را به من معرفی کنید، مرحوم استاد می‌فرمود: من و مرحوم شهید دستغیب فرزند یکی از بزرگان را که پدرش حق استادی بر هر دوی ما داشت معرفی نمودیم .پیرمرد پس از لحظه‌ای تأمل در حالیکه با انگشتانش شمارشی کرد!!! (برای جواب گرفتن از علم جفر لازم سوال را نوشته و بعد روی حروف اون محاسباتی کرد و زمانی طولانی لازمه که به جواب برسیم  به این آسونی ها نیست این فرد چون امام صادق بهش عنایت کردند  تونسته خیلی سریع فقط باانگشتان محاسبه کنه این دوره زمونه مدعی زیاده ولی در عمل خیلی کم کسانی هستند که بتونند ازجفر جواب بگیرند و بتونند از غیبیات اصلاع بدن. بنده هم چیزی از این علم نمیدونم سوال نکنید) گفت این فرد، سید، جوان و بزرگزاده است ولی کمی بداخلاق است (خصوصیات او را کاملاً بیان نمود) و من جفرم را به او نمی‌دهم اگر ممکن است فرد دیگری را معرفی کنید.
مرحوم نجابت می‌فرمود بالاخره یکی از سادات مجتهد و متقی نجفی که دارای سن و سال قابل توجهی بود به او پیشنهاد شد پیرمرد این بار نیز مانند قبل مکثی نمود و گفت این فرد سید است و بزرگ و بزرگزاده می‌باشد من حاضرم جفرم را به او بدهم بعد یکی از دوستان او را به خانه سید مورد نظر هدایت کرد و فردا بعد از ظهر که بعضی از دوستان قضیه را دنبال کرده‌بودند معلوم شد آن پیرمرد در خانه همان سید دار فانی را وداع گفته است.
مرحوم استاد نجابت بعد از نقل این حادثه تأملی فرمودند و گفتند: « تعجب از این جاست آن پیرمرد که دستش به دامن حضرت امام صادق(ع) رسید و آن حضرت به وی فرمودند: هر چه می‌خواهی بگو چرا از آن حضرت بالاتر از جفر را نخواست و معرفت خداوند تعالی را طلب ننمود!!! »

منبع:با کمی تغییر نقل شد ازکتاب در کوی بی نشانها ( زندگی وخاطرات وکرامات  ایت الله محمد جواد انصاری همدانی)

کتاب بسیار جذاب و شیرینی هست بارها میخونیدش!!!


بخشی دیگر از این کتاب :

مکاشفات و کرامات
1- در احوالات آقای انصاری آورده اند که درویشی می خواست به ایشان طی الارض یاد بدهد، فرمودند« ما بالاتر از این را داریم، ما علم توحید داریم » می شود راجع به این مطلب توضیحی بفرمایید، و این که ایشان چه افقی را به شاگردانشان معرفی می کردند که این گونه مسائلی که برای خیلی ها جذاب است، در نظر اینها جلوه ای نداشت؟
آیت الله سید علی محمد دستغیب:
درست است، من این را اضافه کنم که واقعاً در نزد آیت الله قاضی، آیت الله انصاری، آیت الله نجابت، اصلاً مکاشفات و کرامات و اینها مسأله ای نبود.
توی شاگردانشان هم همین جور بود و مثلاً اگر یک کسی خواب می دید، دیگه شاید رویش نمی شد که به آقا بگوید، هر چند که خواب درستی بود. به عنوان بشارت می گفتند بگویید، یا اگر مکاشفه ای به عنوان بشارت برای آینده بود، مطرح می کردند ولی نظرشون واقعاً کرامات نبود.
این بزرگان آدم را متوجه کرامات خدا می کردند، اینها همه اش از کریمی خداست؛ یعنی شخص صاحب کرامت را به خدای تعالی متوجه کند. کشف یعنی چه؟ یعنی حجاب برداشتن؛ بهش بگو: بابا این کشف و کرامتی که از تو سر زده در حقیقت مال خداست نه تو. آقای نجابت در یکی از سفرهایشان به همدان 2-3 ماه در خدمت آقای انصاری ماندند.
در این مدت یکی دو تا از شاگردانشان در شیراز، که سن کمی هم داشتند اما از برکت آقای نجابت قدرتی پیدا کرده بودند که ازفکر وخیال افراد اطلاع می دادند، مدتی مشغول به

 

ادامه مطلب ...

چرا نمی تونیم برای امام حسین گریه کنیم ؟سی علت از علل قساوت قلب و راه درمان آن

چکار کنیم وقت روضه بتونیم گریه کنیم :

سی علت از علل قساوت قلب و راه درمان آن

شاید برای شما هم جای سؤال باشد که: چرا نمی توانیم گریه کنیم؟ چرا حالت تضرع و گریه در دعا ، عبادات و مجالس ذکر مصیبت اهل بیت (علیه السلام)  پیدا نمی‎کنیم؟!!

از موانع گریه و بیرون نیامدن اشک از چشم، چیزهائی است که موجب قساوت قلب و سنگدلی می شود، به نحوی که صاحب آن از الطاف ربانیّه و افاضات الهیه محروم می گردد، و سبب می شود که خشوع را از قلب، و اشک را از چشم دور کند، و صاحب آن دل و چشم از سعادت دنیا و آخرت محروم شود.

در اینجا لازم دانستم تذکر دهم که در بسیاری از دعاها از مصادر وحی و تنزیل روایت شده که به خدا باید پناه برد از دلی که خاشع نباشد، و از چشمی که اشک نریزد، و این فقره از دعا را در نظر گرفت که:

«أللّهم إنی أعوذ بک من قلبٍ لا یخشع،‌ و عین لا تدمع».[1]

یعنی: (خدایا به تو پناه می برم از دلی که خاشع نباشد، و از چشمی که اشک نریزد).

پس بر بنده مؤمن به خدا، لازم است که برای جلوگیری از قساوت قلب و نریختن اشک، از چیزهائی که موجب این دو چیز است، خودداری کند، تا دل او از آتش عشق و محبت خدا و آنهائی که خدا امر به محبت و دوستی ایشان کرده سوزان و چشم او گریان گردد.

 

موجبات قساوت قلب چند چیز است:

1.  معصیت و نافرمانی خدای تعالی

چنانچه امیرمؤمنان(علیه السلام) فرموده: «ما من شیء أفسد للقلب من خطیئة».[2] یعنی: (چیزی نیست که فسادش زیادتر باشد برای قلب، از گناه و نافرمانی از خدا).

و فرمود:«لاوجع أوجع للقلوب من الذنوب».[3]  یعنی:‌ (هیچ دردی دردآورتر نیست برای دل ها از گناهان).

2.  خوردن حرام

چنانچه پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرموده:«یا علی، من اکلَ الحرامَ سوّدَ قلبه».[4]یعنی: (یا علی، کسی که حرام بخورد، دلش سیاه می شود).

3.  خوردن مال شبهه ناک که دل را می میراند به نحوی که خدا را فراموش کند.

4.  طول امل، یعنی: درازی آرزو

چنانچه خدای تعالی به موسی(علیه السلام) فرموده که:«یا موسی، لا تطوّل فی الدّنیا أَمَلَک فیقسو قلبک».[5]  یعنی: (ای موسی، دراز مکن در دنیا آرزویت را که قسی القلب، یعنی: سنگدل می شوی).

5.  مال بسیار داشتن

 امیرمؤمنان(علیه السلام) فرموده است:«أنّ کثرة المال مفسدة للدّین و مقساة للقلوب».[6] یعنی: (بدرستی که بسیاری مال، فساد کننده دین و سخت کننده دل ها است).

6.  به فکر دنیا بودن و همّ آن را در دل داشتن

چنانچه روایت وارد شده که: «تفّرغوا من هموم الدّنیا ما استطعتم، فانّه مَن کانتِ الدنیا همته، قسی قلبه و کان فقره بین عینیه».[7]  یعنی: (فارغ و آسوده کنید خودتان را از همّ و فکر دنیا و علاقه به آن، هر چه می توانید. بدرستی که هر کسی که همّت او برای دنیا است دلش سنگ و سخت می شود و احتیاج او در مقابل دو چشم است و جز دنیا چیزی را نمی بیند).

7.  کثرت همّ قُوت (دغدغه بیش از حد برای کسب)

چنانچه حضرت خاتم الانبیاء(صلی الله علیه و آله) به امیرمؤمنان علی(علیه السلام) فرموده است: «یا علی، خمسة‌ یمیت القلب، - إلی أن قال -: و کثرة هم القوت».[8] یعنی: (پنج چیز است که قلب را می میراند. - تا اینکه فرمود -: و بسیاریِ همّ قوت).

8. نشستن با شخص گمراه و حاکم جائر

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده: «أربعة مفسدة للقلوب. - إلی أن قال -: مجالسة الموتی. فقیل یا رسول الله،‌ و ما مجالسته الموتی؟ قال: مجالسته کل ضال عن الایمان».[9] یعنی: (چهار طائفه اند که قلبها را فاسد می کنند. - تا اینکه فرمود -: همنشینی با مردگان. به آن حضرت گفته شد: همنشینی با مردگان مراد چیست؟ فرمود: همنشینی با هر غیر مؤمن گمراهی و جائر فی الاحکام و هر حاکم جائری).

9. همنشینی با سلطان (افراد قدرتمند و صاحب شوکت دنیوی)

در حدیث امام صادق(علیه السلام) است که فرموده: «من جلس مع السّلطان زاده الله القوة و الکبر». [10] یعنی: (کسی که با سلطان بنشیند، زیاد می کند خدا قساوت و تکبر او را).

10.  رفتن درب خانه سلطان

قال النبی(صلی الله علیه و آله): «یا علی، ثلاثة، یقسین القلوب».[11] یعنی (یا علی، سه چیز است که قساوت قلب می آورد. - تا اینکه فرمود -: «اتیان باب السلطان»، یعنی: (رفتن درب خانه سلطان).

11.  قرب و نزدیکی پیدا کردن با کسانی که مبالات در گفتار و کردار ندارد

چنانچه فرمودند: «و مقاربته جفاء و قسوة».[12]  یعنی: (نزدیک شدن چنین کسی که بی باک است در قول و فعل، جفا و قساوت است).

12. خفق نعال ( یعنی: کسی که ریاست و بزرگی طلب باشد و دوست داشته باشد چون حرکت می کند دیگران در عقب سر او صدای کفش هاشان بلند باشد.)

چنانچه علی(علیه السلام) فرموده: «ما اَری شیئاً اضرَ بقلوب الرّجال من خفق النعال و راء ظهورهم».[13] یعنی: (نمی بینم یا نمی دانم چیزی را که زیانش زیادتر باشد برای قلب های مردان از صداهای کفش هائی [که] در پشت سرهاشان حرکت می کنند).

13. به دنبال صید و شکار رفتن

14.  گوش دادن برای شنیدن صداهای لهو و سازها و غنا

15. نشست و برخواست کردن با اغنیاء و ثروتمندان

16. اختلاط ، آمیزش و صحبت زیاد کردن با زنان

17. خنده زیاد کردن

18. ترک مجالست و همنشینی با علماء در مدت چهل روز

چنانچه پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرموده: «یا علی، إذا أتی علی المؤمن أربعین صباحاً و لم یجلس العلماء، قسی قلبه و جرّ علی الکبائر».[14]یعنی: (یا علی اگر چهل صباح بر مؤمن بگذرد و با علماء ننشیند، قسی القلب و سنگدل می گردد و جری می شود بر گناهان کبیره).

19. مشورت با زنان و به رأی آنها عمل کردن به آن{در اموری که ربطی به آنان ندارد!}

20. ترک کردن ذکر خدا

چنانچه خدای تعالی به موسی خطاب فرموده: «یا موسی! لا تدع ذکری علی کلّْ حال، إنّ ترکَ ذکری یقسی القلوب».[15] یعنی: (ای موسی! وامگذار یاد کردن مرا در حال که ترک کردن ذکر من دل ها را سخت می کند).

21. سخنان لهو و بیهوده گفتن که فائده ای نداشته باشد

22.  زیاد سخن گفتن

حضرت عیسی روح الله(علیه السلام)  فرمود: «لا تکثروا کلامکم فتقسو قلوبکم و من کثر کلامه قَلَ عقله و قسی قلبه».[16] یعنی: (زیاد سخن نگوئید که دل ها را سنگ و سخت می کند، و کسی که زیاد سخن گوید عقل او کم می شود و دل او سخت می شود).

23. تأخیر انداختن نمازها را از اوقات خود، بدون عذر شرعی

پیغمبر اکرم فرموده: «تأخیر انداختن نماز از وقت، قساوت قلب می آورد».

24. دل را در حال نماز گزاردن بجای دیگر و چیز دیگر توجّه دادن

25.  زیاد خوردن و زیاد آشامیدن

در حدیث آمده که فرموده:«لا تمیتو القلوب بکثرة الطعام و الشراب، فان القلب یموت کالزرع إذا کثر علیه الماء».[17]

یعنی: (نمی رانید دل ها را به خوردنی زیاد و آشامیدن زیاد، زیرا که دل مانند زرع است که از آب دادن زیاد فاسد می شود).

26. در حال سیری و اشتهای طعام نداشتن، طعام خوردن

27. زیاد گوشت خوردن

28. خوابیدن بعد از خوردن غذا

چنانچه روایت شده که امام(علیه السلام) فرموده: «أذیبوا طعامکم بذکرالله تعالی، و لا تناموا علیها فتقسوا».[18]  یعنی: (آب کنید طعامی را که خوردید به ذکر خدای تعالی، و پس از خوردن طعام بلافاصله نخوابید که قساوت می آورد).

29. در حال سیری که اشتهای به طعام نیست طعام خوردن

30 ریختن خاک بر قبر صاحب رَحِم، یعنی: خویشاوندان رَحِمی

بنا بر روایت حضرت صادق(علیه السلام) که فرموده: «اَنهاکُم من أن تطرحوا التراب علی ذوی أرحامکم، فان ذلک یورث القسوة [فی القلب] و من قسا قلبه بَعُد من ربّه».[19] یعنی: (نهی می کنم شما را از ریختن خاک بر روی خویشان خود که رَحِم های شمایند، که آن موجب قساوت قلب می شود، و کسی که قلب او قساوت گرفت از پروردگار خود دور می شود).

دانسته باد که زشت ترین و قبیح ترین تمام مرضهای قلب، مرض قساوت قلب است که سبب می شود برای محروم شدن از خیرات و سعادت دنیویّه و اخرویّه و دوری از رحمت خدای تعالی و نزدیکی به سخط و غضب او. باید پناه بُرد به خدا، چنانچه در روایت است که امام(علیه السلام) فرموده:

«ما غضب الله علی قوم و لا إنصراف رحمته عنهم إلاّ لقساوتهم».[20] یعنی:‌ (غضب نکرده است خدا بر قومی و منصرف نشده است رحمت او از ایشان، مگر به جهت قساوت و سنگدلی ایشان).

و فرمود: «ما مرض قلب اشدّ من القسوة».[21] یعنی: (مریض نمی شود به مرضی که سخت تر از قساوت باشد.).

و فرمود: «ما ضرب عبد بعقوبة أعظم من قسوة القلب».[22] یعنی: (زده نمی شود بنده به عقوبتی که بزرگتر از قساوت قلب باشد).

علاج مرض قساوت قلب

بدانکه بنابر آنچه در اخبار صادره از ائمه اطهار(علیهم السلام) ذکر شده، دفع این مرض هلاک کننده به چند چیز می شود:

اوّل: فرمایش نبوی است به امیرمؤمنان که فرموده:

«یا علی، خمسة تجلوا القلب و تذهب القساوة: مجالسة العماء، و مسح رأس الیتیم، و کثره الاستغفار، و سهر الکثیر، الصوم بالنهار».[23] یعنی (یا علی پنج چیز است که قلب را جلا می دهد. نشستن با علماء، و دست کشیدن به سر یتیم، و بسیار طلب آمرزش کردن در اوقات سحرها، و شب زنده داری و کم خوابیدن، و روزه گرفتن در روز).

و در خبر دیگر فرمود:

«یا علی، تنوّر القلب قرأته قل هو الله احد».

یعنی: (قلب را نورانی می کند خواندن سوره قل هو الله احد).

«و قلة الدکل، و مجالسته العلماء، و أکل حبات الغلات».

(و کم خوردن، و نشستن با علماء، و خوردن دانه های حبوبات).

برگرفته شده از: آیت الله سید محمد حسن میرجهانی(ره) ، (1371)، البکاء للحسین(علیه السلام)، در ثواب گریستن و عزاداری یر حضرت سید الشهداء(علیه السلام)، و وظایف عزاداری، تحقیق روح الله عباسی، قم، نشر رسالت، 1385، چاپ دوم.

پی نوشت ها :

 

[1]. تهذیب، ج 6، ص 35؛ اقبال، ص 487؛ بحارالأنوار، ج 98، ص 314

[2] . کافی، ج 6، ص 268؛ امالی للطوسی، ص 438؛ بحارالأنوار، ج 7، ص 312.

[3] . کافی، ج 2، ص 275؛ وسائل الشیعه، ج 15، ص 304؛ بحارالأنوار، ج 73، ص 342.

[4] . مصدرش یافت نشد!.

[5] . کافی، ج 2، ص 329؛ اعلام الدین، ص 218؛ بحارالأنوار، ج 73، ص 398.

[6] . تحف العقول، ص 119؛ مشکاة الأنوار، ص 138؛ بحارالأنوار، ج 1، ص 175.

[7] . مجموعة ورام، ج 2، ص 119؛ ارشاد القلوب، ج 1، ص 18؛ بحارالأنوار، ج 77، ص 166 با اختلاف بسیار نقل شده.

[8] . مصدرش یافت نشد!.

[9] . بحارالأنوار، ج 103، ص 226.

[10] . منیة‌المرید، ص 123 با اختلاف در نقل.

[11] . فقیه، ج 4، ص 365؛ بحارالأنوار، ج 65، ص 282.

[12] . کافی، ج 2، ص 369.

[13] . مجموعة ورام، ج 1، ص 65.

[14] . مصدرش یافت نشد!.

[15] . کافی، ج 2، ص 497؛ بحارالأنوار، ج 13، ص 342.

[16] . الامالی، ص 3، ح 1/1؛ کتاب الموطاء، ص 986، تفسیر مجمع البیان، ج 1، ص 266؛ تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 118؛ بحارالأنوار، ج 71، ص 281. این روایت در این مصادر اینگونه آمده: «لا تکثروا الکلام بغیر ذکر الله، فإن کثرة الکلام بغیرالله، قسوة القلب، إن أبعد الناس من الله القلب القاسی». عبارت مصنف را نیافتم.

[17] . مجموعة ورام، ج 1، ص 46.

[18] . دعوات، ص 76؛ بحارالأنوار، ج 62، ص 267.

[19] . کافی، ج 2، ص 199؛ علل الشرایع، ج 1، ص 304؛ بحارالأنوار، ج 82، ص 35.

[20] . الفصول المهمة، ج 2، ص 42.

[21] . مستدرک الوسائل، ج12، ص 94؛ بحارالأنوار، ج 65، ص 337.

[22] . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 6، ص 339؛ بحارالأنوار، ج78، ص176.

[23] . تحف العقول، ص 296؛ شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 339؛ تفسیر قرطبی، ج 15، ص 248؛ تفسیر الثعالبی، ج 5، ص 87؛ بحارالأنوار، ج 78، ص 176؛ من السیرة الامام محمّد باقر(ع)، ص 156.

منبع: گناه شناسی

برگرفته شده از http://ahlolbait.blog.ir