مباهله شیعه با وهابیت و اهل سنت ، مولوی ها ماموستا ها اگر جرات دارید تشریف بیارید.دفع شر جن و همزاد باطل السحر قوی و مجرب

گذاشتن لینک های وب دیگران به معنی تائیدآنها نیست کپی و انتشار مطالب با ذکرمنبع مجاز است و الا شرعاً حرام است( بجزمطالبی که درمورد حقانیت شیعه و گمراهی وهابیت و اهل سنت است )

مباهله شیعه با وهابیت و اهل سنت ، مولوی ها ماموستا ها اگر جرات دارید تشریف بیارید.دفع شر جن و همزاد باطل السحر قوی و مجرب

گذاشتن لینک های وب دیگران به معنی تائیدآنها نیست کپی و انتشار مطالب با ذکرمنبع مجاز است و الا شرعاً حرام است( بجزمطالبی که درمورد حقانیت شیعه و گمراهی وهابیت و اهل سنت است )

شرکت در نذر نان برای روز غدیر در سراسر ایران



به آسانی میتونید خود را سهیم کنید در این نذر  هر مقدار که میتونید نذر کنید  و به یکی از آیدی  های زیر در تلگرام مراجعه کنید

mobahelegharne21 یا fsn16

  و هزینه نان را تقبل کنید از گوشه و کنار ایران تو این نذر شرکت کردند حتی شیعیان در زاهدان هم  با نانوائی ها  قرار گذاشتن اجرا کنند این نذر رادر روز عید غدیر. میتونید بصورت دسته جمعی هم هر مقدار که میتونید شریک بشید تو این نذر و در مناطق فقیر نشین نذری بدید به قدر توان خود. به هر شکل که میتونید و هر تعداد که میشه این متن را منتشر کنید در فضای مجازی



بحر طویل ولادت امام حسین (ع)


بحر طویل ولادت امام حسین (ع)
شب تاریک که ریزد به زمین نور مه از دامن صحرا ،به فلک نور دگر سر زند از طلعت زهرا(س) ،  که از آن نور سماوات شود محشر کبری همه گویند که این نور حسین است، عیان از رخ ام الحسنین است، که بر ختم رسل  نور دو عین است، حسین است حسین است، که شب تا به سحر همسفر دخت رسول است، بگو مونس زهرای بتول است، که ای مادر فرخنده منم نور دو عینت ، گل نورسته حسینت، به خدا نور عیانم، به نبی روح روانم، به علی تاب و توانم، به جنان سید و مولای جوانان جنانم، به جهان رهبر آزاده مردان جهانم، به سما مهر فروزان، به زمین کشته‌ی شمشیر و سنانم، انا عطشان، انا مظلوم، انا عریان، انا مجروح، منم مونس دلهای شکسته، منم آن کشتی در خون دل خویش نشسته، که خدا خوانده ز آغاز جهان فلک نجاتم، به حیاتم به مماتم، به خداوند مجیدم، به جوانان رشیدم، به عزیزان شهیدم، به همه خلق امیدم همه خوانند به خون گلویم هر شب و روز خدا را.


همه دم فخر کن ای مادر پاکیزه سرشتم، که حسین تو منم سید و مولای جوانان بهشتم، ز ازل بر ورق دفتر ایجاد نوشتم: که من از هستی خود در ره معبود گذشتم، من مظلوم گل دامن زهرا و رسول دو سرایم، پسر خون خدایم، همه را دادرس و یاور مصباح هدایم، به ره دوست فدایم، همه شب لیله‌ی عاشور من است و همه جا کرب و بلایم، سپر تیر بلایم، به خدا سوم شعبان اگر از پرتو حسنم همه جا نور بود لیله‌ی میلاد من از مغرب عاشور بود، من همه را هادی راهم، همه خلقند سپاهم، همه را پشت و پناهم، انا ثارالله و باب الله و وجه الله و سرالله و نورالله، یکتا زهمه خلق سلامم، به همه خلق امامم، همه مرهون قیامم، شرف و عزت و ایثار و جهاد است پیامم، همه سرمست ز جامم، ببرم تا ابدالدهر دل اهل ولا را.

شب عشق و شب شور و شب پیدایش نور و همه جا وادی طور است و رسد نور به اوج فلک از حجره زهرا شده لبریز ز انوار خدا دامن صحرا، بگو از شور حسینی شده  سرتاسر خلقت همه جا محشر کبری، به زمین فخر کنان  از سوی حق کرده نزول آسیه و هاجر و لعیا، زده گل بوسه رخ فاطمه را مریم عزرا، شده این چار زن از عزّ و شرف، قابله‌ی عصمت کبری، که نهد پای به عالم شرف دوده‌ی عالم، ولی الله معظم، گهر بحر کرامت، قمر برج امامت، در یاسین، گل طاها، ثمر ام ابیها، شجر طور دل  اهل تولا، کند از دامن ناموس خداوند تجلا، ملک و حور و پری، آدمیان ای همه عالمیان، خوش بشتابید  و بیایید، ببینید چه نوزاد عزیزی به جهان پای نهاده است، حسین است حسین است حسین است، ببینید همه در بغل فاطمه ماه رخ مصباح هدی را.

صلوات از طرف خالق سرمد، به جمال گل نورسته‌ی احمد، که شکفته است به رویش گل لبخند محمد، بگرفته است به بر سید ابرار چو جانش، زده گلبوسه به زیر گلو و لعل لب و چشم و دهانش، رخ تابنده نموده، لب جان بخش گشوده، به نگاهی دل پیغمبر اسلام ربوده، چه جمالی، چه کمالی، چه جلالی، به نبی و علی‌ابن ابی طالب و زهرا و حسن باد مبارک همه گویند که عید ولادت به خدا و همه خلق خدا باد مبارک، چه بگویم به ثنایش، همه مرهون عطایش، همه عالم به فدایش، دو جهان روی نمایش، همه دیدند به ماه رخش آیینه‌ی معبود نما را.

فوج فوج ملک از اوج فلک روی نمودند به گلزار مدینه به در خانه‌ی سلطان نجف، دسته گل سرخ به کف، دور محمد زده صف، یکسره با شور و شعف، نغمه تکبیر به لب خنده زنان، بر گل رخسار نبی، فخر عرب، با شعف و وجد و طرب، پیشتر از خیل ملک، آمده جبریل امین از طرف خالق دادار، که یا احمد مختار، منم حامل تبریک خدای احد قادر غفار، برای تو و زهرای تو و حیدر کرّار،که داده ‌است خداوند تبارک و تعالی، به تو آیینه‌ی خود را، ثمرت باد مبارک، قمرت باد مبارک، گهرت باد مبارک، شب میلاد گرامی پسرت باد مبارک، بپذیر از طرف ذات خدا تهنیت و تسلیت ای خواجه‌ی لولاک ، که این دسته گل پاک، فتد با تن صد چاک، به صحرای بلا چون گل پرپر شده بر خاک بگیرند سر از پیکر او امّت سفاک ، بخوان بر ورق مصحف گلگون رخش خاطره‌ی کرب و بلا را.

این حسین است حسین است همان مظهر ذات احد داور غفّار، که تا پای نهاده‌است در این دار، به امّید شفاعت به درش آمده از ره ملکی زار، که با بال و پر سوخته و گشته گرفتار، به گهواره‌ی او دست توسل زده با حالت افکار، حسین از دل گهواره به او چشم گشوده، دل از او سخت ربوده، به رخش خنده نموده، که ببخشد پر و بالش، زهی از قدر و جلالش، پر نو کرده ز هم باز و در امواج فضا گشته به پرواز، نموده سخن آغاز، ثنا خوان و سر افراز، الا خیل ملک من شدم آزاد، حسین ابن علی از کرمش بال و پرم داد، همانا به جلالش، به مقامش قسم آنکس که فرستد ز ره دور سلامش، برسانم به امامش، به خدای پسر فاطمه دل داده و ممنون حسینم، بزنم بال و کنم فخر کنان سیر فضا را.

پسر فاطمه ای دست گل سرخ محمد، همه‌ی هستی احمد ولی خالق سر مد، به تو پیوسته سلامم، به تو هر لحظه درودم، که تویی دار و ندارم، که تویی بود نبودم، رخ تو آیینه‌ی غیب و شهودم ، تو قیامم تو رکوعم، تو سجودم، به فدای تو سراپای وجودم، تو همه هستی مایی، تو امام شهدایی و تو مصباح هدایی، تو رکوعی، تو صلاتی و تو کشتیّ نجاتی، تو تمام حسناتی، تو دعا تو صلواتی، تو یم جود و سخایی، تو دوایی، تو شفایی، تو همان خون خدایی، به خداند دو عالم که توهم قبله و هم  قبله نمایی، تو شه کرب و بلایی، چه بگویم تو حسینی، تو حسینی که نبی گفت: منم از تو و تو از منی ای بوسه گه ختم رسل انداخته گل، او که به هر عضو تو دیده ز ازل زخم بسی نیزه و شمشیر جفا را.

منم و کعبه‌ی کویت، منم و قبله‌ی رویت، منم و جام سبویت، چه بخواهی چه نخواهی نروم از سر کویت، همه شب ریخته از دیده‌ی من خون گلویت، بپسندی نپسندی، به کسی کار ندارم، تو گواهی که به غیر از تو دگر یار ندارم، که تو را دارم و بیم از شرر و نار ندارم، چه کنم عاشق و مجنون توهستم، به خدا دل به تو بستم، سر راه تو نشستم، تو به من چهره گشودی، که خدا را بپرستم، به خدا پیشتر از آمدنم سلسله‌ی عشق تو میبود به دستم، نه تو آنی که مرا لحظه ای از خویش برانی نه من آنم که شوم دور ز درگاه تو آنی، ز همان لحظه که من چشم گشودم، به تو سوگند، ندانسته گرفتار تو بودم، چه ولادت چه به طفلی، چه جوانی چه به پیری، چه دم مرگ تو را داشتم و دارم و غیر از تو ندارم، نکند روز قیامت ز نظر دور کنی «میثم» افتاده ز پا را.           شاعر  : حاج غلامرضا سازگار


نوحه شهادت حضرت فاطمه زهرا :بیشـه پـر ولـوله بـود، شیـر در سلسله بود / در خـانـه کـه شکست، فـاطمه حـامله بود

گـل بـی خـار کجـا، در و دیـوار کجا
صـورت حـور کجــا، شعلـه نـار کجا
ای بنی فـاطمه تـرسم نشود باورتان
بر در خانه شده نقش زمین مادرتان
                  با لگد گشت خدا، میوه از شاخه جدا
نوحه شهادت حضرت فاطمه زهرا صلوات الله علیها
بیشـه پـر ولـوله بـود، شیـر در سلسله بود
در خـانـه کـه شکست، فـاطمه حـامله بود
داغ یک کودک شش ماهه نصیب همه شد
قتـل یـک سـوم ســادات بنی فـاطمه شد
                  با لگد گشت خدا، میوه از شاخه جدا

مادر از پـای نشست، کودکش رفت ز دست
میوه چون نارس بود، ناگهان شاخه شکست
طـایـر سـوختـه در بیـن قفـس می افتـاد
او نفس مـی زد و مــولا ز نفس می افتـاد
                  با لگد گشت خدا، میوه از شاخه جدا

فاطمه یار نداشت، یک طرفدار نداشت
کاش در سینه دگر، زخم مسمار نداشت
بدن خسته کجا، ضـربـۀ پیوسته کجا
بوسۀ میـخ در و سینـۀ بشکسته کجا
                  با لگد گشت خدا، میوه از شاخه جدا

کـودکـان لــرزیدند، حـال مـادر دیـدند
همـه از اشک ز رخ دانـه بـر می چیدند
حـامی مادر مظلـومـه فقـط کودک بود
خواست گردد سپر اما قد او کوچک بود
                  با لگد گشت خدا، میوه از شاخه جدا

چه بر آن ماه رسید، به فلک آه رسید
یـا علـی زود بیــا، قنفـذ از راه رسید
از چـه باید شرر از خانه ی مولا خیزد
چنـد نـامـرد سـر یک زن تنهـا ریزد
                  با لگد گشت خدا، میوه از شاخه جدا

این صدای حسن است، لرزه اش بر بدن است
جگرش پـاره شده بـه لبـش این سخن است
ای خــزان زود گـل پــر پــر مـــا را کشتی
ای مغیــره تـــو چــرا مـــادر مـا را کشتی
                   با لگد گشت خدا، میوه از شاخه جدا

صدف نبوت 1 - غلامرضا سازگا

منبع: http://www.madayeh.com/Print/175545/175741

+++

طفل دبستان اوست، حامل وحی اله                   بلبل بستان اوست، پیک خداوندگار
قاسم ارزاق کیست؟ ریزه خور خوان او          قابض ارواح کیست؟ بنده فرمان گذار


خدایا  هر لحظه عذاب قاتلین و ضاربین  حضرت زهرا و دیگر معصومین صلوات الله علیهم را  لعنت کن و هرکه به عمل آنها شاد و راضی شد یا ازآن  ارذل وحشی تبعیت میکند را

کلیپ زیبا و تاثیر گذار و جذاب اربعین شاهراه ظهور که بیش از 1/100/000 دانلود تا حالا داشته در تلگرام .حتما ببینید و منتشر کنید

با سلام به همه بزرگوارن خصوص عاشقان امام زمان صلوات الله علیه .کلیپ  زیبا و تاثیر گذار اربعین شاهراه ظهور که بیش از یک میلیون و صدهزار دانلود تا حالا داشته در تلگرام  را برای دانلود گذاشتم حتما ببینید و منتشر کنید و برای عزیزانتون که زائر کربلا هستند لینکش را بفرستید:    لینک دانلود 


منبع این کلیپ کانال  تلگرامی  arbaeenc313 هست  حتما برید ببینید کلیپهای بسیار تاثیر گذار و  جالبی داره

کِی باید لباس سیاهی که برای امام حسین به تن کردیم را عوض کنیم_ اهمیت و فایده پوشیدن لباس مشکی در عزای امام حسین

با سلام و عرض تسلیت ایام عزای حضرت سید الشهدا و اهل بیت شان و شهادت حضرت رقیه و امام حسن مجتبی صلوات الله علیهم اجمعین محضر مقدس امام زمان صلوات الله علیه و شما بزرگواران .


انگار همین دیروز بود که این پیامها  تو شبکه های اجتماعی  دست به دست میشد:

‍ السلام علیک یا اباعبدالله
دارد محرم تو زِ رَه می رسد حسین (ع)
با یک نگاه، اسم مرا هم ظهیر کن
من حُرِ رو سیاه تو ام، یابن فاطمه (س)
دستم بگیر و عاقبتم را بخیر کن
++++
#حی_علی_العزا
اینجا ایران است
به افق محرم نزدیک میشویم بو کن!
بوی پیراهـن مشکی بوی فریاد یاحسین
دیگر نزدیک است فریاد بزنیم : ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
++++
از " حسیـن بن علی " هر چـه بخواهی بدهد
تو زرنگ باش و از او نسل على دوست بخواه‌
#محرم #حسین #روضه #عطش #کربلا  #قتله_گاه

 و امروز 5 صفر سالروز شهادت مظلومانه  دختر 3 ساله ای است که خیلی ها  با نذر نان و خرما برای حضرتش گره های بزرگ را از زندگی خود باز کرده اند.  در حدیث است که شیعیان ما درشادی ما شاد و در حزن و غم ما محزون و غم زده هستند . و فرمود: نفس کشیدن شخص محزون در غم ما ثواب تسبیح گفتن دارد!!. یکی از نشانه های غم و اندوه این است که فرد برای عزیزی که از دنیا رفته لباس مشکی میپوشند

 اما خیلی  از ماها که ادعای شیعه بودن داریم در این زمینه ضعیف عمل میکنیم  و همین که روز عاشورا تمام شده لباس سیاه را درمیاریم و لباسهای شاد میپوشیم درحالیکه تازه ایام عزای اهل بیت امام حسین شروع شده!!

آیا میدونستید اهل بیت امام حسین بعد از واقعه عاشورا تا 5 سال لباس مشکی به تن داشتند و هرگز عطری نزدند و موهای خود را خضاب نکردند و شانه نزدند و دودی از خانه انها که نشانه پخت غذا باشد بلند نشد!!!

در اینجا چند مطلب در مورد اینکه اینکه اصلاً آیا پوشیدن لباس سیاه کراهت دارد و مکروه است  و اهمیت پوشیدن لباس مشکی  و زمان عوض کردن و کندن این لباس را از روایات نقل میکنم :


 لباس سیاه جان آیت الله خوئی را نجات داد

آیت الله سید محمد علی موحّد ابطحی اصفهانی -رحمه الله- جریان زیر را از قول مرحوم آیت الله خوئی تعریف کردند:
 در بین فرزندان پدرم من اولین فرزندی هستم که از گزند بیماری و مرگ مصون مانده و فرزندان قبل از من همگی یکی دو سال بیشتر زنده نمانده و مُرده اند.
می دانید که شیرینی بچه عُمدتاً در سنین یک دو سالگی گل می کند و به همین خاطر در این تاریخ کاملاً در دل والدین خویش به ویژه مادر جا باز کرده و شیرین کاری هایش قلب آن ها را تسخیر می کند، و در چنین شرایطی مرگ فرزند، آن ها را فوق العاده غمگین می کند؛
لذا مادرم از این موضوع بسیار ناراحت بود و پس از آن مرگ های مُکرّر، والدینم از این که فرزندشان زنده بماند مأیوس شده بودند.
در آن احوال یک روز مادرم سفره دلش را برای خانمی می گشاید و او می گوید:
《اگر میخواهی بچه هایت زنده بمانند نذر کن چنانچه خدا پسری به تو داد در ماه محرم و صفر لباس سیاه بر او بپوشانی و موی سر و صورتش را اصلاح نکنی》
مادرم نذر می کند و در همان سال من متولد میشوم و عمل نذر روی من انجام می گیرد.
در نتیجه به برکت آن نذر، مرگ سراغ من نمی آید و جالب این است بدانید دو برادری هم که دارم بعد از من متولد شده اند.
اینک نیز هر چند نذر مادرم برای من واجب و الزام آور نیست ولی روی احترام به نذر ایشان حالا هم که بزرگ شده ام به آن عمل می کنم.
سیاه پوشی در سوگ ائمه نور، صفحه۲۴۶

+++

حکم لباس مشکی در دو ماه محرم و صفر چیست؟ مستحب است یا مکروه؟
آیت الله سیستانی:
《کار شایسته و پسندیده ای است و کراهت آن ثابت نیست》
 سایت رسمی آیت الله سیستانی.

~~~~
نظر حضرتعالی راجع به پوشیدن لباس سیاه در ایام سوگواری و سالروز شهادت هر یک از معصومین -علیهم السلام- چیست؟
همچنین لباس مشکی در سراسر ماه های محرم و صفر چطور؟


جواب:
۱-  آیت الله سیستانی

کار شایسته و پسندیده ای است۱٫
۲- آیت الله صافی گلپایگانی:
بعنوان عزا و اظهار حزن در مصیبت اهل بیت علیهم السلام رجحان دارد۲٫

۳- آیت الله نوری همدانی:
مانعی ندارد بلکه بعنوان اعلان حزن و اندوه در مصیبت امام حسین علیه‏السلام و سایر ائمه معصومین‏ علیهم‏ السلام رجحان هم دارد۳٫

4- مرحوم آیت الله تبریزی:
به عنوان اظهار حزن و اندوه بر مصیبت حضرت سید الشهداء آعلیه السلام ـ و سایر معصومین ـ علیهم السلام ـ مستحب است , واللّه العالم/4

منابع :
۱- پایگاه اینترنتی معظم له.
۲- جامع الأحکام، ج‌۲، ص: ۱۳۱س ۱۵۹۰٫
۳- استفتائات، س ۶۰۲٫
4- استفتائات آیت الله تبریزی سئوال ۲۰۱۴٫

+++

روز کندن و عوض کردن لباس مشکی چه روزی است؟
 ٣٧٠١ / ٣٠ ـ الحسن بن سلیمان الحلیّ فی کتاب المحتضر : نقلا عن الشیخ الفقیه الفاضل علی بن مظاهر الواسطی ، باسناد متصل عن محمّد بن العلاء الواسطی ویحیى بن جریح البغدادی ، عن أحمد بن إسحاق القمی ، عن أبی الحسن علی بن محمّد العسکری ( علیه السلام ) ، عن رسول الله ( صلّى الله علیه وآله ) ، فی خبر طویل فی فضل یوم التاسع من ربیع الأول وأسامیه ـ إلى أن قال ـ : قال ( علیه السلام ) : « ویوم نزع السواد » ، الخبر.


 احمد بن اسحاق قمی رضوان الله علیه روایت کرده است که امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روایتی طولانی فرمودند: روز نهم ربیع الاول (سالروز هلاکت عمر بن خطاب) روز کندن لباس سیاه است.

 مستدرک الوسائل، تالیف محدث نوری قدس سره، جلد ۳، صفحه ۳۲۶-۳۲۷، حدیث ٣٧٠١

 اسکن روایت:
 http://bit.ly/2AhT4Jf

 پوستر:

 http://bit.ly/2jK2AO8

 به پیروی از رسول خدا صلی الله علیه و آله روز نهم ربیع الاول روز شادی ماست.

#کتاب_مستدرک_الوسائل #احادیث_تبری_و_تولی 

جاب بسی تاسف است کسانی  که اگر عزیزی را ازدست بدهند تا یکسال سیاه میپوشند اما برای امام حسین فقط10روز سیاه میپوشند

اللهم عجل لولیک المنتقم الفرج

#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
کلمات کلیدی:کِی+چه زمانی+تاریخی+میتونیم+باید+  لباس +سیاهی که برای+ امام حسین به تن کردیم را عوض کنیم+ اهمیت  و فایده پوشیدن لباس مشکی در عزای امام حسین


زندگی نامه ،عهدنامه و 10قانون جانبازِ شهید حاج سید مجتبی علمدار رضوان الله تعالی علیه

قانون اول: بارالها، اعتراف می کنم از اینکه قرآن را نشناختم و به قرآن عمل نکردم. حداقل روزی ده آیه قرآن را باید بخوانم.اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیلی نتوانستم این ده آیه را بخوانم روز بعد باید حتماً یک جزء کامل بخوانم.(تاریخ اجراء 4/5/69)

قانون دوم: پروردگارا! اعتراف می کنم از اینکه نمازم را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم. حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم.اگر روزی به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم، روز بعد باید نماز قضای یک 24 ساعت (17 رکعت) بخوانم .(تاریخ اجراء 11/5/69)

قانون سوم: خدایا! اعتراف می کنم از اینکه مرگ را فراموش کردم و تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی نشدم. حداقل هر شب قبل از خواب باید دو رکعت نماز تقرّب بخوانم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت را بجا بیاورم روز بعد باید 20 ریال صدقه و 8 رکعت نماز قضا بجا بیاورم.(تاریخ اجراء 26/5/69)

قانون چهارم: خدایا! اعتراف می کنم از اینکه شب با یاد تو نخوابیدم و بهر نماز شب هم بیدار نشدم.حداقل در هر هفته باید دوشب نماز شب بخوانم و بهتر است شبهای پنجشنبه و شب جمعه باشد.اگر به هر دلیلی نتوانستم شبی را بجا بیاورم باید بجای هر شب 50 ریال صدقه و11 رکعت تمام را بجا بیاورم .(تاریخ اجراء 16/6/69)

قانون پنجم: خدایا! اعتراف می کنم از اینکه «خدا می بیند» را در همه کارهایم دخالت ندادم و برای عزیز کردن خودم کارکردم.حداقل در هر هفته باید دو صبح زیارت عاشورا و صبح جمعه باید سوره الرحمن را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم زیارت عاشورا را بخوانم باید هفته بعد 4 صبح زیارت عاشورا و یک جزء قرآن بخوانم و اگر صبح جمعه ای نتوانستم سوره الرحمن بخوانم باید قضای آن را در اولین فرصت به اضافه 2 حزب قرآن بخوانم.(تاریخ اجراء 13/7/69)

قانون ششم:حداقل باید در آخرین رکوع و در کلیه سجده های نمازهای واجب صلوات بفرستم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم، باید به ازای هر صلوات 10 ریال صدقه بدهم و 100 صلوات بفرستم.(تاریخ اجراء 18/8/69)

قانون هفتم: حداقل باید در هر 24 ساعت 70 بار استغفار کنم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا آورم، در 24 ساعت بعدی باید 300 بار استغفار کنم و باز هم 300 به 600 تبدیل می شود.(تاریخ اجراء 30/9/69)

قانون هشتم: هر کجا که نماز را تمام می خوانم باید در هفته 2 روز را روزه بگیرم، بهتر است که دوشنبه و پنج شنبه باشد. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا بیاورم در هفته بعد به ازای دو روز 3 روز و به ازای هر روز 100 ریال صدقه باید بپردازم .(تاریخ اجراء 19/11/69)

قانون نهم: در هر روز باید 5 مسئله از احکام حضرت امام (ره) را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا بیاورم روز بعد باید 15 مسئله بخوانم .(تاریخ اجراء 14/1/70)

قانون دهم: در هر 24 ساعت باید 5 بار تسبیح حضرت زهرا(س) برای نماز یومیه و 2 بار هم برای نماز قضا بگویم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این فریضه الهی را انجام دهم باید به ازای هر یکبار ، 3 مرتبه این عمل را تکرار کنم.(تاریخ اجراء 15/3/70)

 اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک


+++

هرکس با شنیدن یازدهم دی ماه یاد چیزی می افتد. اما برای من یازدهم دی یعنی سید مجتبی علمدار؛ آخر یازدهم دی ماه هم روز ولادت پربرکتش بود و هم شهادت غمبارش. نمی دانم چقدر می شناسیدش ولی اگر مایلید کمی با این جانباز شهید و مداح با اخلاص اهل بیت(ع) بیشتر آشنا شوید چند منزلی قافله شهداء را همراهی کنید تا ببینیم که کسیکه همه وجودش متعلق به حضرت زهراء(س) و فکر و ذکرش دوستان شهیدش است؛ چطور مثل شهیدی زنده زندگی می کند و خود را به آنها می رساند.
و این فرازهایی از حیات عارفانه شهید علمدار از زبان همسر صبور ایشان :

ایشان انگشتری داشتند که خیلی برایش عزیز بود. می گفت این انگشتر را یکی از دوستانش موقع شهادت از دست خود در آورده و دست ایشان کرده و در همان لحظه شهید شده است. ایشان وقتی به آبادان برای مأموریت می رود، این انگشتر را بالای طاقچه حمام جا می گذرد و دربازگشت به ساری یادش می افتد که انگشتر بالای طاقچة حمام جا مانده است . وقتی آمد خیلیناراحت بود. گفتم: آقا چرا اینقدر دلگیری؟ گفت: وا.. انگشترِ بهترین عزیزم را در آبادان جا گذاشتم، اگر بیفتد و گم شود واقعاً سنگین تمام می شود.گفت: بیا امشب دوتایی زیارت عاشورا و دعای توسل بخوانیم شاید این انگشتر گم نشود یا از آن بالا نیفتد.

جالب اینجا بود که ما زیارت عاشورا را خواندیم و راز و نیازکردیم و خوابیدیم. صبح که بلند شدیم دیدیم انگشتر روی مفاتیج الجنان است. اصلاً باورمان نمی شد همان انگشتری که در آبادان توی حمام جا گذاشته بود روی مفاتیج الجنان بالای سرما باشد .

… سیّد همیشه « یا زهرا(س) » می گفت. البته عنایاتی هم نصیب ما می شد. مثلاً دو سه بار اتفاق افتاد که بی پول شدیم. آنچنان توان مالی نداشتیم. یکبار می خواستم دانشگاه بروم اما کرایه نداشتم. 5 تا یک تومانی بیشتر توی جیبم نبود. توی جیب ایشان هم پول نبود. وقتی به اتاق دیگر رفتم دیدم اسکناسهای هزاری زیر طاقچه مان است. تعجب کردم، گفتم: آقا ما که یک 5 تومانی هم نداشتیم این هزاریها از کجا آمد. گفت: این لطف آقا امام زمان (عج) است.  تا من زنده هستم به کسی نگو.

… همیشه اول تا یازدهم دی ماه مریض بود. خیلی عجیب بود. می گفت وقتی که شیمیایی شدم همین اوایل دی ماه بود و عجیب تر اینکه 11 دی ماه هم روز تولد و هم روز شهادتش بود. در  دی ماه ازدواج کردیم و دخترمان (زهرا) هم 8 دی ماه بدنیا آمد. … یکی دوبار که درباره شهادت حرف می زد می گفت: من 5 سال الی 5 سال و نیم با شما هستم و بعد می روم. که اتفاقاً همینطور هم شد. دفعة آخری که مریض شده بود، اتفاقاً از دعای توسل برگشته بود. دیدم حال عجیبی دارد. او که هیچوقت شوخی نمی کرد آن شب شنگول بود. تعجب کردم، گفتم: آقا! امشب شنگولی؟! چه خبر است؟ گفت: خودم هم نمی دانم ولی احساس عجیبی دارم. حرفهایی می زد که انگار می دانست می خواهد برود. می گفت: آقا امضاء کرد. آقا امضاء کرد. داریم می رویم. نزدیک صبح، دیدم خیلی تب دارد . می خواستم مرخصی بگیریم که او قبول نکرد. گفت: تو برو، دوستم می آید و مرا به دکتر می برد. به دوستش هم گفته بود: « قبل از اینکه به بیمارستان بروم بگذار بروم حمام. می خواهم غسل شهادت بکنم. آقا آمد و پرونده من را امضاء کرد. گفت: تو باید بیایی. دیگر بس است توی این دنیا ماندن. من دیگر رفتنی هستم. » غسل شهادت را انجام داد و رفت بیمارستان. هم اتاقیهایش دربارة نحوة شهادتش می گفتند: لحظه اذان که شد، بعد از یک هفته بیهوشی کامل، بلند شد و همه را نگاه کرد و شهادتین را گفت و گفت: خداحافظ و شهید شد …

+++

« فرازهایی از وصیت نامة مداح اهل بیت، جانبازِ شهید حاج سید مجتبی علمدار »
.. به همه شما وصیت می کنم، همة شمایی که این صفحه را می خوانید، قرآن را بیشتر بخوانید، بیشتر بشناسید، بیشتر عشق بورزید، بیشتر معرفت به قرآن داشته باشید، بیشتر دردهایتان را با قرآن درمان کنید، سعی کنید قرآن انیس و مونستان باشد، نه زینت دکورها و طاقچه های منزلتان.
به دوستان و برادران عزیزم وصیت می کنم کاری نکنند که صدای غربت فرزند فاطمه (س)« مقام معظم رهبری » را که همان نالة غریبانة فاطمه (س) خواهد بود، به گوش برسد. نگذارید آن واقعه تکرار شود، حتماً می پرسید کدام واقعه ؟ همان واقعه ای که بی بی فاطمه زهرا (س) نیمة دل شب دست به دعا بردارد که: « اَلَّلهُمَّ عَجِّل وَفاتِی سَریِعاً ».همان واقعه ای که علی (ع) از تنهایی با چاه درد و دل کند. همان واقعه ای که امام خمینی(ره) بگوید: من جام زهر را نوشیدم و نالة غریبانة «اَلَّلهُمَّ عَجِّل وَفاتِی سَریِعاً» او، فاطمه (س) را به گریه آورد.
شیعه ها! مسلمونا! حزب اللهی ها! بسیجی ها! و.. نگذارید تاریخ مظلومیت شیعه تکرار شود. بر همه واجب است مطیع محض فرمایشات مقام معظم رهبری که همان ولایت فقیه می باشد، باشند. چون دشمنان اسلام کمر همت بستند تا ولایت فقیه را از ما بگیرند شما همت کنید، متعهد و یکدل باشید تا کمر دشمنان بشکند و ولایت فقیه باقی بماند.
.. زمانی که زیر تابوت مرا گرفتید و به سوی آرامگاه می برید تا می توانید مهدی (عج) و فاطمه (س) را صدا بزنید . تنها امید من که همان دستمال سبزی است که همیشه در مجالس و محافل مذهبی همراه من بوده، به اشک چشم دوستانم متبرک شده است روی صورتم بگذارید .
چند خاطره از زبان دوستان نزدیک سید

شبی در بین راه در خصوص مسایل مربوط به زندگی و معضلات جامعه و مسایل روز صحبت می کردیم. در پایان وقتی همه ساکت شدند سید مجتبی با خنده گفت: ای آقا سی سال عمر که این حرفها را ندارد!
و به مصداق همان حرفی که سید گفته بود، همگان دیدیم که سرانجام در سی امین بهار زندگی، سید مجتبی جاودانه شد.

+++

شیوه خاصی هم در جذب جوانان داشت گاهی حتی خود من هم به سّید می گفتم: اینها کی هستند می آوری هیأت؟ به یکی می گویی بیا امشب تو ساقی باش. به یکی می گویی این پرچم را به دیوار بزن و .. ول کن بابا!  می گفت: نه ! کسی که در این راه اهل بیت(ع) هست که مشکلی ندارد ، اما کسی که در این راه نیست ، اگر بیاید توی مجلس اهل بیت(ع) و یک گوشه بنشیند و شما به او بها ندهید می رود و دیگر هم بر نمی گردد اما وقتی او را تحویل بگیرید او را جذب این راه کرده اید.
برنامه هیات او اول با سه، چهار نفر شروع شد اما بعد رسیده بود به سیصد، چهارصد جوان عاشق اهل بیت(ع) که همه اینها نتیجه تواضع،  فروتنی و اخلاص سید بود.
یکبار یکی از بچه های هیأت آمد و به سید گفت: تو مراسمها و روضه اهل بیت(ع) اصلاً گریه ام نمی گشهید علمدار - قافله شهداءیرد و نمی توانم گریه کنم! سید گفت: اینجا هم که من خواندم گریه ات نگرفت؟! گفت: نه! سید گفت: مشکل از من است! من چشمم آلوده است. من دهنم آلوده است که تو گریه ات نمی گیرد! این شخص با تعجب می گفت: عجب حرفی! من به هر کس گفتم، گفت: تو مشکل داری برو مشکلت را حل کن،گریه ات می گیرد!اما این سید می گوید مشکل از من است! بعدها می دیدم که او جزء اولین گریه کنندگان مصائب ائمه اطهار بود.
دو تا برادر بودند که به ظاهر هیأتی نبودند و به قول بعضی ها آن تیپی ..!! این دو شیفته سید شده بودند و به خاطر دوستی با سید وارد هیأت شدند. یک روز مادر اینها شک می کند که چرا شبها دیر به خانه می آیند؟! یک شب دنبال آنها راه می افتد، می بیند پسرانش رفتند داخل یک زیرزمین! این خانم هم پشت در می نشیند و گوش می دهد متوجه می شود از زیرزمین صدای مداحی می آید. بعد از اتمام مراسم مادر متوجه می شود فرزندانش مشغول نماز شده اند؛ با دیدن این صحنه مادر هم تحت تاثیر قرار می گیرد و او هم به این راه کشیده می شود. 
خود سید بعدها تعریف کرد که این دو تا برادر یک شب آمدند گفتند: سید! مادرمان می خواهد شما را ببیند. رفتم دیدم خانمی است چادری؛ گفت: آقا سید شما من را که نماز نمی خواندم،نمازخوان کردید! چادر به سر نمی کردم، چادری کردید! ما هر چه داریم! از شما داریم. این خانم بعدها تعریف کرد که سید به من گفت: من هر چه دارم از این فرزندان شما دارم! اینها معلم اخلاق من هستند!
شبی در بین راه در خصوص مسایل مربوط به زندگی و معضلات جامعه و مسایل روز صحبت می کردیم. در پایان وقتی همه ساکت شدند سید مجتبی با خنده گفت: ای آقا سی سال عمر که این حرفها را ندارد!
و به مصداق همان حرفی که سید گفته بود، همگان دیدیم که سرانجام در سی امین بهار زندگی، سید مجتبی جاودانه شد.
من کنار سید نشسته بودم و سید هم طبق معمول شال سبزش را روی سرش انداخته بود و با سوز و گداز خاصی مشغول خواندن زیارت عاشورا و مداحی بود. بعد از اتمام مراسم ناگهان شال سبزخود را بر گردن من گذاشت. با تعجب پرسیدم: این چه کاری است؟ گفت: بگذار گردن تو باشد. بعد از لحظه ای دیدم جمعیت حاضر بسوی من آمدند و شروع کردند به بوسیدن و التماس دعا گفتن. با صدای بلند گفتم: اشتباه گرفته اید، مداح ایشان است. امّا سیّد کمی آنطرف تر ایستاده بود و با لبخند به من نگاه می کرد. شبی که حال سید بسیار وخیم و تنفس او بسیار تند و مشکل شده بود، او را به اتاقی که دستگاه تنفس مصنوعی بود بردیم در حالیکه تنفس بسیار سریعی داشت و تشنه هوا بود. پزشک دستور داد که داروی بیهوشی به او تزریق شود تا لوله جهت تنفس گذاشته شود و من آخرین جمله ای که از سید شنیدم و بعد از آن تا زمان شهادت بیهوش بود، این بود: یا عمه سادات! یا زینب کبری!
نامه دختر شهید علمدار به پدر شهیدش
بابا مجتبی سلام
امیدوارم حالت خوب باشد. حال من خوب است، خوب خوب. یادش بخیر! آن روزها که مهد کودک بودم و موقع ظهر به دنبالم می آمدی.همیشه خبر آمدنت را خانم مربی ام به من می رساند: سیده زهرا علمدار! بیا بابات آمده دنبالت. و تو در کنار راه پله مهد کودک می نشستی و لحظه ای بعد من در آغوشت بودم. اول مقنعه سفیدم را به تو می دادم و با حوصله ای بیاد ماندنی آن را بر سرم می گذاشتی و بعد بند کفشهایم را می بستی و در آخر، دست در دستان هم بسوی خانه می آمدیم و با مامان سر سفره ناهار می نشستیم و چه بامزه بود.
راستی بابا چقدر خوب است نامه نوشتن برایت و بعد از آن با صدای بلند، رو به روی عکس تو ایستادن و خواندن؛ انگار آدم سبک می شود. مادر می گوید: بابا خیلی مهربان بود،اما خدا از او مهربانتر است و من می خواهم بعد از این نامه ای برای خدا بنویسم و به او بگویم که می خواهم تا آخر آخر با او دوست باشم و اصلاً باهاش قهر نکنم. اگر موفق شوم به همه بچه ها خواهم گفت که با خدا دوست باشند و فقط با او درد دل کنند. مادر بزرگ می گوید هرچه می خواهی از خدا بخواه و من از خدا می خواهم که پدر مردم ایران حضرت آیت ا.. خامنه ای را تا انقلاب مهدی(عج) محافظت فرماید و دستان پر مهر پدرانه اش همیشه بر سرِ ما فرزندان شهدا مستدام باشد.  ان شا ا.. ، خدانگهدار– دخترت سیده زهرا
پای درس سیدآدم باید توجه کند. فردا این زبان گواهی می دهد. حیف نیست این زبانی که می تواند شهادت بدهد که اینها ده شب فاطمیه نشستند و گفتند: یا زهرا ، یا حسین (ع) آنوقت گواهی بدهد که مثلاً ما شنیدیم فلان جا لهو و لعب گفت، بیهوده گفت، آلوده کرد، ناسزا گفت، به مادرش درشتی کرد.
... احتیاط کن! تو ذهنت باشد که یکی دارد مرا می بیند، یک آقایی دارد مرا می بیند، دست از پا  خطا نکنم، مهدی فاطمه(س) خجالت بکشد. وقتی می رود خدمت مادرش که گزارش بدهد شرمنده شود و سرش را پایین بیندازد. بگوید: مادر! فلانی خلاف کرده، گناه کرده است. بد نیست ؟!!! فردای قیامت جلوی حضرت زهرا(س) چه جوابی می خواهیم بدهیم.

+++


خلاصه کوتاهی از زندگینامه شهید علمدار
سید مجتبی علمدار در سحرگاه 11دی ماه 1345 در خانواده ای مذهبی و عاشق اهل بیت در شهرستان ساری دیده به جهان گشود.
دوران تحصیلش را در ساری طی نمود و برای اولین بار در حالی که تنها 17 سال داشت به عضویت بسیج درآمد و در اواخر سال 1362 به کردستان رفت.
سید برای اولین بار در عملیات کربلای یک شرکت کرد و مدتی پس از آن وارد گردان مسلم بن عقیل در لشکر25 کربلا شد و تا پایان جنگ در آنجا ماند.
او در عملیات کربلای 4و5 حضور داشت، در کربلای 8 مجروح شد و مدتی بعد به جبهه بازگشت و در عملیات کربلای10 در جبهه شمالی محور سلیمانیه- ماووت شرکت نمود.

سید مجتبی علمدار در سال 1366 مسئوولیت فرماندهی گروهان سلمان از گردان مسلم ابن عقیل - از گردانهای خط شکن لشکر25کربلا- را برعهده گرفت و در عملیات والفجر10نقش آفرینی موثری داشت.
شهید علمدار در سه راهی خرمال،سید صادق، دوجیله در منطقه کردستان عراق رشادتهای فراوانی را ازخود نشان داد و از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بشدت مجروح شد.
او که مردانه در مقابل دشمن می جنگید. چندین باردیگر هم مجروح شد.

سید مجتبی بعد از اتمام جنگ در واحد طرح و عملیات لشکر ۲۵ کربلا در ساری مشغول خدمت شد و در دی ماه سال ۱۳۷۰ ازدواج کرد که ثمره آن دختری به نام زهرا بود.

سید علاوه بر مسئولیت در واحد تربیت بدنی لشکر بعنوان عضو اصلی هیأت رهروان حضرت امام (ره) هم ایفای وظیفه می کرد. او مداح اهل بیت بود، همیشه مراسم را با نام حضرت مهدی (عج) شروع می کرد و در حالیکه به امام حسین (ع) ارادت خاصی داشت. مظلومیت آن خاندان را صدا می زد.
بیت الزهرا مسجد جامع، امام زاده یحیی، مصلی امام خمینی، هیأت عاشقان کربلا و منازل شهدا همیشه با نفس گرم حاج سید مجتبی معطر می شد و بچه ها نیزبا صوت داوودیش مداحی را می آموختند.
او که بعد از جنگ، با یاد و خاطره همرزمان شهیدش زندگی می کرد از دوری آنان سخت آزرده خاطربود و در همه مداحی ها آرزوی وصال آن راه یافتگان شهید را داشت.
حاج سید مجتبی علمدار در اوایل دی ماه سال ۱۳۷۵ به دلیل جراحت شیمیایی روانه بیمارستان شد و پس از چند روز هنگام اذان مغرب روز یازدهم دی ماه نماز عشق را با اذان ملکوتیان قامت بست و به یاران شهیدش پیوست.


منابع:


http://jyb.blogfa.com/post/18

http://qafeleh.ir/posts/12

http://www.shahidalamdar.ir/fa

سه کلیپ و سه داستانی که حتما باید ببنید و بشنوید و بخوانید بسیار جالبه


با سلام و عرض ادب
لطفاً به احترام امیرالمومنین علیه السلام  کلیپ های زیر را خودتون ببینید و بعدمطلب زیر را در وبلاگ تون قرار بدید(به اسم یه ناشناس قرار بدید تو وبلاگ) تا همه منتشر کنند این مطلب را به هر طریقی که میتونند  از بلوتوث کردن و ارسال فایل ازطریق وای فای گوشی تا انتشار در تلگرام ، سروش،وبلاگ و سایت و ...
 فقط منتشر کنید و از خیرات و برکاتش در دنیا و اخرت لذت ببرید برای هر کلیپ دو لینک وجود داره اولی لینک مستقیم و دومی غیر مستقیم است. نیم عمرتون  شاید همه عمرتون برفناست اگر نبینید و عمل نکنید به این کلیپ ها . تو کلیپ اول نذری را یاد میده که بسیار مجربه فردی که 14 سال دعا ، توسل،نماز و ختم و... انجام داده بود با این نذر به حاجتش رسید. دیر یا زود همه میمیریم و از این دنیا دستمون کوتاه میشه  و نمیتونیم کار خیری دیگه انجام بدیم اصلا شاید تا یک ساعت دیگه یک روز دیگه زنده نباشیم کی از  زمان مرگش خبر داره؟؟؟ تا فرصت هست کاری کنید برای تنهایی و تاریکی شب اول قبر توشه ای بردارید برای زندگی ابدی تون و چه کاری بهتر از اینکه یه عملی را انجام بدیدکه بهترین و مقربترین بندگان خدا شفیع شما باشند . پس تا میتونید این کلیپها را منتشر کنید هرچی بیشتر منتشر کنید مزدتون بیشتر میشه اگر خودتون هم سایت و وبلاگ و کانال و پیج اینستاگرام ندارید برید به بقیه که دارند پیشنهاد بدید این کار را بکنند . به صدا و سیما پیامک و ایمیل بزنید بگید شبهات غدیر را هر روز در صدا وسیما بصورت مختصر یا مفصل پاسخ بده  قسمتهایی از خطبه غدیر را قبل از اخبار قبل از فیلم توی اگهی ها وسط فیلم متن عربی و فارسی را پخش کنند و هر کار دیگه ای که به برای تبلیغ غدیر فکر میکنید لازم  پیشنهاد بدید.پولدار ها مسابقه کتابخوانی بگذارید برای پاسخ به شبهات غدیر و شبهات وهابیت و جایزه های بزرگ بدید.
 پیامبر فرمود حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تاروز قیامت پیام این خطبه غدیر را برسانند(پس به همه واجب میشه این کار)

اما کلیپها:(نکته مهم 2 کلیپ اول را قبلا در وبلاگ با لینک اپارات گذاشته بودم الان لینک مستقیم هست اگه دانلود کردید دوباره دانلود نکنید فقط کلیپ سوم را دانلود کنید)

کلیپ ویدیوئی اول:
سخنرانی بسیار زیبا ویژه ی عید غدیر+ نذر مجرب
(هر کی حاجت مهمی داره خصوص دخترانی که سن شون بالا رفته این نذر را انجام بدن تا بختشون باز شه و شوهری خیلی خوب ، وفادار ،خوش اخلاق گیرشون بیاد مثلا نذر کنید روز غدیر مبلغی را برای پختن غذا خرید شیرینی مجالش جشن عید غدیر پرداخت کنند نذر کنید مهریه تون این باشه که هرسال غدیر توی خونه جشن بگیره شوهرتون یه تعداد از فامیل را دعوت کنه شام یاناهاربده سخنران بیاره و... هر کس به اندازه توانش نذر کنه) حتما ببینید


http://www.uupload.ir/view/7vlp_ghadir_nazr.mp4


کلیپ ویدیوئی دوم:
 لطف و عنایت امیرالمومنین به خادمان مجلس جشن غدیر در مشهد حجت الاسلام معاونیان بسیار جالبه حتما ببینید


http://www.uupload.ir/view/eeev_asare_khedmat_be_ghadir_moavenian.mp4



کلیپ سوم صوتی است:

شیوه های مهم وکارساز احیاء غدیر حجت الاسلام دارستانی حتما گوش کنید

http://uupload.ir/view/5gqr_shivehaye_ehyae_ghadii.mp3



این سه داستان را هم بخوانید تا متوجه بشید اهل بیت هیچ وقت مدیون کسی نمیشوند و کوچکترین خدمت یا ادب کردن را با بیشترین لطف و کرم خود جبران میکنند:

داستان اول:
اغماض امیرالمومنین از تنبیه مرد سنی ظالم بخاطر قطره اشکی که در مصائب امام حسین علیه السلام ریخت ، باعث شد او شیعه شود
از آقای قدس نقل شده: روزی مرحوم آیت الله بهجت در رابطه با بزرگواری و اغماض ائمه اطهار ـ صلوات الله علیهم ـ فرمودند:
« در نزدیکی نجف اشرف، در محل تلاقی دو رودخانه فرات و دجله آبادیی است به نام «مصیب»، که مردی شیعه برای زیارت مولای متقیان امیر المؤمنین علیه السلام از آنجا عبور می کرد و مردی از اهل سنت که در سر راه مرد شیعه خانه داشت همواره هنگام رفت و آمد او چون می دانست وی به زیارت حضرت علی علیه السلام می رود او را مسخره می کرد.
حتی یک بار به ساحت مقدس آقا جسارت کرد، و مرد شیعه خیلی ناراحت شد. چون خدمت آقا مشرف شد خیلی بی تابی کرد و ناله زد که: تو می دانی این مخالف چه می کند.
آن شب آقا را در خواب دید و شکایت کرد آقا فرمود: او بر ما حقی دارد که هر چه بکند در دنیا نمی توانیم او را کیفر دهیم. شیعه می گوید عرض کردم: آری، لابد به خاطر آن جسارتهایی که او می کند بر شما حق پیدا کرده است؟! حضرت فرمودند: بله او روزی در محل تلاقی آب فرات و دجله نشسته بود و به فرات نگاه می کرد، ناگهان جریان کربلا و منع آب از حضرت سید الشهدا علیه السلام به خاطرش افتاد و پیش خود گفت: عمر بن سعد کار خوبی نکرد که اینها را تشنه کشت، خوب بود به آنها آب می داد بعد همه را می کشت، و ناراحت شد و یک قطره اشک از چشم او ریخت، از این جهت بر ما حقی پیدا کرد که نمی توانیم او را جزا بدهیم.

آن مرد شیعه می گوید: از خواب بیدار شدم، به محل برگشتم، سر راه آن سنی با من برخورد کرد و با تمسخر گفت: آقا را دیدی و از طرف ما پیام رساندی؟! مرد شیعه گفت: آری پیام رساندم و پیامی دارم. او خندید و گفت: بگو چیست؟ مرد شیعه جریان را تا آخر تعریف کرد. وقتی رسید به فرمایش امام علیه السلام که وی به آب نگاهی کرد و به یاد کربلا افتاد و ...، مرد سنی تا شنید سر به زیر افکند و کمی به فکر فرو رفت و گفت: خدایا، در آن زمان هیچ کس در آنجا نبود و من این را به کسی نگفته بودم، آقا از کجا فهمید. بلافاصله گفت: أشهد أن لا إله إلا الله، و أن محمداً رسول الله، و أن علیاً أمیرالمؤمنین ولیّ الله و وصیّ رسول الله و شیعه شد.»


داستان دوم

یه سید حسین هست توی رشت از محبان و دلسوختگان اهل بیت، که دههء فاطمیه و دههء اول محرم روضه میگیره میگفت در سیادت خود شک داشتم تا اینکه امام حسین در خواب من را سید حسین خواند و مطمئن شدم که از سادات هستم اما جریان خوابم این بود که ما جلوی مجلس روضه یه پیرمردی را گذاشته بودیم که کفشهای مردم را جفت کنه تا مردم موقع بیرون اومدن معطل نشوند یه روز که اومدم دم در خونه دیدم اون پیرمرد نیست و جاش یه معرکه گیر که با دایره و نی زدن یک میمون را به رقص در میاورد اونجا نشسته و با چوبی که سرش دوشاخه است داره کفشها را جفت میکنه میمون را هم به تیر چراغ برق بسته من وقتی این صحنه را دیدم سریع به یه نفر گفتم برو زود این مرد را بگو بیاد توی روضه و بهش صبحانه و چایی بدید تا آبرومون نرفته فقط یه طوری هم بهش بگید که ناراحت نشه اونها هم همین کار را کردند و او هم صبحانه که خورد یکمی نشست روضه هم گوش کرد و دیدم که اشکی هم ریخت. گذشت این قضیه تا اینکه او مرد و در خواب دیدم که در مکانی بسیار خوب و در رفاه و خوشی بسر می بره بهش گفتم به تو نمیاد اهل خیر و عبادت باشی که بهت این مقامات را بدهند از کجا به این مقام رسیدی؟؟ گفت همین طوره که میگی این لطف امام حسین است. در همین حین امام حسین بمن گفتند سید حسین این مرد در مجلس من دودقیقه اون روز کفش ها را جفت کرد و به من حقی پیدا کرد من هم این طوری اون دو دقیقه خدمتش را براش جبران کردم. اللهُ اکبر از این جود وکرم آقا

داستان سوم:
یکی از علما نقل میکرد شخصی برایم تعریف کرده که یه شب که از روضه اومدم خونه خواب دیدم که امام حسین به برادرشون حضرت ابالفضل فرمود برادرم اسم همه خدام این مجلس روضه را یادداشت کردی حضرت فرمودند بله امام فرمودند :بده ببینم، نگاه کردند و بعد گفتند نام این شخص را چرا ننوشتی فرمودند او که جزخدام نیست امام فرمودند بله اما یک استکان را از جلوی پای اهل مجلس برداشت و کنار گذاشت پس نام او راهم بنویس !!! توی خواب یادم اومد که توی اون مجلس خادمی استکان ها را جمع کرد ولی یه دونه از اونها را فراموش کرد برداره من هم همینطور که نشسته بودم اون را برداشتم و کنار خودم گذاشتم که یه وقت زیر پای کسی نره فهمیدم کوچکترین خدمت به امام حسین را آقا فراموش نمیکنند و جواب میدهند.

لطفا به هرشکل که میتونید این کلیپ ها و داستانها را منتشر کنید و اگرمیشه تا غدیر پست ثابت وبلاگ باشه


+++


اینها را هم ببینید :


سخنان جذاب، مهم و سوزناک سید حسن احمدی در مورد مظلومیت غدیر.حتماببینید:

نذر مجرب غدیر،اینطوری خیلی سریع حاجت بگیرید،اگر از اصل مال تون نمیدید از سهم امام خرج غدیر کنید

لطف و کرامت عجیب امیرالمومنین به خادمان مجلس غدیر مشهد_معاونیان