مباهله شیعه با وهابیت و اهل سنت ، مولوی ها ماموستا ها اگر جرات دارید تشریف بیارید.دفع شر جن و همزاد باطل السحر قوی و مجرب

گذاشتن لینک های وب دیگران به معنی تائیدآنها نیست کپی و انتشار مطالب با ذکرمنبع مجاز است و الا شرعاً حرام است( بجزمطالبی که درمورد حقانیت شیعه و گمراهی وهابیت و اهل سنت است )

مباهله شیعه با وهابیت و اهل سنت ، مولوی ها ماموستا ها اگر جرات دارید تشریف بیارید.دفع شر جن و همزاد باطل السحر قوی و مجرب

گذاشتن لینک های وب دیگران به معنی تائیدآنها نیست کپی و انتشار مطالب با ذکرمنبع مجاز است و الا شرعاً حرام است( بجزمطالبی که درمورد حقانیت شیعه و گمراهی وهابیت و اهل سنت است )

سند مظلومیت و شهادت حضرت زهرا و هجوم عمر بن الخطاب و آتش زدن به خانه از یک کتاب معتبر شیعه

بسم الله الرحمن الرحیم

سلیم بن قیس هلالی(مـ۷۶ق)، در کتابش از سلمان فارسی، مطلبی را نقل می‌کند که، بیانگر اتفاقات شب هجوم به بیت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)می‌باشد، او می‌نویسد:

عن سلمان الفارسی رضی الله عنه أنه قال: «…فانطلقوا فاستأذنوا فقالت فاطمه علیها‌السلام أحرج علیکم أن تدخلوا بیتی بغیر إذن… ثم نادى عمر حتى أسمع علیا علیه‌السلام والله لتخرجن ولتبایعن خلیفه رسول الله أو لأضرمن علیک بیتک نارا، ألقوا فی عنقه [ای علی] حبلا أسود وحالت فاطمه علیها‌السلام بین زوجها وبینهم عند باب البیت فضربها قنفذ بالسوط على عضدها فبقی أثره فی عضدها من ذلک مثل الدملوج من ضرب قنفذ إیاها فأرسل أبو بکر إلى قنفذ اضربها فألجأها إلى عضاده بیتها فدفعها فکسر ضلعا من جنبها وألقت جنینا من بطنها فلم تزل صاحبه فراش حتى ماتت من ذلک شهیده صلوات الله علیها…»[۱]

ترجمه: «[بعد از هجوم به بیت فاطمه زهرا سلام الله علیها] فاطمه زهرا(سلام الله علیها) به آنها گفتند: آیا بدون اذن وارد خانه می‌شوید؟ …

سپس عمر صدا داد تا علی(علیه السلام) بشنود و گفت: به خدا سوگند یا باید از خانه خارج شوید و بیعت کنید و یا آنکه خانه را به آتش می‌کشم، در این هنگام به گردن علی(علیه السلام) طنابی انداخته و فاطمه زهرا در کنار درب منزل، بین همسر و بین مهاجمان مانع شد؛ در این هنگام قنفذ [لعنت الله علیه] با شلاق به بازوی حضرت زهرا زد به طوری که اثر این ضربه در بازوی حضرت باقی ماند، ابوبکر نیز به قنفذ پیامی‌ فرستاد که، فاطمه را بزن، پس قنفذ، حضرت زهرا(سلام الله علیها) را به گوشه‌ای از منزل پرتاب کرد که استخوان دنده (پهلوی) حضرت در این هجوم شکسته شد و فرزند در شکمش سقط شد و از این بیماری بهبود نیافت تا از دنیا رفت و به همین جهت ایشان شهیده‌اند…»

به همین مضمون، حضرت علی(علیه السلام) نیز عبارتی دارند که می‌فرمایند:

عن علی علیه السلام: «إن سبب إعفاء قنفذ من إغرام عمر له، أنه هو الذی ضرب فاطمه بالسوط حین جاءت لتحول بینهعلیه السلام وبینهم، فماتت صلوات الله علیها وإن أثر السوط فی عضدها مثل الدملج.» [۲]

ترجمه: «از علی(علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: سبب معافیت قنفذ از پرداخت مالیات، توسط عمر، پاداش او در برابر عمل آن شب هجومش بود؛ او کسی بود که فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را با شلاق، هنگامی‌که می‌خواست بین من و آنها حائل شود، به شدد زد. و فاطمه زهرا(صلوات الله علیها) هنگامی‌ که از دنیا رفت، آثار آن شلاق بر روی بازویش، همچون بازوبند، وجود داشت.»

اعتبار کتاب سلیم بن قیس هلالی:
اعتبار کتاب اسرار آل محمد، تالیف عالم بزرگوار، سلیم بن قیس؛ بر هیچ متتبع و اهل تحقیقی پوشیده نیست. هر چند برخی قصد دارند که اعتبار این کتاب را خدشه دار کنند، اما در این مساله موفق نبوده‌اند و دلیل قابل دفاعی را بیان ننمودند. کتاب سلیم بن قیس، نزد شیعیان اعتبار داشته و دانشمندان شیعه نیز درباره آن بیاناتی دارند از جمله، جناب نعمانی در کتاب الغبیه خود، صراحتا می‌فرمایند: «کتاب سلیم بن قیس، یکی از اصولی است که اهل علم و حاملان حدیث اهل بیت(علیهم السلام)آن را روایت کرده‌اند. این کتاب قدیم‌ترین اصل است.»[۳]

[۱] الاحتجاج طبرسی، ج۱، ص۸۳.
[۲] مأساه الزهراء(علیها السلام)، ج۱، ص۳۱۷. منقول از سلیم بن قیس هلالی: ص۱۳۴.
[۳] ر.ک: الذریعه، ج۲، ص۱۵۲. بحارالانوار، ج۳۰، ص۱۳۳-۱۳۵.

در حق امیرالمومنین علیه السلام اول مظلوم عالم و غدیر جفا نکنیم


در حق امیرالمومنین علیه السلام اول مظلوم عالم و غدیر جفا نکنیم


سلام به همه غدیریان:
حجت الاسلام فرحزاد:از دو الی سه ماه پیش تمامی شیعیان برای عاشورا و اربعین روز شمار زدند! این علاقهء به سید الشهدا علیه السلام قابل ستایش است. اما قبل از محرم، ما مناسبتی داریم که افضل بر تمام مناسبتهای ما است. اساس مذهب ما به بزرگداشت این روز است. برای غدیر چه کردیم؟ برای غدیر کار نکردیم، متاسفانه انکار و تفسیر به رای شد! امام حسین علیه السلام کشته احیایِ غدیر است. باید برای غدیر صد هزار برابر عاشورا و فاطمیه توان گذاشت‌. اگر غدیر فراموش نمی شد که عاشورا و فاطمیه ای در کار نبود. پس باید با تمام توان برای غدیر کار کنیم. برای #غدیر روز شمار بزنید، پوستر پخش کنید. بنر بزنید، جشن بگیرید، دسته شادی در خیابان راه بندازید. طنین علیا ولی الله باید عالم را بلرزاند. کم کاری نکنید، در حق امیرالمومنین علیه السلام و غدیر کم کاری کنیم، جفا کردیم! مانند ایام شعبانیه ایستگاه صلواتی بر پا کنید. خیابان ها را آزین ببندید. دست به دست هم دهید. از عید قربان تا مباهله جشن غدیریه بگیرید. خطبه غدیریه را چاپ کنید پخش کنید. ستون اسلام و تشیع غدیر است، اما متاسفانه برای این ستون و استحکامش کم کاری کردیم. از هر مناسبتی که داریم غدیر واجب تر و مهمتر است. ولایت امیرالمومنین علیه السلام را جار بزنید، شور به پا کنید. هر کس هم که توان دیدن ندارد کور شود. برای غدیر کم گذاشتیم انکار شد، وقت بلند شدن است، رزق محرم در غدیر داده میشود، هر کس برای غدیر کم بگذارد، در محرم کمش میگذارند! برای غدیر کاری کنید این مملکت بلرزد! این مملکت از عید قربان تا مباهله باید غوغا شود، صدای #علیا_ولی_الله گوش فلک را کَر کند. دسته به خیابان ها بیاورید، #ایستگاه_صلواتی بزنید، شهرهای خودتان را #چراغانی کنید. ان شاء الله امام عصر روحی فداه دعایی برای همه کند. روز عید غدیر، روزی است که خدا نعمتش را کامل کرده است، چرا شکر نعمت نکنیم؟ صد هزار برابر هر سال توان بگذارید، کاری کنید مرحم بر سینهء مجروح صدیقه طاهره سلام الله علیها شوید. تمام معصومین به شهادت رسیدند بخاطر غدیر، چرا ما ساکتیم؟ چرا ما بی تفاوتیم. کاری کنید که کسی جرات نکند خدشه بر غدیر وارد کند. من کنت مولا فهذا علی مولا را بلند بگویید، روز غدیر روز بیعت با امام عصر روحی فداه است. دست به دست هم بدهیم احیایِ غدیر کنیم. با پولمان، با وقتمان، با هیئتمان؛ با وسائلمان؛ با هر عملی که میتوانیم احیایِ غدیر کنیم.

"اگر دلسوز غدیر و ولایت هستید  #نشر دهید" التماس دعا

 

این لینک را حتما ببینید:

غدیر مولایمان را چگونه تبلیغ کنیم؟


این 3 تا کلیپ را هم ببینید:

حداقلی ترین کاری که برای احیای عید غدیر میتونیم بکنیم اینه که این کلیپ را با تمام توان انتشار بدیم تا بدست همه برسه

یه کار خیلی ساده هم اینه که عکس پروفایل خود را در فضای مجازی برای تبلیغ غدیر به یه عکسی با این مناسبت تغییر بدیم کافی توی گوگل سرچ کنید:عکس پروفایل غدیر
کلی عکس های زیبا و متنوع پبدا میشه اگر میخواهید در مصرف اینترنت صرفه جویی کنید به این کانال تلگرامی برید

darhame_3@


و عبارت بالا را جستجو کنید یه تعداد عکس قشنگ گذاشته مثل این



ایمنی از عذاب با پناه بردن به حصن حصین خداوند درس اخلاق ایت الله حسین مظاهری ازمراجع تقلید

با سلام و عرض ادب . متن درس اخلاق ایت الله مظاهری که دراستانه روز ولادت امام رضا صلوات الله علیه فرمودند:


درس اخلاق؛ شرح چهل حدیث، حدیث هفدهم؛ ایمنی از عذاب با پناه بردن به حصن حصین خداوند


بِسْمِ‏ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏

«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری‏ وَ یَسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی‏»

 

در آستانۀ فرارسیدن سالروز ولادت پر برکت امام هشتم، حضرت علی‌بن موسی الرضا«‌علیه‌آلاف‌التّحیّة‌والثّناء» در این جلسه به شرح روایتی از آن امام بزرگوار می‌پردازیم.

درس اخلاق؛ شرح چهل حدیث، حدیث هفدهم؛ ایمنی از عذاب با پناه بردن به حصن حصین خداوند حضرت رضا«سلام‌الله‌علیه» را در واقع به اجبار، اما با یک احترام خاصّ ظاهری، از مدینه به طوس آوردند. کاروان به نیشابور رسید. جمعیّت عجیبی برای استقبال آمده بودند که معلوم می‌شود آن زمان شهر نیشابور و اطراف آن مهد تشیّع بوده است. امام«سلام‌الله‌علیه» در هودجی سر پوشیده بودند. مردم اصرار داشتند که ایشان را ببینند و از آن حضرت حدیثی بشنوند تا سرمشق زندگی خود قرار دهند. امام رضا«سلام‌الله‌علیه» سر مبارک خویش را از هودج بیرون آوردند و فرمودند: من از پدرم، پدرم از پدرشان تا رسید به امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» و ایشان از رسول گرامی«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم»، رسول گرامی«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» از جبرئیل و جبرئیل از خداوند نقل می‌کند که خدا فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی‏ فَمَنْ‏ دَخَلَ‏ حِصْنِی‏ أَمِنَ‏ مِنْ‏ عَذَابِی»‏[1]

این روایت شریف را روایت «سلسلة ‌الذّهب» خوانده‌اند؛ یعنی سندهای حدیث طلایی است. سلسلۀ سند و راویان گرامی آن، از امام هفتم تا امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیهم» و پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» و جبرئیل تا اینکه از خداوند متعال نقل شده است. 

طبق این حدیث نورانی، قلعۀ محکم خداوند متعال، «لااله‌الاالله» است و هر که در این قلعه وارد شود، از عذاب خدا ایمن است، حتی از بلاهای دنیوی و بلاهای اخروی، مصون خواهد شد. همچنین شیطان نمی‌تواند کاربرد روی او داشته باشد. چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: «إِنَّهُ‏ لَیْسَ‏ لَهُ‏ سُلْطانٌ‏ عَلَى‏ الَّذینَ‏ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ‏ یَتَوَکَّلُونَ‏»[2]؛ کسی که زیر پرچم خداست، دیگر شیطان بر او سلطنت ندارد. شیطان بر چه کسی سلطه دارد؟ «إِنَّما سُلْطانُهُ‏ عَلَى‏ الَّذینَ‏ یَتَوَلَّوْنَه‏»[3]؛ بر کسی تسلّط دارد که در قلعۀ محکم خداوند نباشد، زیر پرچم خدا نباشد؛ خودش به زیر پرچم شیطان رفته باشد و آن وقت است که شیطان روی او کاربرد و بر وی سلطنت دارد.

در ادامۀ روایت، نقل شده است که حضرت امام رضا«سلام‌الله‌علیه» پس از بیان حدیث، سرشان را داخل هودج بردند. مردم دو مرتبه احساساتی شدند و سر و صدا کردند. پس از کمی که حاضرین مهیّا شدند، آن حضرت سر مبارکشان را بیرون آوردند و فرمودند: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»‏[4]؛ یعنی «لااله‌الاالله» واقعی که توأم با ولایت باشد، انسان را از عذاب الهی ایمن می‌سازد.

مرحوم صدوق«رحمت‌الله‌علیه» در عیون اخبار الرضا«سلام‌الله‌علیه» همین روایت را راجع به ولایت نیز نقل می‌کند. روایت اوّل در اجتماع گستردۀ مردم و به‌صورت عمومی بیان شده است. آن حضرت ظاهراً در جمع خواص، روایت دیگری با همین محتوا و به‌صورت آشکارتر بیان فرموده‌اند. به روایت دوّم نیز به جهت برخورداری از همان اسناد و راویان گران‌قدر، «سلسلة الذهب» گفته می‌شود. می‌فرمایند:  «وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»[5]

در آن روایت، خداوند سبحان می‌فرماید: «لااله‌الاالله» قلعۀ محکم من است. در روایت اخیر می‌فرماید: ولایت اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» قلعۀ محکم من است.

هرکه زیر پرچم ولایت برود، در آخرت زیر لوای حمد خواهد رفت و به دست امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» از آب کوثر می‌نوشد؛ آنگاه اگر پیر است، جوان می‌شود؛ اگر نازیباست، زیبا می‌شود؛ اگر جاهل است، عالم می‌شود و اگر صفت رذیله دارد، از صفات رذیله پاک می‌شود و یک انسان کامل می‌شود و با امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» به بهشت می‌رود.

قرآن کریم می‌فرماید: «وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ»[6]؛ هر رذیلتی، مثل کبر و حسد، در قلب آنها باشد، پاک می‌کنیم.

هرکه زیر پرچم خدا و زیر پرچم ولایت برود، علاوه بر ایمنی از عذاب آخرت، در دنیا نیز مصونیّت دارد و شیطان نمی‌تواند کاربرد روی او داشته باشد.

این دو روایت از امام رضا«سلام‌الله‌علیه» و اینکه آن حضرت رستگاری را در گرو تمسّک به «لااله‌الاالله» و «ولایت» اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» می‌دانند، نظیر تأکید پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» در روایت ثقلین است. در کتب معتبر شیعه و سنّی فراوان نقل کرده‌اند که پیامبر«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» مقیّد بودند در هر فرصتی روایت ثقلین را بخوانند و به مسلمانان تأکید کنند که با تمسّک به قرآن و عترت، به‌صورت توأمان، می‌توانند به سعادت دنیا و آخرت دست یابند: «إِنِّى تَارِکٌ فِیکُمُ الثِّقْلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِى أَهْلَ بَیْتِى وَ إِنَّهُمَا لَمْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَىَّ الْحَوْضَ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهما لَنْ تَضِلُّوا»[7]

حتی آن حضرت، در آخرین ساعت‌های حیات دنیوی، به مسجد آمدند، نماز را نشسته خواندند و مأمومین ایستاده خواندند، بعد روی پلۀ اوّل منبر نشستند و فرمودند: این نمازی که من خواندم استثناء بود.[8] شاید معنایش این است که همه بدانند که در یک وضع خاصی برای یک امر خاصی آمده‌اند مسجد، بعد هم روایت ثقلین را خواندند.[9] سپس به منزل آمدند، همه نشسته بودند، در حالی که پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» «امّی» بودند و در مدت عمرشان چیزی ننوشته بودند، حالا می‌خواستند با معجزه بنویسند. فرمودند: قلم و دوات بیاورید تا چیزی بنویسم که بعد از آن هرگز گمراه نشوید: «ائْتُونِی‏ بِالْکَتِفِ‏ وَ الدَّوَاةِ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَاباً لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً»[10]

برخی از بزرگان اهل سنّت می‌گویند: از این جملۀ «لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً» معلوم می‌شود که می‌خواسته‌اند روایت ثقلین را بنویسند. افراد حاضر در جلسه نیز فهمیدند که پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» قصد نوشتن روایت ثقلین را دارند. لذا در آن جلسه با وقاحت تمام گفته شد: «إِنَّ الرَّجُلَ‏ لَیَهْجُر»[11]. پیامبر«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» خیلی ناراحت شدند و همه را اخراج کردند. همه رفتند، به غیر از امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» و حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» که بعد هم حسنین«سلام‌الله‌علیهما» آمدند، کسی نبود و آن حضرت از دنیا رفتند.

شکی نیست که «قرآن و عترت» یا همان «لااله‌الاالله و ولایت»، قلعۀ محکم خداست که هرکس وارد آن شود در دنیا و آخرت رستگار می‌گردد.

حال باید ببینیم این دو رکن رستگاری، یعنی «لا‌اله‌الاالله» و «ولایت» چه معنایی دارد و چگونه انسان می‌تواند این دو رکن را به دست آورد و وارد قلعۀ محکم الهی شود؟

«لااله‌الاالله» توحید است. توحید به چهار قسم منقسم می‌گردد:

قسم اوّل؛ توحید ذاتى است. یعنى ذات خداوند متعال بى‏همتاست و واجب‏الوجودى جز او نیست.

قسم دوّم؛ توحید صفاتى است. به این معنا که ذات خداوند متعال بسیط است و هیچ ترکیبى در آن راه ندارد و صفات پروردگار عالمیان نظیر علم و قدرت، عین ذات اوست.

قسم سوّم؛ توحید عبادى است. یعنى انسان در مقابل هیچ کسى کرنش نکند به جز خداى سبحان، یعنى عبادت و پرستش فقط شایستۀ خدا و مختص ذات او است.

قسم چهارم؛ توحید افعالى است. به معناى اینکه موثّرى در جهان هستى جز خداوند متعال نیست.

متأسّفانه اکثر انسان‏ها توحید افعالى ندارند. قرآن کریم کسانی که توحید افعالی ندارند را مشرک می‌داند: «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ‏ مُشْرِکُونَ‏»[12]

 این آیه مربوط به توحید افعالی است. یعنی اگر کسی خدا را تنها مؤثر، در جهان هستی نداند، توحید افعالی ندارد و کسی که توحید افعالی ندارد، مشرک است.

به‌دست آوردن توحید افعالی بسیار سخت است، خیلی مبارزه می‌خواهد، خیلی زحمت و خون جگر می‌خواهد، ریاضت‌های شرعی و دینی می‌خواهد.

راجع به توحید عبادی نیز قرآن کریم می‌فرماید: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ‏ اتَّخَذَ إِلهَهُ‏ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْم‏»[13]؛ یا رسول الله! آیا نمی‌بینی بعضی هوا و هوس می‌پرستند؟ آیا نمی‌بینی به جای متابعت صددرصد از خدا، از شیطان تبعیّت می‌کنند؟ تابع هوا و هوسند؟ از صفات رذیله و از نفس امّاره، فرمان می‌گیرند؟

کسی که تابع هوی و هوس باشد، فاسق و گناهکار باشد، یعنی از شیطان تبعیّت کند، مشرک است.  

قرآن شریف در آیۀ دیگری می‌فرماید: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ‏ یا بَنی‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ»[14]؛ مگر در ازل با هم معاهده نکردیم شیطان‌پرست نباشید؟ چرا شیطان‌پرست شدید؟ یعنی متابعت از شیطان شرک است، شرک در عبادت است.

به‌دست آوردن توحید ذاتی سخت نیست. حتی بعضی از بزرگان نظیر صدرالمتألهین«رحمت‌الله‌علیه» می‌گویند: نمی‌توانیم کسی را پیدا کنیم که قائل به دو خدا باشد، یعنی اعتقاد به دو ذات واجب‌الوجود داشته باشد.

توحید صفاتی نیز به آسانی فهمیده می‌شود و پیدا کردن آن مشکل نیست. با یک فکر ساده انسان می‌فهمد که خداوند مستجمع جمیع صفات کمالات است و صفات او عین ذات اوست. اگر غیر از این باشد، محدود است، محتاج است و چنین موجودی دیگر خدا نیست. 

اما رسیدن به توحید افعالی و توحید عبادی، کار آسانی نیست. از این جهت اگر شرک هست، مربوط به فعل و عبادت است. رسیدن به جایگاهی که انسان زیر پرچم خدا، مؤثری به جز خدا در جهان هستی نبیند و به جز از خدا، از کسی یا چیزی متابعت نکند، بسیار سخت است.

بی جهت نیست که قرآن کریم می‌فرماید: «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ‏ مُشْرِکُونَ»؛ یعنی بیشتر مردم، توحید افعالی و توحید عبادی ندارند. در این صورت، بیشتر مردم «لااله‌الاالله» ندارند، پس بیشتر مردم در قلعۀ محکم خدا و زیر پرچم خدا نیستند. در نتیجه، بیشتر مردم از عذاب الهی ایمن نیستند. شیطان، هوا و هوس و نفس امّاره، بر آنها تسلط دارند و باید شرک خود را از بین ببرند تا به «لااله‌الاالله» برسند و استحقاق بهشت پیدا کنند.  

«ولایت» نیز معنایی مشابه توحید دارد. من از چهارده معصوم«سلام‌الله‌علیهم» روایت دیده‌ام[15] که می‌فرمایند: ایمان و بنابر تعبیر دقیق‌تر، ولایت، سه مرتبه یا سه رکن دارد که عبارتند از اعقاد، شعار و عمل. به‌عنوان نمونه، از امام صادق«سلام‌الله‌علیه» سؤال کردند: ایمان چیست؟ آن حضرت در پاسخ فرمودند: «الْإِیمَانُ هُوَ الْإِقْرَارُ بِاللِّسَانِ وَ عَقْدٌ فِی الْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ» [16]

مرتبۀ اوّل، مرتبۀ زبانی یا شعار است. از این نظر وضع جامعۀ فعلی رضایت‌بخش است. همین که در مأذنه‌ها «اشهد ان علیًّا ولیّ الله» گفته می‌شود، نشانۀ حیات شعارهای تشیّع در ایران است. برگزاری مراسم شادی یا عزاداری مربوط به اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» نیز از دیگر مصادیق شعائر تشیّع است و بحمدالله در جامعۀ ما به آن اهمیّت داده می‌شود.

مرتبۀ دوّم، اعتقاد قلبی است. از حیث اعتقاد نیز جامعه در وضعیّت مطلوبی است. اعتقاد به اصول دین و اعتقاد به حقّانیّت و امامت اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم» در بین مردم وجود دارد. از این گذشته، محبّت مردم به معصومین«سلام‌الله‌علیهم» در سر حدّ عشق است. خدا رحمت کند آن کسانی که تشیّع را از نسلی به نسل بعد به ما رسانیده‌اند.

مرتبۀ سوّم، متابعت عملی از اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» است که متأسفانه در جامعه مطلوب نیست. خداوند متعال در قرآن کریم به صراحت مختصات شیعیان را بیان کرده و از جمله می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»[17]

بنابر تصریح روایات که در کتب شیعه[18] و نیز برخی کتب  اهل سنّت[19]، نقل شده، منظور از عبارت «خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»، شیعیان هستند. لذا قرآن کریم می‌فرماید: برترین افراد شیعیان هستند. شیعیان نیز کسانی هستند که علاوه بر شعار و اعتقاد قلبی، عمل صالح داشته باشند.

قرآن کریم خطاب به مؤمنین می‌فرماید: «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»[20]؛ اطاعت از خدا، اطاعت از پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» و اطاعت از اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» داشته باشید. یعنی در عمل مطیع ایشان باشید. خود مولا امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: مثل من نه، اما شباهت به من داشته باشید: «أَعِینُونِی‏ بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَاد»[21].

اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم» شیعۀ آلوده به گناه را شیعۀ حقیقی نمی‌دانند. این مطلب در روایاتی از قول معصومین«سلام‌الله‌علیهم» بیان شده است. [22] آن بزرگواران فرموده‌اند: کسی که فاسق و فاجر باشد،  یعنی کسی که متابعت عملی از قرآن و عترت نکند و بر طبق عقیده‌ای که به تشیّع دارد، عمل ننماید، شیعه نیست. امام باقر«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: «فَوَ اللَّهِ مَا شِیعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ»[23]؛ به خدا قسم، شیعۀ ما نیست، مگر کسی که تقوای الهی را رعایت کند و از خدا اطاعت نماید. آن امام بزرگوار در روایت دیگری می‌فرمایند: «فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مُطِیعاً لِلَّهِ تَنْفَعُهُ‏ وَلَایَتُنَا وَ مَنْ کَانَ مِنْکُمْ عَاصِیاً لِلَّهِ لَمْ تَنْفَعْهُ وَلَایَتُنَا»[24]؛ بر اساس این سخن نورانی، اساساً ولایت به افراد گناهکار که از خدا اطاعت نمی‌کنند، سودی نخواهد بخشید.    

خلاصۀ سخن اینکه، شیعه یعنی کسی که از سه رکن یا سه مرتبۀ ایمان؛ عقیده، زبان و عمل؛ برخوردار باشد و اگر یکی از سه رکن در او نباشد، ولایتش ناقص است. لذا قلعۀ محکم خداوند در روایت حضرت رضا«سلام‌الله‌علیه»: «وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»[25]، مشتمل بر عقیده، زبان و عمل است. یعنی ورود به آن قلعه و ایمنی از عذاب، با تحقّق این سه رکن میسّر خواهد شد. پس اگر کسی عمل نیکو نداشته نباشد، در حصن ولایت نیست و نمی‌تواند به قلعۀ محکم ولایت وارد شود. خواه‌ناخواه تجسّم عمل چنین کسی باعث می‌شود که در روز قیامت نتواند به زیر لوای حمد برود. در قیامت به افراد گناهکار خطاب می‌شود: «وَ امْتازُوا الْیَوْمَ‏ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ»[26]، و آنها را از صف اهل بهشت جدا می‌کنند. پناه بر خدا از شیعیانی که باید در قیامت به دنبال امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» به زیر لوای حمد بروند. اما در اثر گناه، از صف مؤمنین و بهشتیان اخراج می‌شوند. لوای حمد چیست؟ تجسّم ولایت در دنیا، لوای حمد در آخرت است. هر که در دنیا زیر پرچم ولایت باشد، در قیامت می‌تواند زیر لوای حمد برود. افراد مجرم و گناهکار، اگر بدون توبه از دنیا بروند، نمی‌توانند زیر لوای حمد جای گیرند. این افراد در دنیا زیر لوای ولایت نبوده‌اند و در قیامت زیر لوای حمد نخواهند بود.

لذا اینکه برخی شبهه وارد می‌کنند و می‌گویند: چگونه می‌شود کلمۀ «لااله‌الاالله» یا «ولایت»، حصن حصین خدا باشد و انسان را از عذاب الهی برهاند، با تفسیری که بیان شد، از نظر عقلی پاسخ داده می‌شود. یعنی «لااله‌الاالله» با آن چهار مرتبه، و همچنین «ولایت» با این سه مرتبه، واقعیّت پیدا می‌کنند و «توحید واقعی» یا «ولایت واقعی» می‌شوند و انسان با دستیابی به این توحید و ولایت، رستگار و سعادتمند خواهد شد.



[1]. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 135.

[2]. النحل، 99: «چرا که او را بر کسانى که ایمان آورده‏اند، و بر پروردگارشان توکل مى‏کنند، تسلطى نیست.»

[3]. النحل، 100: «تسلط او فقط بر کسانى است که وى را به سرپرستى برمى‏گیرند.»

[4]. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 135.

[5]. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 136.

[6]. الأعراف. 43

[7]. الاحتجاج، ج 2، ص 450؛ جهت اطّلاع از سایر مصادر روایت ر.ک: بحار الأنوار، ج 23، ص 106تا 152 و إحقاق الحق و إزهاق الباطل و ملحقّات آن، ج 9، ص 309 تا 375 و ... 

[8]. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 381.

[9]. شرف المصطفی، ج 3، ص 129؛ امالی المفید، ص 46.

[10]. الطبقات الکبری (ابن سعد)، ج 2، ص 188؛ ر.ک: تاریخ الطبری، ج 3، ص 193 و...

[11]. الطرائف، ج 2، ص 432.

[12]. یوسف، 106: «و بیشترشان به خدا ایمان نمى‏آورند جز اینکه [با او چیزى را] شریک مى‏گیرند.»

[13]. جاثیه، 23: «پس آیا دیدى کسى را که هوس خویش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانیده‏.»

[14]. یس، 60: «اى فرزندان آدم، مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید، زیرا وى دشمن آشکار شماست؟»

[15]. ر.ک: الکافی، ج 2، ص 27؛ نهج البلاغه، حکمت 227؛ الجعفریّات، ص 230؛ دعائم الاسلام، ج 1، ص 3؛ تحف العقول، ص 422.

[16]. الکافی، ج 2، ص 27.

[17]. بیّنة،7: «در حقیقت کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده‏اند، آنانند که بهترین آفریدگانند.»  

[18]. تفسیر القمی، ج‏، ص432؛ المحاسن، ج‏1، 171.

[19]. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج‏2، 459.

[20]. نساء، 59: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را [نیز] اطاعت کنید.»

[21]. نهج‌البلاغه، نامه 45.

[22]. ر.ک: الکافی، ج 2، ص 73 تا 76.

[23]. الکافی، ج‏2، ص74. 

[24]. الکافی، ج‏2، ص75.

[25]. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 135.

[26]. یس، 59: «و اى گناهکاران، امروز [از بى‏گناهان‏] جدا شوید.»

نگرانم که تو را خدا نامند

نگرانم که تو را خدا نامند


با سلام میلاد پر خیر وبرکت شاه مردان،یعسوب الدین، امام المتقین، قائدالغُرالمُحَجلین،صراط المستقیم ،فاروق اعظم ،صدیق اکبر،خیر البَشر  رابه همه شما عزیزان تبریک میگم

آقا رسول الله (صلی الله علیه وآله) در منقبت مولا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند؛

یا عَلی (علیه السلام)، لَوْ لاَ أَنْ تَقُولَ فِیکَ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِی، مَا قَالَتِ اَلنَّصَاٰرَى فِی اَلْمَسِیحِ اِبْنِ مَرْیَمَ، لَقُلْتُ فِیکَ اَلْیَوْمَ، مَقَالاً لاَ تَمُرُّ بِمَلَإٍ إِلاَّ، أَخَذُوا اَلتُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیْک.


یا علی (علیه السلام) اگر نگران این موضوع نبودم که عده‌ای از امت من،
آنچه را که مسیحیان در مورد حضرت مسیح می‌گویند (که عیسی خدا ست)، درباره تو هم بگویند،امروز در وصف تو سخنی می‌گفتم،
که از هرجا گذر کنی، خاک زیر پای تو را برای تبرک و طلب شفا برگیرند.


منابع_از_کتب_اهل_سنت

کنوز الحقائق، ص ۱۸۸.
الانتصار، ج ۶، ص ۲۲۹.
کفایت الطالب، ص ۲۳۲.
کنز العمال، ج ۶، ص ۴۰۰.
مناقب الخوارزمی، ص ۳۱۱.
ینابیع المودة، ج ۱، ص ۳۹۱.
مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۳۱.
مناقب ابن مغازلی، ص ۳۰۴.
بلوغ الارب و کنوز الذهب، ص ۶۶.
معجم الکبیر طبرانی، ج ۱، ص ۳۲۰.
مسند احمد بن حنبل، ج ۱، ص ۱۶۰.
علل الحدیث ابی‌حاتم، ج ۱، ص ۳۱۳.
تاریخ دمشق ابن عساکر، ج ۱، ص ۲۲۶.
شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابی‌الحدید، ج ۱۸، ص ۲۸۲.

 رسول خدا صلى الله علیه و آله به علی بن ابی طالب علیه السلام فرمودند :
ای ابالحسن! اگر دریاها مرکب، درختان جنگلها قلم، انسانها نویسنده و جنیان حسابگر شوند نمیتوانند فضایل تو را بشمارند


مصباح الانوار ؛121
القطره ؛2/205

مولا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)فرمودند؛
لا تَتَجَاوَزُوا بِنَا الْعُبُودِیَّةَ، ثُمَّ قُولُوا مَا شِئْتُمْ وَ لَنْ تَبْلُغُوا.
به ما اهل‌بیت (علیهم السلام) خدا نگویید و ما را از مرحله عبودیّت خارج نکنید، آنگاه هرچه در مورد مقامات و فضائل ما می‌خواهید، بگویید که بازهم هرگز به کُنه آن پی نخواهید برد.
 منبع روایت؛

بحار الانوار، جلد ۲۵، صفحه ۲۷٤.

امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) فرمود:
خدای تبارک و تعالی ما را پاکیزه نمود و نگهداری فرمود :
و ما را بر خلقش گواه ساخت و در زمینش حجت نهاد و ما را همراه قرآن و قرآن را همراه ما قرار داد،
نه ما از آن جدا شویم و نه او از ما جدا شود ( کردار و گفتار ما با حقیقت معانی و مضامین قرآن منطبق است و جدائی ممکن نیست زیرا ما سر موئی هم از قرآن تجاوز میکنیم).

اصول کافی جلد اول
باب ائمه، شاهدان خدای بزرگ بر خلق هستند؛ صفحه: 271 شماره:
5

کلیپ بسیار زیبای یا شاه مردان در مدح امیرالمومنین صلوات الله را  پیشنهاد میکنم همه دانلود کنید از اینجا


هر جا ز علی مدد گرفتیم ...شعری زیبا درمدح امیرالمومنین صلوات الله علیه


در حق امیرالمومنین علیه السلام اول مظلوم عالم و غدیر جفا نکنیم


سلام به همه غدیریان:
حجت الاسلام فرحزاد:از دو الی سه ماه پیش تمامی شیعیان برای عاشورا و اربعین روز شمار زدند! این علاقهء به سید الشهدا علیه السلام قابل ستایش است. اما قبل از محرم، ما مناسبتی داریم که افضل بر تمام مناسبتهای ما است. اساس مذهب ما به بزرگداشت این روز است. برای غدیر چه کردیم؟ برای غدیر کار نکردیم، متاسفانه انکار و تفسیر به رای شد! امام حسین علیه السلام کشته احیایِ غدیر است. باید برای غدیر صد هزار برابر عاشورا و فاطمیه توان گذاشت‌. اگر غدیر فراموش نمی شد که عاشورا و فاطمیه ای در کار نبود. پس باید با تمام توان برای غدیر کار کنیم. برای #غدیر روز شمار بزنید، پوستر پخش کنید. بنر بزنید، جشن بگیرید، دسته شادی در خیابان راه بندازید. طنین علیا ولی الله باید عالم را بلرزاند. کم کاری نکنید، در حق امیرالمومنین علیه السلام و غدیر کم کاری کنیم، جفا کردیم! مانند ایام شعبانیه ایستگاه صلواتی بر پا کنید. خیابان ها را آزین ببندید. دست به دست هم دهید. از عید قربان تا مباهله جشن غدیریه بگیرید. خطبه غدیریه را چاپ کنید پخش کنید. ستون اسلام و تشیع غدیر است، اما متاسفانه برای این ستون و استحکامش کم کاری کردیم. از هر مناسبتی که داریم غدیر واجب تر و مهمتر است. ولایت امیرالمومنین علیه السلام را جار بزنید، شور به پا کنید. هر کس هم که توان دیدن ندارد کور شود. برای غدیر کم گذاشتیم انکار شد، وقت بلند شدن است، رزق محرم در غدیر داده میشود، هر کس برای غدیر کم بگذارد، در محرم کمش میگذارند! برای غدیر کاری کنید این مملکت بلرزد! این مملکت از عید قربان تا مباهله باید غوغا شود، صدای #علیا_ولی_الله گوش فلک را کَر کند. دسته به خیابان ها بیاورید، #ایستگاه_صلواتی بزنید، شهرهای خودتان را #چراغانی کنید. ان شاء الله امام عصر روحی فداه دعایی برای همه کند. روز عید غدیر، روزی است که خدا نعمتش را کامل کرده است، چرا شکر نعمت نکنیم؟ صد هزار برابر هر سال توان بگذارید، کاری کنید مرحم بر سینهء مجروح صدیقه طاهره سلام الله علیها شوید. تمام معصومین به شهادت رسیدند بخاطر غدیر، چرا ما ساکتیم؟ چرا ما بی تفاوتیم. کاری کنید که کسی جرات نکند خدشه بر غدیر وارد کند. من کنت مولا فهذا علی مولا را بلند بگویید، روز غدیر روز بیعت با امام عصر روحی فداه است. دست به دست هم بدهیم احیایِ غدیر کنیم. با پولمان، با وقتمان، با هیئتمان؛ با وسائلمان؛ با هر عملی که میتوانیم احیایِ غدیر کنیم.

"اگر دلسوز غدیر و ولایت هستید #نشر دهید" التماس دعا

 

این لینک را حتما ببینید:

غدیر مولایمان را چگونه تبلیغ کنیم؟



یه کار خیلی ساده هم اینه که عکس پروفایل خود را در فضای مجازی برای تبلیغ غدیر به یه عکسی با این مناسبت تغییر بدیم کافی توی گوگل سرچ کنید:عکس پروفایل غدیر
کلی عکس های زیبا و متنوع پبدا میشه اگر میخواهید در مصرف اینترنت صرفه جویی کنید به این کانال تلگرامی برید

darhame_3@


و عبارت بالا را جستجو کنید یه تعداد عکس قشنگ گذاشته مثل این



نامه عُمَر به معاویه و اعتراف به سوزاندن خانه حضرت زهرا سلام الله علیها و کتک زدن آن حضرت و سقط شدن محسن و شهادت آن بانو

علامه مجلسی(ره)در بحارالانوارمجلد30 صفحه287 رقم151 باسند مذکور ازابوحسین محمدبن هارون بن موسی التلعکبری ازپدرش ازابوعلی محمد بن همام ازجعفربن محمد بن مالک الفزاری از عبد الحمن بن سنان صیرفی از جعفربن علی حوار ازحسن بن مسکان از مفضل بن عمر جعفی ازجابر جعفی از سعید بن مسیب که:
زمانی که حسین بن علی(صلوات الله علیهما)کشته شدوخبر شهادت وبریدن سر آنحضرت و بردن آن نزد یزید ابن معاویه (لعنت الله علیه )وکشته شدن هیجده نفر از اهل بیت و پیجاه و سه نفر از شیعیان و علی اصغر که طفلی شیر خوار بود در پیش رویش و اسیر شدن ذریّه آنحضرت در مدینه منتشر شد و مجلس ماتم در حضور زنان پیامبر(صلّ الله علیه وآله وسلّم)درخانه ام سلمه و در خانه های مهاجرین و انصار بر پا گردید؛پس عبدالله بن عمربن خطاب  فریادزنان، لطم زنان وگریبان چاک زنان! از خانه اش بیرون آمد و می گفت:«ای گروه بنی هاشم و قریش ومهاجرین وانصار!آیارواست این کارها نسبت به رسول خدا واهل بیت و ذریّه اش در حالی که شما زنده اید و روزی می خوریدو در برار یزید ساکت بنشینید؟»،پس از مدینه خارج شد ودر تمام روز و شب مردم را تحریک می کرد و به شهری وارد نمی شد مگر اینکه فریاد می کشید و اهالی شهر را بر علیه یزید می شورانید،تا اینکه اخبار به یزید نوشته شد.
پس از گروهی از مردم عبور نکرد مگر اینکه به حرف هایش گوش دادند و یزید را لعن کردند و می گفتند:«این عبدالله بن عمر خلیفه رسول خداست که کار یزید را با اهل بیت رسول خدا انکار می کندومردم را به نفرت جستن ازیزید می خواند؛هرکه اورا یاری نکند دین ندارد ومسلمان نیست».مردم شام مضطرب شدند،عبدالله بن عمر به سوی دمشق روانه شد و عده از مردم به دنبالش بودند،پس خبرچین یزید(لعنه الله)وارد شد و خبر به ورودش داد و عبد الله می آمد در حالی که دست بر فرق سرش گذاشته بود ومردم شتابان از جلو و عقب او حرکت می کردند.

یزید گفت:«هیجانی از هیجانهای ابامحمد(کنیه عبدالله بن عمر) است،به زودی به اشتباه خود پی خواهد برد! سپس به


  ادامه مطلب ...

پاسخ به اشکال مهم اهل سنت: چطور ممکنه صحابه با سخن پیامبر در مورد امامت علی مخالفت کنند؟


به نام خدا وبا سلام

پاسخ به سوال مهم اهل سنت: چطور ممکنه صحابه با سخن پیامبر در مورد امامت علی مخالفت کنند؟

برخى از عالمان اهل سنت گفته اند: چگونه ممکن است رسول خدا صلی الله علیه وآله همه صحابه را به امامت على علیه السلام دعوت کند ولى آنان با او به مخالفت برخیزند. به عبارت دیگر براى ردّ تمامى نصوص (نص به سخن واضح و روشنی که فقط یک معنی دارد گفته میشود ) و استدلالات همین کافى است که ما مى بینیم صحابه رسول خدا به آن عمل نکرده اند، و اگر بخواهیم این روایات و نصوص را (اگرچه متواترند) بپذیریم ناچاریم صحابه رسول خدا و سلف صالح را متهم به زیرپا گذاشتن حق کنیم و البته این ممکن نیست، پس بناچار نصوص را ترک مى کنیم و مى گوییم منظور از نصوص و روایات چیز دیگرى بوده است!!!!!

این، مضمون سخنى است که ابن حجر در «صواعق المحرقه ص 68» آورده است و صریح سخنى است که شیخ سلیم البشرى در «المراجعات» نوشته است، او مى نویسد:

اهل بصیرت نافذ و صاحبان تفکر صحیح صحابه را از مخالفت با رسول خدامنزّه مى دانند، پس ممکن نیست که نصّى را از او بر امامت شخصى بشنوند و از او روى گردان شوند و به اوّلى و دومى و سومین شخص روى آورند.

در پاسخ بدین اشکال در ابتدا گفتگوى میان ابن ابى الحدید معتزلى و نقیب ابوجعفر العلوى را مى آوریم و سپس به توضیح بیشتر جواب مى پردازیم:

ابن ابى الحدید مى گوید:

چون این جمله امام امیرالمؤمنین(ع) (کانت اثرة شحت علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس آخرین) را در محضر ابوجعفر العلوى مى خواندم گفتم:

منظور امام(ع) کدام روز است، روزى که سقیفه بنى ساعده پس از رحلت رسول خدا(ص) تشکیل شد و با ابوبکر بیعت شد یا روز شوراى خلافت که به انتخاب عثمان منجر شد؟

و جواب داد: منظور روز سقیفه است.

به وى گفتم: دلم راضى نمى شود که به صحابه رسول خدا(ص) نسبت نافرمانى و معصیت بدهم وبگویم نص صریح او را ردّ کرده اند.

او پاسخ داد: آرى من نیز راضى نمى شوم که به رسول خدا(ص) نسبت اهمال کارى و سهل انگارى در امر امامت امت بدهم و بگویم او مردم را سرگردان و بى سرپرست در هرج و مرج گذاشت و رفت. او از مدینه خارج نمى شد مگر آنکه امیرى را تعیین مى کرد، در حالى که زنده بود و از مدینه هم زیاد دور نشده بود، پس چگونه براى زمان پس از مرگ که نمى توان آنچه را بعد پیش مى آید اصلاح کرد کسى را تعیین نکرد.( شرح نهج البلاغه، ج9، ص248 )

 

کلام زیبا  و  پر محتوای علامه امینى در «الغدیر» نیز اشاره به همین نکته دارد، آنجا که مى نگارد:

 

خوش گمانى دیگران به سلف که در امر خلافت دخالت نمودند، موجب شده است که نصوص و روایات صریح پیامبر را تغییر دهند، ولى خوش گمانى یقینى ما به رسول خدا ما را وادار مى کند که بگوییم او آنچه را که امّتش لازم داشتند و بر ایشان ضرورى بود هرگز ترک نکرد و اهمال و مسامحه روا نداشت.

حال به چند مورد از مخالفت صحابه با نصوص قطعى رسول خدا(ص) اشاره مى کنیم:

 در روز رحلت رسول خدا آنگاه که فرمودند: بیایید برایتان نوشته اى بنگارم که هرگز گمراه نشوید، عمر گفت: درد بر پیامبر غلبه کرده است.( منبع: صحیح بخارى، ج4، ص7) یا بنا به نقلى دیگر گفت: پیامبر هذیان مى گوید.( منبع: صحیح بخارى ج3، ص91) این هم یک گناه و بی ادبی بزرگ عمر به پیامبر و رد صریح قران است که میفرماید:

«و ما ینطق عن الهوی بل ان هو وحی یوحی» آیا چنین شخصی که  حرف پیامبر مخالفت میکند و قران را رد میکند میشه جانشین و خلیفه خدا بر مسلمین باشه؟؟؟؟

 تفصیل این جریان و نیز پاسخ بسیار زیبا و مستدل به اشکالات  اهل سنت در باره این مسئله را مى توان در کتاب «المراجعات» (ص240) خواند.

 از دیگر مخالفتها ی صحابه، ماجراى صلح حدیبیه است که چون پیامبر(ص) صلح نمود، سه بار فرمود: برخیزید و از احرام خارج شوید و سرها را در همین مکان بتراشید؛ ولى هیچ کس از حاضران در آن جمع اعتنا نکرد و پیامبر(ص) از روى خشم به خیمه ام السلمه رفت. این جریان را مورخان اسلامى بیان نموده اند از جمله منابع زیر:

ابن کثیر در «البدایة والنهایة»، ج4، ص170و ص 178؛

طبرى در «تاریخ الامم والملوک»، ج2، ص124؛

ابن اثیر در «الکامل»، ج2، ص205.

از دیگر موارد، اعتراض به فرماندهی اسامة بن زید در لشکرى که بنا بود به طرف موته حرکت کند و همراهى با او است، با اینکه رسول اکرم(ص) دستور اکید به همراهى اصحاب با اسامه داده بود، ولى لشکر او تا هنگام وفات رسول خدا(ص) به طرف میدان نبرد حرکت نکرد.

(رجوع کنید به: تاریخ الامم والملوک، ابن جریر الطبرى، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1408هـ، ج2، ص225)

از دیگر موارد، اعتراض عمومى به تقسیم غنایم در جنگ حنین است که در «البدایة والنهایة ابن کثیر الدمشقى، ج4، ص353 » و «تاریخ الامم والملوک ج2، ص122آمده و براى اطلاع از موارد بسیار دیگر به کتاب النص والاجتهاد مراجعه شود).

 این موارد تایید کننده نظر یکى از دانشمندان سنى است که مى نویسد:

اصولاً نظریه عدالت صحابه نظریه اى سیاسى و طرحى اموى است که بنى امیه براى توجیه سیاستهاى ضد اسلامى خود آن را ساخته و پرداخته و در موارد مختلفى از آن بهره بردند.

(منبع: نظریة عدالة الصحابة، احمد حسین یعقوب، لندن، موسسة الفجر، بى تا، ص107)

این نکته نیز مخفى نیست که تمامى حاضران در صحنه غدیر و نیز همگى صحابه رسول اکرم در مدینه نبودند، بلکه در سراسر کشور پهناور اسلامى زندگى مى کردند و شهر مدینه حداکثر گنجایش سه چهار هزار نفر را داشته است، عده زیادى از آنان نیز مهاجرانى «موالى» بودند که داراى پایگاه سیاسى اجتماعى نبودند و کسى به نظریات آنان اعتنایى نمى کرد و مورد رایزنى قرار نمى گرفتند. اضافه بر اینها نظام قبیله اى حاکم بر جامعه آن روزگار، داشتن رأى سیاسى و دخالت در امور کشوردارى را به عده اى معدود از رؤساى قبایل و به اصطلاح ریش سفیدها محدود کرده بود و نظریه دیگران محلى از اعراب نداشت.

پس از صحابه مدینه، تنها برخى سران قبایل حق اظهار نظر داشتند که عده اى از برجسته ترین آنها نظیر عباس عموى پیامبر اکرم  صلی الله علیه وآله و على علیه السلام و زبیر و برخى دیگر از بیعت کناره جسته و در خانه على تحصن اختیار کرده بودند. گروهى هم همچون سعد بن عباده و فرزندش قیس بن سعد به صورت آشکار مخالفت خود را با این بیعت و پشت پازدن به نصوص پیامبر اکرم(ص) اظهار داشتند. پس این مخالفت صریح با نصوص متواتر رسول خدا(ص) توسط گروهى اندک صورت گرفت و پس از بیعت با ابوبکر که ناگهانى و بدون تفکر و رایزنى انجام گرفت مردم در مقابل عملى انجام شده قرارگرفتند، مخصوصاً آن روز نظریه اى مطرح شد که اگر یک نفر با شخص بیعت کرد همه باید با او بیعت کنند والاّ کشته خواهند شد. بدین سان بود که وقتى امیرالمؤمنین(ع) نصوص متواتر پیامبر را به مردم یادآور شد، آنان عذر آوردند که کار از کار گذشت و ما در مقابل عملى انجام شده قرار گرفتیم. (منبع: الامامة والسیاسة، ابن قتیبة الدینورى، مصر، مکتبة مصطفى(ص)، 1388هـ، ص12)

امّا اصحابى که در مدینه نبودند، با نبود امکانات اطلاع رسانى در آن زمان مدت زمانى گذشت که با خبر شدند. آنان بطور طبیعى از مدینه حرف شنوى داشتند چرا که با خود مى گفتند. تا آخرین لحظه بالاى سر پیامبربوده اند، شاید پیامبر طرحى جدید و سخن دیگرى را با آنان مطرح کرده است. اگر چه برخى آنان هنگامى که از نقشه با خبر شدند با آن مخالفت کرده و جان بر سر این کار گذاشتند.(منبع : مستفاد از اعتذار خالد بن ولید و تاریخ الطبرى، بیروت، مؤسسة الاعلمى، ج2، ص504 )

 اینگونه بود که صاحبان ‍زر و زور و محبان جاه و مقام  بر واقعه غدیر سرپوش گذاشتند و ان را انکار کردند.